فروغ کریمی: در این چهار سال گذشته من چند بار به ایران آمدهام که البته بهدلیل مسائل خانوادگی که باید خود را بیشتر با آن مشغول میکردم نتوانستم مسترکلاس و کنسرت برگزار کنم، اما اینبار زمان بیشتری داشتم و خواستم از تجربیاتی که در این مدت در فنون انرژیزایی کسب کردهام، برای نوازندگانی که بیدلیل در روی صحنه، در اثر التهاب، هنر و توانایی خود را از دست میدهند روشهایی را بیاموزم که بتوانند با این روشها، بهراحتی انرژی لازم برای یک نوازندگی خوب در صحنه را بهدست بیاورند.
بااینوصف در مسترکلاسهای من، هم نوازندهی فلوت، هم خواننده یا هر نوازندهی ساز دیگری میتواند شرکت کند، چون این التهابات و استرسها بین تمام نوازندگان و خوانندهها مشترک است. هر شخصی در حین اجرا مشکل خاص خود را دارد و با این فن که به «موزیک کینزیولوژی» معروف است، میتوان نقاط انرژیزای بدن را که بهدلیل التهاب و افکار عصبی قفل شدهاند، پیدا کرد و با استفاده از افکار مثبت، ذهن را تقویت و افکار منفی را در کوتاهترین زمان به انرژی مثبت و قوی تبدیل کرد.
سجاد پورقناد: آقای پورساعی در ادامه ی صحبت هایی که خانم کریمی داشتند می خواستم بدانم که چه چیزی باعث شد که شما شاگردان گیتار خود رو در مسترکلاس خانم کریمی شرکت بدهید، در صورتی که بسیاری از معلمان گیتار حتی حاضر نیستند هنرجویان خود را نزد اساتید همان ساز بفرستند؟
حامد پورساعی: بهنظر من دنیای امروز دنیای آزادی است و هنرجویان این اختیار را دارند که هر کاری را میخواهند انجام دهند و دیگر مانند گذشته نیست که معلم، شاگردان خود را از این آزادیها محروم کند. هنرجویان باید در کلاسهای مختلفی شرکت کرده و تجربه کسب کنند و چه بهتر که نزد استادان معتبری مانند خانم کریمی بروند و مشکلات نوازندگی خود را حل کنند.
نجفی ملکی: آقای پورساعی شما در روز دوم مسترکلاس شاهد نوازندگی شاگردان خود نزد خانم کریمی بودید، در حالیکه خانم کریمی نوازنده فلوت هستند، چه تغییری در نوازندگی هنرجویان شما مشهود بود؟
پورساعی: هنرجویان من اوایل کلاس خیلی منقبض و بااسترس ساز میزدند، ولی بعد از آن خیلی راحتتر نوازندگی میکردند و ریتم را هم بهتر متوجه میشدند. در واقع به نظر من بعد از تمرینهای خانم کریمی، اجرای هنرجویان خیلی راحتتر و با سونوریتهی بهتر و شفافتر شد.
پورقناد: خانم کریمی تمرین های شما به چه نحو روی هنرجویان تاثیر می گذارد؟
خانم کریمی: من اعتمادبهنفس را در هنرجو بیدار میکنم. از آنجا که ما ایرانیها در مواقع بسیاری ملاحظهکار بوده و خود را در لفافهای میبریم و برای مثال همیشه سعی میکنیم در کنار استادمان، بسیار خود را کمتر از آنچه هستیم نشان دهیم، این سبب میشود اعتمادبهنفس هنرجو کاهش یابد. در اینجا من به هنرجو میگویم تویی که اینجا هستی، هم هنرجوی من هستی و هم استاد من و من هم از تو یاد میگیرم؛ این نکته سبب افزایش اعتمادبهنفس هنرجو و ازمیانرفتن ملاحظهکاریهای وی میشود. زمانی که هنرمند به کارش ایمان پیدا کند و مطمئن باشد، میتواند بهتر ساز بزند و صدای سازش نیز بهتر میشود.
در این روش ما چند نوع متد (روش) داریم، یکی ورزشهایی هستند که بدن را گرم میکند و جریان خون را تندتر بهمغز میرساند و دوم متد طب سوزنی (البته با انگشت و نه با سوزن “Akupressur” (است. یکی دیگر از این تمرینها، بازی با رنگ است؛ برای مثال در این تمرین اگر من یک ورق سیاه را جلوی شما نگه دارم و در یک لحظه این ورق سیاه، آبی یا زرد شود، احساس شما تغییر پیدا میکند.نکتهی دیگری که من در مسترکلاسها با هنرجوها کار میکنم، بحث تنفسِ درست است.
۱ نظر