از طرف دیگر می توان به خشه ای مانند “ش” با تغییر شکل لبها فرمانت بخشید. این کار با تغییر شکل لب جهت ادای “او” یا “ای” و ادای همزمان “ش” امکان پذیر است. تمام آواهای گفتاری از پارامترهایی مانند “شدت”، “کشش” نیز بهره می برند. مثلا با توجه به شدت بیشتر صدای سایش در “س” نسبت به “ز” و از آنجاییکه “س” صامت و “ز” مصوت است، می توان نتیجه گرفت که صامت ها “سخت”و مصوت ها “نرم” اند. کشش صامتها از مصوتها بیشتر است به همین دلیل صامت سایشی سخت مانند “س” از مصوت سایشی نرم مانند “ز” کشیده تر است یا صامت انفجاری مانند “ت” زمان خیلی کوتاهی دارد.
در سمت چپ شکل بالا می توان طیف صامت “ت” را با ماهیت خشه ای و توزیع انرژی در محدوده فرکانسی بالا مشاهده نمود. با گذشت زمان و با میراشدن فرکانس های بالاتر، فرکانس های پایین تر دوام بیشتری دارند. در سمت راست شکل طیف صامت “د” با ماهیت خشه ای کمتر از “ت” و حضور فرمانت ها (به دلیل ارتعاش تارهای صوتی حنجره) مشخص است. از طرفی زمان کشش صامت “ت” حدود ۱۲۰ میلی ثانیه و زمان کشش صامت “د” حدود ۹۱ میلی ثانیه است که مبین کشیدگی کم این مصوتها است. در شکل پایین همزمان با ایجاد مصوتی مانند “ش” و با تغییر شکل لبها و در بستر فرکانسی همان مصوت فرمانت ایجاد شده و صامت “او” یا “ای” همراه خشه “ش” ایجاد می شوند.
حال که اندکی به مقدمات آواشناسی پرداخته شد بهتر است نکاتی راجع به خصوصیات صوتی تنبک ارائه شود. ابتدا باید دید اصولا ضرورت مقایسه تنبک و اندام مولد گفتار در چیست. قبلا گفته شد ساز موسیقی و به خصوص سازهای کوبه ای پوستی Membraphone مانند تنبک همانند اندام گفتاری عمل می نمایند. در این ساز، ضربه’ تکنیکهای اجرایی بر پوست به شکلی خاص، صدا تولید می کند. علیرغم تفاوت ماهیت این دو می توان تشابهاتی را بین اندام گفتاری و ساز تنبک پیدا نمود:
۱- با توجه به تحرک یا عدم تحرک اعضا مولد صوت – در تنبک نیز همانند اندام گفتاری بخشهای ثابت و متحرک مشاهده می شود:
بخش ثابت: بدنه (کاسه – نفیر- دهانه کوچک)
بخشهای متحرک: پوست – عضو ضربه زننده (مثلا انگشتان دست یا کوبه)
۲- مراحل تولید صوت در تنبک و تولید کلام در اندام گفتاری نیز قابل مقایسه اند:
۱- ساختار موج در اصوات تنبک دارای بخشها ی مختلفی است که مشابهت تقریبا خوبی با ساختار آواهای صامت و مصوت نشان می دهد. در شکل زیر موج تکنیک “تم” حاصل از ضربه بر مرکز ساز و موج نام آوایی مانند “دووم” مقایسه شده است. بخش ابتدای موج تکنیک “تم” که ضربه به پوست را نشان می دهد می تواند معادلی از یک صامت انفجاری مانند “د” یا “ت” یا “ب” باشد. صدای حاصل از اجرای تکنیک همانند کلام از یک بخش پر انرژی به یک آرامش صوتی ختم می شود.
۴- در تنبک هر چه از مرکز پوست به سمت لبه ساز حرکت کنیم، نقش اشکال ارتعاشی یا اصوات فرعی بم کمتر شده و بر تراکم و اهمیت نقش اشکال ارتعاشی زیرترافزوده می گردد و رنگ صدا تغییر کرده و درخشان تر میشود.
این خصیصه در صدای تنبک شاید به نوعی با نحوه تغییر فرمانت های کلام قابل شبیه سازی باشد. برای بررسی این امر آنالیز صدای تمبک و کلام ضروری است.
مقایسه صوتی بین صدای تنبک و کلام بر اساس آنالیز صدا
بهترین راه برای انجام یک مقایسه صوتی بین اصوات تکنیکهای پایه تنبک و کلام فرض نام آواهایی ساده می باشد. به این ترتیب ۴ نام آوای
دوم Doum دام Daam دم (به فتح دال) Dam دیم Dim
جهت بررسی آواهای مصوت “او” – “آ” – “ا(دارای فتحه)” – “ای” فرض گردید.
این نام آواها در برگیرنده حرف “دال” به عنوان یک صامت انفجاری دندانی برای شبیه سازی صدای بخش آغازین یا همان صدای ضربه تکنیک و یک مصوت مانند “آ” و صامت خیشومی “میم” برای شبیه سازی بخش انتهایی صدا می باشند.
این نام آواها توسط نرم افزار Soundforge 4. 5 با فرمت PCM 44. 100 kHz; 16 Bit; Mono در محیطی معمولی ضبط شده و توسط نرم افزار TF32 آنالیز شدند تا طیف حاصله بررسی شود. بخشهای طیف (شکل زیر) از چپ به راست متعلق به این نام آواها است:
مقیاس اندازه گیری فرکانس در شکل بالا و درمحور عمودی ۱۰۰۰ هرتز است.
در شکل فوق خط بالایی نشان دهنده محدوده فرمانت F2 در بخش مصوت نام آواهای مورد نظر است. با بررسی شکل بالا مشخص می شود که روند کلی تغییرات فرکانس F2 از دوم (Doum) به دیم (Dim) افزایشی است. با این حال تغییرات افزایشی فرمانت F1 در تبدیل دوم (Doum) به دام (Daam) نیز قابل مشاهده است. در شکل زیر تغییرات فرکانس فرمانت ها از دوم (Doum) تا دیم (Dim) مشخص می باشد:
همچنانکه قبلا عنوان شد در تنبک به سمت لبه ساز، رنگ صدا تغییر کرده و درخشان تر میشود. مثلا در تکنیک تم ناحیه میانه، اصوات فرعی بم که میرایی سریع دارند اهمیت خاص دارند. در شکل زیر می توان تغییرات انرژی اصوات فرعی را در تکنیکهای مختلف مشاهده نمود. درجات روشن نشان دهنده حضور کم انرژی اصوات فرعی در تکنیک است:
همچنین در شکل زیر از چپ به راست می توان طیف صدای تکنیکهای تم، بک میانه، بک کناره و پلنگ را مشاهده کرد. تکنیک پلنگ دارای غنی ترین مجموعه اصوات فرعی در بخش صدای ضربه خود است. این تغییرات کاملا تابع ویژگیهای صوتی مناطق پوست و شکل بخش اجرایی و همچنین ساختار داخلی و لبه کاسه تنبک است.
به این ترتیب مشاهده میشود که روند تغییر رنگ صدا از مرکز پوست به سمت لبه آن همانند روند تغییرات فرکانس فرمانت F2 در مصوتهای گفتاری بالارونده می باشد.
در انتها باید گفت که به دلیل مشابهت نسبی روند تغییر فرمانت F2 در پاره ای از مصوتهای موجود در گفتار و تغییر رنگ صدای پاره ای تکنیکهای تنبک در گذر از مرکز به لبه پوست می توان الگویی از نام آواها را برای خوانش موسیقی تنبک فرض کرد. در شکل زیر ۴ تکنیک از تکنیکهای تنبک و نام آوای مرتبط ملاحظه می شود:
همچنانکه در ابتدای این نوشته عنوان گردید، در این بررسی اجمالی و صرفا تجربی سعی گردید تا با توجه به بعضی از مشخصات مشترک صوتی بین صدای تمبک و کلام، روشی ساده برای خوانش موسیقی تمبک (و سازهای کوبه ای مشابه) ارائه شود. با این روش می توان آموزش ابتدایی موسیقی تمبک (و سازهای کوبه ای مشابه) را به سادگی و بر اساس ترکیب نام آواها ی متجانس با الگوی صوتی مورد نظر انجام داد. تکامل این روش نیازمند بررسی دقیق تر با استفاده از تکنیکهای جدید مانند اندازه گیری مرکزیت طیفی (Spectral centroid) است.
با سلام
جناب مهاجری؛
اگر امکان دارد در مورد سومین نمودار مندرج در این مطلب توضیحاتی ارائه فرمایید. اینکه هر کدام از دو منحنی مندرج (یکی بالا و دیگری پایین) مربوط به چه چیزی اند.