ظاهرن پدرم با پول تو جیبیهایش ساز میخریده و پدرش چند بار سازش را شکسته بود ولی باز پدرم ادامه میداده است. به هر حال در آن دوره، موسیقی را مطربی میدانستند و اصلاً شأن خوبی نداشته است. با تکنیک کمانچهای که داشت و نُت هم میدانست شروع کرد به زدن قطعههای محلی و کُردی با ویولن تا اینکه برای یک دورهی موزیک نظام از طرف ارتش به تهران میآید.
آن موقع درجهاش گروهبان بوده. در تهران با استاد صبا آشنا میشود و شیفتهی کار ایشان میشود. البته حتی یک بار هم کلاس صبا نبوده و فقط چند بار از نزدیک ساز زدنش را دیده بود و چون با نت آشنا بود؛ میدانید که اگر کسی نت یاد نمیگرفت از موزیک نظام اخراج میشد، تمام کتابهای صبا را میگیرد و همه را میزند که بعدها تمام آنها را به ما هم یاد داد. یعنی همهی ما با مکتب صبا با موسیقی آشنا شدهایم.
سال ۸۹ آلبومی هم بنام «روح افزا» (*) از نواختههای پدرم منتشر شد.
بعدها پدرم با خوانندههای مختلفی همکاری کرد. شاگردان زیادی هم تربیت کرد که یکی از اولین آنها مجتبی میرزاده بود. بعد برادران یوسف زمانی هم در نظام شاگردی اش را میکنند. منتها همه میدانستند که جای پیشرفت تهران است و وقتی به سطحی میرسیدند که میتوانستند همراه پدرم باشند به تهران میرفتند و پدر باز تنها میماند.
مظهر خالقی هم همینطور شد. بنابراین همهی ما آشناییمان با موسیقی سنتی ایران با ردیف صبا بود. ما آن موقع اصلن نمی دانستیم کسی به اسم برومند یا دوامی هم هست.
پینوشت:
* «روح افزا» نام موسسهای بود که حسن کامکار در اولین سالهای پس از انقلاب ۵۷ به منظور تولید و نشر موسیقی و به خصوص تکثیر و توزیع آثار کامکارها بنیان نهاد. آلبومی را که در متن گفتگو و با عنوان «روح افزا» به آن اشاره شده است، موسسهی آوای باربد در سال ۸۹ منتشر کرد که هوشنگ کامکار در کتابچهی این آلبوم یادداشت مفصل و تأثیرگذاری در خصوص فعالیتهای پدرش نوشتهاست. در بخشی از این یادداشت، ماجرای ضبط قطعات همین آلبوم اینگونه توصیف شده است:
(با اندکی تلخیص)
… اولین دستگاه ریل را که وارد بازار سنندج شد به خانه آورد. ضبط صوت ریلی که میکروفن سر خود داشت و از شوق کار کردن با آن، تکنوازی حاضر را برای آزمایش ضبط صدای آن اجرا کرد. من و فرزندان بزرگتر برای دیدن این پدیدهی جالب، ساکت و مبهوت در اتاق نشسته بودیم. صدای باز و بسته شدن در، که در متن شنیده میشود به خاطر آمد و رفت کوچکترهاست. هنگام نواختن سهگاه، صدای تنبک ارژنگ که در بالاخانه تمرین میکرد در زمینه شنیده میشود. ما به همراه مادر، کف اتاق نشسته بودیم و گوش میدادیم. پس از اجرا وقتی اثرِ ضبط شده را شنیدیم، همگی ذوقزده شدهبودیم.
بداهه نوازی پدر از اولین نت تا آخرین فرود، بدون توقف و هیچ تکرار و تصحیحی اجرا و ضبط شد. بر خلاف بداهه نوازیهای امروزی که بارها در استودیو با سیستم های مدرن برش خورده و اصلاح میشوند… . ایکاش پدر زنده بود و میدید که سیاوش، پسر پشنگ، با چه اشتیاقی به ساز او گوش میدهد تا در استودیوی خود کار مسترینگ آن را به انجام رساند…
۱ نظر