گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

بیژن کامکار: ایران قلب یک مسیر مهم در موسیقی منطقه بوده

گروه کامکارها نسل بعدی هم خواهد داشت؟
امکانش هست. اینکه کنار هم باشند یا نه را قطعی نمی دانم. امیدوارم که باشند. نمی خواهم و نمی توانم آینده را پیش بینی کنم ولی فکر می‌کنم به احتمال زیاد بطور طبیعی این اتفاق خواهد افتاد و کنار هم خواهند بود. امروز نیریز نوازنده‌ی تار قابلی شده است. سیاوش پسر پشنگ بسیار خوب سنتور می زند البته کارش بیشتر به شیوه‌ی اردوان نزدیک است. بهار دختر ارژنگ بسیار با احساس عود می‌زند. دختر و پسر خود من که سازهای ضربی می‌زنند. پسر ارسلان در سطح عالی ویولون می‌زند و در کنسرت بعدی مان کنار مادرش که آلتو خواهد زد می‌نشیند. حتی تارا دختر هشت ساله ی اردشیر هم بچه‌ی بااستعدادی‌ست و تنبک و کمانچه می‌زند و بقیه هم همینطور.

جناب کامکار، در خصوص موسیقی امروز ایران،‌ شما از چه چیزهایی خرسندید و از چه چیزهایی ناخرسند؟

به نظر من تنها دو سه درصد از کل کارها خوب هستند و این خیلی کم است. مثال نمی‌زنم. بطور کلی از نظر کمی، خیلی رشد داشته‌ایم ولی از نظر کیفی نه. یک زمانی در تهران نوازنده‌ی عود وجود نداشت امروز فقط ارسلان ما سی تا شاگرد دارد که نوازنده‌های پرقدرتی هستند. یک زمانی بیژن کامکار ترک‌تازی می‌کرد که اولین دف‌زن ایران هستم و چه و چه، اما امروز هزاران نفر در ایران دف می‌زنند. نمی‌خواهم در حق خودم کم‌لطفی کنم ولی باور کنید جوان‌هایی هستند که اگر در مجلسی باشند من دست به دف نمی‌زنم. از بس که باشکوه دف می‌زنند.

زمانی فرامرز پایور و پرویز مشکاتیان و ورزنده و پشنگ و دو سه نفر دیگر ابرسنتورنوازهای ما بودند امروز فقط اردوان چهل پنجاه تا شاگرد دارد که در حدی هستند که قطعه‌های خودش را می‌زنند. یا در مورد تنبک هم همینطور. یک زمانی افتتاح و آبتین اجلالی و ملک را داشتیم امروز صدها تنبک نواز داریم و چه می‌کنند با تنبک. واقعن تکنیک تنبک را به عرش رسانده‌اند. البته این را هم بگویم که در این اشباع شدن، وجود محدودیت‌هایی که بوده، خیلی نقش داشته است. یعنی شبیه ماجرای قصر خُوَ رنق مولوی‌ است.

پدر من برای اینکه شکم هشت تا بچه را سیر کند بیچاره به هر دری می‌زد. صبح زود می‌رفت ظهر می‌آمد چیزی می‌خورد و باز می‌رفت برای تدریس یا تمرین یا رادیو برای اجرا. دیر وقت می‌آمد و حتی بعضی شب‌ها ما که می‌خوابیدیم تازه شروع می‌کرد به آهنگ ساختن. با پیزیکاتوی ویولن چیزهایی می‌زد و می‌نوشت.

خلاصه! یک زمانی شصت سال پیش، مأموریت گرفت که در ازای سی تومان! برای رادیو سنندج ارکستری تشکیل بدهد. تمام سنندج را زیر و رو کرد نوازنده پیدا نکرد. همکارهای خودش از قبیل آقای فلسفی یا حدادی هم منتقل شده بودند به شهرهای دیگر.

اصلن شاید یکی از دلایلی که کامکارها تشکیل شد همین بود. اینکه ما پدر را دست تنها دیدیم و حدود سال ۱۳۴۴ بود که گروهی تشکیل دادیم. اما امروز سنندج چند گروه کامل و شسته رفته دارد. بنابراین رشد کمی شگفت انگیز بوده ولی از نظر محتوایی متأسفانه به همان اندازه پیشرفت و تغییر نبوده‌ است. حتی در مورد موسیقی پاپ هم داستان به همین شکل است. من پیشنهادم و اصلن خواهشم از پاپ نوازها به عنوان کسی که نیم قرن کار موسیقی کرده این است که اگر می‌خواهید در مارکت‌های جهانی باشید، ‌موتیف‌هایتان و بنیان موسیقی‌تان ایرانی باشد وگرنه با خارجی‌ها مقایسه می‌شوید و له خواهید شد. متأسفانه این رکن در موسیقی پاپ ما نیست.

هرازچندگاهی هم که هوس می‌افتند چنین کاری بکنند موسیقی‌شان می‌شود موسیقی پاپ ترکیه یا پاپ عربی و هندی. چون موسیقی خودمان را نمی‌شناسند. این برای من داغ بزرگی است. خیلی تلخ است. این برای هر کسی که یک ذره نسبت به موسیقی دلسوز باشد واقعن درد و داغ است. یک زمانی موسیقی ایران منبع الهام تمام آسیا بود. امروز موسیقی ترکیه شده منبع الهام منطقه.

اشتباه نشود منظورم موسیقی آذری نیست که ای کاش موسیقی آذری منبع الهام می‌شد. منظورم موسیقی پاپ ترکیه است. حتی در کردستان هم، من می‌بینم کلام موسیقی کردی است ولی موسیقی ترکی شده و خودشان هم خبر ندارند. من این مسأله را بارها به خودشان هم گفته‌ام. می‌گویم شما این همه مقام‌های کردی دارید چرا استفاده نمی‌کنید؟ من واقعن دلم می‌سوزد و متأسفانه کاری هم نمی‌شود کرد.

ایران قلب یک مسیر مهم در موسیقی منطقه بوده و امروز به اینجا رسیده است. بچه‌های با استعدادی که امروز موسیقی کار می‌کنند باید اول موسیقی خودمان را خوب بشناسند بعد باید سرشان را از مونیتور و اینترنت بیرون بیاورند و کمی هم کوه و در و دشت و ستاره ببینند. موسیقی بشنوند و خوب بشنوند.

سعید یعقوبیان

سعید یعقوبیان

متولد ۱۳۵۸ تبریز
کارشناس ارشد علوم اقتصادی و برنامه‌ریزی از دانشگاه علامه طباطبایی ۱۳۸۶
نوازنده‌ی تار و سه‌تار، منتقد و پژوهشگر موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است