چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲، چهاردهمین جلسه از «کارگاه آشنایی با نقد موسیقی» با عنوان «نقد سیاسی، ایدئولوژیک» در خانهی موسیقی برگزار شد. در این جلسه ابتدا مدرس توجه شرکتکنندگان را به این موضوع جلب کرد که در جلسات اخیر (و بهویژه پس از درس «نقد تفسیری») هر یک از روشهای نقد دستهبندی شده، ارتباطی تنگاتنگ با جلسهی پیش از خود داشتهاند و به قولی میتوان گفت عملاً پایان یک جلسه به جلسهی بعدی پیوند خورده است.
برای مثال تمرکز بر طبقهی اجتماعی و ارتباط موسیقی با نهاد اجتماع که در جلسهی گذشته مورد بررسی قرار گرفت عملاً (چنانکه خواهیم دید) به بحثهای امروز میپیوندد.
علاوه بر این، موضوع خود دستهبندیها نیز مورد اشاره قرار گرفت به این صورت که مدرس اشاره کرد؛ دستهبندیهای مختلفی وجود دارد که میتوان نقدها را در قالب آنها دستهبندی کرد، از جمله این که گاه (مخصوصاً در دستهبندی نقد ادبی) بعضی دستهها را که در اینجا مستقل دانستیم بخشی از نقد مارکسیستی به حساب میآورند. بدین ترتیب دانشجویان باید توجه داشته باشند که این تنها دستهبندی ممکن نیست بلکه گزینشی است بر اساس حوزهی کار و ویژگیهای این کارگاه.
نخستین تصوری که لازم است پیش از وارد شدن به بحث اصلی توضیح داده شود رابطهی «نقد» و «سیاست» به مفهومی درون- نهادی است. اگر سیاست را به معنایی نزدیک به سازوکارهای قدرت درون یک نهاد تفسیر کنیم آنگاه ذات نقد عملی سیاسی خواهد بود و صحبت از نقد «غیر سیاسی» به این مفهوم ناممکن خواهد شد. نقد سه سویه دارد؛ یا قدرت مستقر (در هنر جریان اصلی) به نقد «دیگران» میپردازد و دامنهی قدرتش را میگسترد؛ یا بخشی که جزیی از هستهی مرکزی قدرت به شمار نمیآید، از طریق ارزشگذاری فاش یا نهان در فرآیندهای تفسیر، تبیین و صورتبندی به توجیه و تثبیت آن میپردازد؛ و یا نقدی بر ضد قدرت صورت میپذیرد. این هر سه، به ترتیب نقد معطوف به قدرت، نقد توجیهگر قدرت، نقد بر ضد قدرت، درون نهاد موسیقی یا جامعهی موسیقی قابل تصوراند و گسترهی تقریباً کاملی از کنشهای نقدگرانه را میپوشانند به شرط آنکه روابط ارزش و اعتبار موسیقایی را برابرنهادِ «سازوکار قدرت» بدانیم.
در این هنگام «سجاد پورقناد» پرسید در اینجا «سیاست» آیا به معنای غیررسمیتر به همان شکلی که در ترکیب «آدم با سیاست» میبینیم، بهکار نرفته است؟ به نظر وی دو معنی در متن این گفتوگو، با هم مخلوط شده است. مدرس پاسخ داد به نظر نمیرسد کاربرد کلمهی سیاست به آن معنی که در وامواژهی «سیاس» با مفهومی نزدیک به «فرد نیرنگباز» است (که خود اشتباهی مصطلح است)، ربطی با بحث حاضر داشته باشد. اما سجاد پورقناد موافق نبود و معتقد بود که این تعریف ممکن است در حوزهی نقد موسیقی، با آنچه به دلایلِ پشت پرده نوشته میشود (که آنها را نمیتوان از ظاهرش حدس زد) – و به زعم وی توطئهای فراتر از نقد موسیقی را شکل میدهد- درآمیزد و مشکلاتی در فهم «نقد سیاسی» ایجاد کند.
مدرس در پاسخ ضمن بیارتباط خواندن این مفهوم با کلیت بحثهای طرح شده، اشاره کرد که اگر هم اینها را مرتبط با یکدیگر بدانیم چنین کنشی (بدون در نظر گرفتن مفاهیمی مانند فریب یا توطئه که هم اخلاقیاند و هم فن کنش را معین میکنند و نه دستهبندی آن را) خارج از سه حالت یاد شده نخواهد بود.
۱ نظر