تار، جای ویولون را گرفت، مدت کوتاهی عمویش او را در یادگیری اصول آغازین، نوازندگی یاری کرد و بالاخره فرهاد به دست استاد «علی اکبر شهنازی» سپرده شد. این هنرمند و نوازنده و معلم بزرگ، در آن سالها، یعنی از هزار و سیصد و بیست و چهار تا هزار و سیصد و سی و چهار، کمتر در رادیو نوازندگی میکرد و بیشتر به تعلیم شاگردان میپرداخت.
تنها مکتبدار روش کلاسیک تار نوازی و یادگار پدرش، «میرزا حسینقلی» – استاد بزرگ عصر قاجار – شناخته شده و در بین اهل هنر از اعتباری بسیار برخوردار بود.
فرهاد، در هفت سالگی به کلاس استاد شهنازی رفت و شاید کم سنترین شاگرد او، طی دورهٔ هفتاد سالهٔ تعلیم تار در آن مکتب بوده است. فرهاد این اقبال را داشت که از همان آغاز راه، زیر نظر معلمی ممتاز، با تکنیک صحیح و مطالب عالی، با روشی فاخر و برازنده، موسیقی بیاموزد و استعدادش، رشدی مطلوب یابد.
فرهاد کوچک، طی سالیان متمادی ردیفهای کلاسیک تار (روایت میرزا حسینقلی و روایت شهنازی) را با نظم و دقت آموخت و بعد همگی آنها را زیر نظر و راهنمایی استادش به نت کشید. وی همراه با عشقی که به موسیقی داشت شاگردی درسخوان و جدی نیز بود، از دبستان ابن یمین تا دبیرستان دارالفنون، و سپس در دانشگاه، این عشق و جدیت به موسیقی و علم را در تمام دوره زندگی بیست و دو سالهاش حفظ کرد.
در آن هنگام، تدریس موسیقی در مدارس، جزو مصوبات وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش بعدی) بود و فرهاد ارژنگی جوان، سرپرست ارکستر دبیرستان دارالفنون نیز شد. پس از آن، در دانشکدهٔ علوم (دانشگاه تهران) به تحصیل در رشتهٔ شیمی ادامه داد و در دانشگاه نیز، برنامههای هنری و موسیقی، را عهده دار بود. در هجده سالگی (سال هزار و سیسد و سی و پنج)، اولین اشتغال هنری خود را اینگونه آغاز کرد.
استاد «موسی خان معروفی» که در هنرستان موسیقی ملی، سالهای متمادی تدریس و آموزش تار را بر عهده داشت، با ورود به دوران سالخوردگی، قوّت گرفتن روحیهٔ مذهبی و تمایل به گوشه نشینی و پرداختن به زندگی معنوی خود، از هنرستان تقاضای بازنشستگی کرد و برای خالی نماندن کرسی استادی وی، تصمیم گرفته شد تا از یکی از شاگردان نخبه تار نوازی به عنوان معلم استفاده شود.
ارژنگی جوان در آزمونی دشوار و با رقابتی فشرده، گوی سبقت را از همگنان ربود و به عنوان جوانترین استاد در کلاسهای تار هنرستان عالی موسیقی (دورهٔ ریاست استاد روح الله خالقی) شروع به کار کرد. افق آیندهای درخشان به روی او باز شد و از آن به بعد هرچه پیش آمد، درهای موفقیتهایی پی در پی بود که به روی او گشوده میشد؛ توفیق او، شرایط مساعد فردی و اجتماعی او بود و البته فرهاد شرایط مساعد بسیاری را نیز در خود جمع داشت که شاید در هیچ هنرمند جوانی، در آن روزگار، وجود نداشت: او نزد استاد شایستهای تعلیم دیده بود، استعداد و پشتکار فراوان در نوازندگی داشت، جوان، پویا و از هر نظر سالم بود و حتی به تفریحات معمول جوانی هم چندان اعتنایی نداشت؛ بیشتر اهل مطالعه، درونگرایی و کار در خلوت و گردش در طبیعت بود، با شعر و ادبیات انسی بسیار داشت و به ویژه، در همان آغاز جوانی به مولانا و عوالم او جذب شده بود، با خطی خوش مینوشت، بسیار خوب نقاشی میکرد و تابلوهایی که از او باقی مانده، سوژههایی ساده و زیبا را با قلمی پرکار، و رنگهایی زنده و درخشان، نشان میدهد. تعدادی از آنها، پرترهٔ موسیقیدانان بزرگ کلاسیک غرب است و برخی دیگر، مناظر طبیعت و جلوههای تاریخی از ایران زمین هستند.
دو تابلو از فرهاد ارژنگی:
۱ نظر