پس این مسئله مربوط به ایران نیست که این نوع از موسیقی، فقط در مجامع کوچکی حضور داشته باشد و افرادی که در این شاخه فعالیت می کنند از هم حمایت می کنند؟
بله. شما بولز را در نظر بگیرید که یکی از بزرگترین سردمداران آوانگاریسم و مبتکرجریان سریال انتگرال بوده است، سی سال است فعالیت اصلی اش رهبری است و کارهای بتهوون، شومان، دبوسی، مالر و… را اجرا می کند! این چرخش را در سردمداران این گرایش کاملا می بینید. به نظر من این قابل تحسین است که اغلب این آهنگسازان آوانگارد قبلی شجاعت اعلام به بن بست رسیدن خود را داشته اند و تعییر مسیر خود را اعلام عمومی کرده اند. ولی هستند افرادی که در طی آن بیست و پنج سال این سبک را فراگرفته اند و توانایشان فقط در همین سبک است، و در مراکز آکادمیک جمع شده اند و به شدت و به شکل متعصبانه ای این سیستم را سعی درحفظ کردن دارند.
وضعیت دانشگاه دارمشتات چگونه است؟ آیا هنوز مرکزیت این سبک با این دانشگاه است؟
دیگر در اروپا صحبتی خاصی از دارمشتات نیست، گویی دیگر چنین مرکزی وجود نداشته باشد! دارمشتات ۳۰ سال پیش قطبی بود برای موسیقی آوانگارد.
در استودیوهای رادیویی مکانهایی بوجود آمده بود مثل رادیو رم و میلان که بریو و دیگران بودند، نونو هم کلاسها و جلساتی داشت در این رادیو ها و ورک شاپهای تابستانی زیادی برگزار می کردند. در بخشی از رادیوی پاریس بولز فعالیت داشت. در دارمشتات اشتوکهازن و همکارانش قطبی بودند در موسیقی آن دوران.
بریو و موگ در حال کار در استودیوی رادیویی
در آن زمان چقدر این آثار از رادیو پخش می شد؟
آن زمان هم کمتر این آثار از رادیو شنیده میشد، بیشتر آنها از امکانات صوتی این سازمانها استفاده می کردند و به این استودیوها، لابراتوارهای صوتی می گفتند.
در اوج آن دوره خود شما موسیقی الکتروآکوستیک کار می کردید، از حال و هوای این مراکز بگویید.
آن زمان من موسیقی آوانگارد کار می کردم و سالها در این زمینه کارهایی نوشتم ولی بعد از چند سال نگاهم به موسیقی عوض شد. من با شناخت و تحصیلاتی که در این زمینه داشتم، آثاری می ساختم و گروهی داشتیم که این کارها را اجرا می کردند. موجی بود که همه را گرفته بود و موسیقی پیشرو همین موسیقی بود که ما در آنزمان در لابراتورهای صوتی کار می کردیم.
نونو در استودیوی رادیویی
من در فلورانس بودم و در کنسرواتوار کروبینی مشغول به کار بودم. ما در این لابراتوارها و برای مثال از فیلترهایی استفاده می کردیم که بسیار گرانقیمت و عظیم بودند که البته امروز تمام این فیلترها به یک پلاگین ساده روی نرم افزارهای صوتی تبدیل شده اند!
که احتمالا تمام این فلسفه بافی ها و زحمات به قول پیر شفر منجر به یک «سوت» می شود!
بله! در این نوع موسیقی توضیح خیلی بیشتر از خود موسیقی است! بنظر من موسیقی خوب و اصولا هنر خوب نیاز به حرف زدن نباید داشته باشد، چون خودش حرفش را میزند و گویاست، در طول تاریخ هم چنین بوده است.
کیج در حال برگزاری یکی از مستر کلاسهای خود در ابرلین
در معدود مواردی بهتر است کمی در مورد اثر توضیح داده شود آن هم برای درک بهتر اثر و آن هم نه در حدی که اگر نگفتید اثر بیان خود را نداشته باشد. اما در این نوع آثار حرف بسیار بیشتر از خروجی است! کلی بحث و الگوریتم و فرمول و… که خروجی آن یک سوت است!
۱ نظر