اتخاذ شیوههائی از این دست سخت مؤثر افتاد و رودکی بزودی به عنوان نشریهای فرهنگی-که توجهی ویژه به مسائل و رویدادهای موسیقی دارد-از اعتباری برخوردار شد که بسیاری از نشریههای مشابه در طی سالها بدان دست نیافته بودند.
این ماهنامه البته از امکاناتی نیز برخوردار بود. بودجهای ویژه داشت، میتوانست، مقالات و تفسیرها و گفتگوهای خود را به مناسبت اجراهای موسیقی در تالار رودکی تهیه و تنظیم کند و از همین رو طبعا همیشه در جریان تلاشهای موسیقیائی روز قرار داشته باشد. با این همه، برای ایجاد تعادل میان هنرهای ملی و بین المللی، ماهنامه، تنها به برنامههای تالار رودکی اکتفا نمیکرد و برنامههای موسیقی و هنرهای ملی دیگر سازمانهای تولید و پخشکننده چون رادیو و تلویزیون، کانون پرورش کودکان و نوجوانان، و مرکز حفظ و اشاعهء موسیقی را نیز موضوع بحثها و تفسیرهای خود قرار میداد.
این نکته را نیز باید در اینجا آورد که ماهنامهء رودکی، وابسته به سازمانی دولتی(تالار رودکی-وزارت فرهنگ و هنر)بود و با آنکه در سالهای پیش از انقلاب نشریات وابسته به دولت از اعتماد مردم-و به ویژه روشنفکران-برخوردار نمیشدند، این ماهنامه، و فصلنامهء دیگری که از طرف وزارت فرهنگ و هنر به نام فرهنگ و زندگی منتشر میشد، استثنایی بر اصل و مورد توجه فراوان جامعهء روشنفکران آن روز بود. در واقع، هیچ شاعر و نویسندهای-حتّی در اوج شهرت- از انتشار آفریدههای خود در آن پرهیز نمیکرد و حتّی گاه بر آن اصرار میورزید. به گمان من، مهمترین دلیل این استثناء را باید در”آزادی”این ماهنامه در نشر همهء مطالبی که باارزش تشخیص میداد، جستجو کرد.
این”آزادی”در آن زمان حسّاس یکتا بود و از همینرو تنگنظران و حاشیهنشینان قدرت را بر آن داشت تا علیه رودکی به صفآرائی و حتّی سعایت بپردازند. حرفشان این بود که «بودجه دولت را مصرف میکنند که بتوانند برنامههای فرهنگی و هنری سازمانهای دولتی را انتقاد کنند»سروکار ماهنامه یکی دوبار نیز با سازمان امنیت افتاد که با وساطت مقامات فرهنگ و هنر، به خیر گذشت.
ماهنامهء رودکی درواقع همان نقش مجله موسیقی دورهء مین باشیان را که از آن یاد کردیم ایفا میکرد. علاوه بر موسیقی، جایگاهی آزاد و سالم برای عرضهء نوآوریهای دیگر در عرصههای دیگر شده بود. در رودکی نیز نوشتهها و شعرهای بسیاری از نامآوران فرهنگی و هنری آن روز و-امروز-انتشار مییافت:از آن جمله احمد شاملو، نادر نادر پور، مهشید امیر شاهی، هوشنگ گلشیری، منوچهر شیبانی، داریوش آشوری، جلال ستاری، جمشید ارجمند، و جواد مجابی.
ناگفته نماند که صفحهآرائیهای زنده و سرزندهء مرتضی ممیز، گرافیست برجستهء دیروز و امروز، بخش بزرگی از جاذبههای دیداری رودکی را میساخت.
کار من در رودکی تا نیمههای سال ۱۳۵۵-سال نخستین مأموریت فرهنگی در برونمرز-ادامه داشت. از آن پس نگاهداری و پرورش این فرزند پنج ساله، به یاران دیگر سپرده شد. از نیمهء سال ۱۳۵۵ تا آغاز سال ۱۳۵۷-سال آغاز دگرگونیها و بنبستها-رودکی زیرنظر و سرپرستی جمشید ارجمند و قاسم صنعوی به انتشار خود ادامه داد. کوششی ناموفق از سوی صاحب این قلم در برونمرز، هشت شمارهای دیگر از دورهء دوّم رودکی را بیرون داد که باید در جائی دیگر و فرصتی دیگر به آن پرداخت.
مجله «ایران نامه» بهار و تابستان ۱۳۷۷
۱ نظر