۳۶- برخلاف هر دو سبک مکتب فرانکفورت دربارهی کالایی کردن و پوپولیسم نو که چیزی بهتر از «بروس اسپرینگزتین» (Bruce Springsteen) نمیتواند تصور کند ( من جدل «جسی لِمیش» (Jesse Lemisch) برعلیه سبک جبهه خلق “موسیقی فولکلور” را بیاد میآورم )(۲۹)، من فکر میکنم، ما باید این ایده را که گونههای معینی از موسیقی – از روی قیاس– اخلاقا و بطور سیاسی خوب است و دیگران نه، پس بزنیم (که معنیش این نیست که کشمکش ایدئولوژیکی در موسیقی و انتخاب آن وجود ندارد).
تفسیرهای قدیمی چپ از این موضوع، قدری یادآور اینست، که نظرات آنها، در محدودهای از جاز=خوب ، کلاسیک=بد (حزب کمونیست آمریکا) تا جاز=بد، کلاسیک=خوب (حزب کمونیست شوروی) در تغییر است.
موضع چپ امروز – درک این موضوع در وسیعترین مفهوم ممکن، چنانکه در ایده رِینبُو است– باید طرفدار بازترین تنوع ممکن و تکثیر موسیقی و تکنولوژیهای وابسته به سرگرمی باشد، به این مفهوم – یا امید– که در اجرای طولانی، مخرب برتری سرمایه داری خواهد بود.
این یک موضع پست مدرن است، اما بیشتر درگیر چالش یک خودبینی معین در نظریه و عمل پست مدرن درباره اینست که فاصله میان نخبه/مردمی، تمایزهای فرهنگ عالی/توده تا چه حد فروریخته است.
چیزهای زیادی از پست مدرنیسم به سادگی یک شکل دوباره بازسازی شده فرهنگ هنر بورژوایی به نظر میرسد. در ذهن من مسئله چقدر نیست بلکه تا حدی اینست که چه مقدار کمی از کالایی شدن فرهنگ، زیباشناسیک شدن جهانی زندگی روزمره را نشان داده است.
چپ نیاز دارد که از اصول سرگرمی که در زیباشناسی کالا درگیر شده است، دفاع کند، همزمان نیاز دارد تصاویر موثری از فراکالا را که با لذت پیوند یافته – به عنوان یک تقاضای انتقالی- به یک بسط از زمان فراغت و یک تغییر نتیجه بخش از دولت رفاه در قلمرو حفاظت اقتصادی – شبکه مشهور سلامت- به چیزی گسترش دهد، که یکی از راههای تهیه شکلهای لذت و پیشرفت شخصی خارج از پارامتر تولید کالا است.
حال، خوب و مهم است که به خودمان یادآوری کنیم، راه درازی را از شکلهای فرهنگی ویژه که بوسیله جبهه خلق – که حالا چیزی از احساس نوستالژی ما هستند- پشتیبانی میشود، دورافتادهایم، ما همچنین نیاز داریم درباره راههایی فکر کنیم که در آن جبهه خلق به وقتش بتواند فرهنگ توده و نخبگان، هر دو را برتری بخشد.
به نظر من آفرینش یک ایدئولوژی –مانند طریق آزمایشی در این مقاله- که طرح سیاسی پایان یا تقلیل سلطه سرمایهداری در تولید و مصرف موسیقی معاصر را شرح دهد، یکی از مهمترین وظایف در آثارفرهنگی است، که جنبش چپ باید مهیا کردنش را در دستورکار قرار دهد.
۳۷- البته چیزی که ما در ادامه این وظیفه پیشبینی میکنیم لحظه یا لحظاتی است که معماری به شکلی از بیان مردم تبدیل میشود، زیرا آن لحظهای خواهد بود که قدرت واقعا شروع میکند ورقش را تغییر دهد. چنین معماریی شبیه چه چیزی خواهد شد؟
پانویسها
۲۹. “I Dreamed I Saw MTV Last Night,” _The Nation_ (October 18, 1986), 361, 374-376; and Lemisch’s reply to the debate which ensued, “The Politics of Left Culture,” _The Nation_ (December 20, 1986), 700 ff.
خلاصه شدهی این مطلب در شمارهی ۱۳ نقد نو به چاپ رسیده است.
ترجمه شده از مقاله “مایکل بورلی”
ویرایش کوتاه شدهای از همین مطلب در ماهنامهی نقد نو شمارهی ۱۳ منتشر شده است.
چپ بنظر من یک ایدوئولوژی نیست بلکه واکنشی به راست است.چپ های ایران هم اغلب افرادی هستند که از آمریکا بعلت شکست کمونیست متنفرند و تمام زندگی و آرا و نظراتشان را همین نفرت شکل میدهد.
نمیدانم چرا اغلب هنرمندان چپ هستند.