گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

احمدرضا احمدی، نورِ نامیرای موسیقی (۲)

علیرضا میر‌علی‌نقی و احمدرضا احمدی (عکس از پویان فقیری 1387)

راه اندازی واحد تولید صفحه و نوار در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دهه ۱۳۵۰ که خود فصلی مفصل است، تأسیس کتابخانه بزرگ هنرستان موسیقی (واحد دختران)، گردآوری یکی از بهترین آرشیوها از اجراهای ممتاز و شنیدنی که متأسفانه به موزه‌ای در حال اضمحلال واگذار شد، مصاحبه‌هایی ماندگار با استادان بزرگ موسیقی معاصر (مهدی خالدی، فریدون ناصری، فرامرز پایور و…) دکلمه اشعار با صدای گرم و خاطره انگیزش در آلبوم های برگزیده نظیر «در گلستانه» (شعرهای سهراب سپهری با آهنگسازی هوشنگ کامکار و صدای شهرام ناظری)، تک نگاری‌هایی درباره موسیقی دانان مورد علاقه اش که گرچه انبوه نیست عجیب زیبا و از شاعرانگی سرشار است (نظیر باز آ ای رمیده بخت من، به یاد مهدی خالدی)، حضور زنده و فیاض‌اش در فیلم‌های مستندی که اختصاص به ترانه و موسیقی داشت، ناصر صفاریان عزیز باید در این مورد بنویسد و بگوید کمک‌های بی‌دریغ و سخاوت‌هایی گاه باورنکردنی به استعدادهایی که شناخته بود و به مدد ارتباطات وسیع و دوستداران پرشور او میسر می‌شد، اصلاح و بهبود ترانه‌هایی که بعضی اوقات جوان‌ها نزدش می ‌آوردند و با همان یک دیدار از او پرورش ذوق و زیباشناسی و رواداری و وسعت دید و شناخت هنری می آموختند و…

شاید زمینه های دیگری هم هست که نگارنده از آن بی خبر مانده است.

عشاق
جالب این که وسعت مشرب او در موسیقی را نیز هیچ شاعری نداشت. بیشتر و احتمالاً همه شاعران خود را در دایره سلیقه موسیقیایی مطلوب خود و همدوره‌هایشان محدود می‌کنند و طاقت شنیدن صداهای متفاوت با عادات شنیداری‌شان را ندارند. احمدی چنین نبود و برای گوش و هوش‌اش سیم خاردار نکشید. واروژان، پایور، شهناز، شجریان، ناصری، خالدی، عثمان خوافی، شیدا قره‌چه‌داغی، یاحقی، شهبازیان و چکناواریان و حتی سازندگان و مجریان انواعی از نواهای معروف به کوچه بازاری، بزرگان موسیقی کلاسیک اروپایی و اسطوره های جز و بلوز و راک و پاپ سنگین، همه و همه در سپهر وسیع ذهن موسیقیایی او جای داشتند. صداهای از یاد نرفتنی‌ای چون: مینو جوان و سیمین قدیری را در سال‌های کار در کانون شناخت و برای شناساندن‌شان تلاش کرد و موفق شد.

بخش عمده‌ای از ماندگاری آن صداها که هنوز هم بی‌بدیل مانده‌اند مدیون همتِ احمدی است، و گرنه جامعه آن روزگار با این نوع رنگ و زنگ و بیان در صدا بیگانه بود و نمی‌پذیرفت. تا جایی که دیدم تقریباً هیچ کدام از هنرمندانی که در آن روزگار با پایمردی و رنج بی‌توقع او نام آور شده بودند، قدرشناسی و سپاسی نداشتند و طرفه این که برای آن شاعر انسان، هیچ مهم نبود و توقعی نداشت. می گفت: از کارم لذت بردم و جامعه هم نتیجه اش را گرفته است.
بیداد
تمام این تلاش ها طی مدت عمری پربار و پرکار، با حداقل هزینه از بودجه دولت با فقط یک همکار انجام شد. صفحه های کانون پرورش فکری کودکان و
نوجوانان با شب‌خوابی‌های او در استودیوی ضبط صدا و درگیری با سنگ‌اندازان و کارشکنان در کانون به انجام رسید. اکنون برای انجام چنین پروژه‌هایی، یک واحد مجهز اداری با بودجه پر و و پیمان لازم است. البته تردید کامل دارم که حاصلی چنین درخشان داشته باشند.
یاد دارم هنگامی که کتابخانه تخصصی هنرستان را راه اندازی می‌کرد، حاضر نبود از کمک‌هایی که دوستان پزشک و مهندس‌اش پرداخت می کردند حتی در حد یک کرایه تاکسی برای خودش هزینه کند و همه این فعالیت‌ها را زمانی انجام می داد که چند سالی از آن سکته قلبی معروف گذشته بود و گفته بودند باید از خود بیشتر مراقبت کند.
فرود
می‌خواهم این جمله نخ‌نما را درباره او تکرار کنم، چراکه بهتر از آن سراغ نداری بعضی‌ها در هر سن و سالی بروند باز هم حیف است. احمدرضا احمدی در سالهای بلای کووید ۱۹ به انزوایی ناگزیر رفت و به قول خودش کم‌کم به وارستگی و ویرانی خو کرد. مانند دسته گلی خشک شده اما لطیف و شکننده و هنوز خوش عطر و چشم نواز، در نهایت تبدیل شد به همان چیزی که جزء جزء آن را در مسیر سلوک طولانی‌اش در سنگلاخ زندگی گرد آورد.
و به هم پیوست گنجینه‌ای از خوبی‌های تاپ و نایاب و نوری نامیرا که نوایی بهشتی را نرم و آرام به ترنم آورده است.
مجله نگاه نو (شماره ۱۳۸)
علیرضا میرعلینقی

علیرضا میرعلی نقی

علیرضا میرعلینقی متولد ۱۳۴۵ در تهران
روزنامه‌نگار، پژوهشگر موسیقی و منتقد هنری

۱ نظر

بیشتر بحث شده است