تضادهای ایران در عهد قاجار دو گروه موسیقیدان می سازد. عده ای سر سپرده گردش قدرت در ساختار سیاسی می شوند و خود را در دل حواشی موسیقی و بزم ها و محفل ها رها می کنند و گروه اندکی هم مبنای فهم اجتماعی را در تعارضات و تناقضات تاریخی و حقوق مردم می جویند.
درویش خان سرعت زندگی و سرعت موسیقی اش را با وزش نسیم بیداری و دگرگونی های سیمای جامعه می آمیزد و همچون میرزا فتحعلی آخوند زاده، ملکم خان، طالبوف و صور اسرافیل متجددین هم عصر اش، می کوشد تا در تجدد موسیقایی عصر خود صدایی داشته باشد. همین ویژگی جستجو گر و خستگی ناپذیرش او را برای ساختن آهنگی ضربی (پیش درآمد) در قالب موسیقی متریک دستگاهی را ترغیب می کند.
او را به عنوان نخستین موسیقیدان نو گرا در ساختار موسیقی دستگاهی می نامند. دانسته های درویش خان از موسیقی قدیم ایران و موسیقی مغرب زمین اندک است و او به ناچار از راهِ دریافت های شخصی و استقراری ذهنی و دریافت سریع و صحیح از اوضاع اجتماعی دوران اش بهاری دیگر را در موسیقی رقم می زند.
درویش خان باید اعتقادات اش را با تغییراتی از طرز بیان احساس در راستای موسیقی تجددخواه دنبال می کرد، به همین دلیل می بایست از تشبیهات قالب گونه و مندرس دوری کند و به جای تغییرات بنیادی و ساختاری در شیوه های بیان، تعابیر نو ظهور را تنها با کلماتی تازه بیان بکند. تنها این چنین می توانست آهنگِ موسیقی را با اصالت هایش حفظ کند. اگر این تقسیم بندی دوگانه از دوران درویش خان را بپذیریم، دیگر مشکلی در یاد کردن از چهره های شاخص هر یک از این دو جریان نخواهیم داشت.
تفاوت تفکر موسیقایی درویش خان با بسیاری از هم دوره هایش در آرمان های اجتماعی و رمانتیسم چالشگر و درونگرای اوست. به گمان من درویش خان در برخی از آثار خود یکی از بهترین میراث عاشقانه اش “ز من نگارم” را به متجددترین یادگار زندگی اش بدل می کند. و این نمونه ای از مجاهده ی درویش در نو گرایی است. شیوه ی توصیف و تعبیر سازی درویش خان، نسبت به گونه های توصیفی در روایت های دستگاهیِ استادان اش میرزا عبدالله و آقا حسینقلی، تازه جلوه می کند. چرا که به جای توصیف و پردازش کلی تیپ های ملودیک و انگاره های ریتمیک، جرئیات مخفی و دقایق پنهان را تشریح می کند.
نوازنده ی خوب بودن عنصری چون تناسب را می طلبد، اما موسیقیدان نو گرا شدن نیازمند آگاهی از مسائل تازه، مهم و فنی و همچنین توانایی های تاریخی و اجتماعی لازم برای پاسخگویی به آن آگاهی ها را شامل می شود. درویش خان به دنبال عنصری جدید در موسیقی دستگاهی بود و تا حدودی نیز به این هدف نزدیک شد. اما آن عنصر جدید چه بود؟ این که جلال و شکوه محیط اطرافش را در بحبوحه ی شور و هیجانات واقعیتِ افشا شده ی اجتماع اش در خواب و بیداری عصر خویش تزیین کند.
در میان باورهای مذهبی، تمایزات اجتماعی، و وابستگی های سیاسی این چه کسی است که به همه ی این صدا ها گوش می سپارد و می تراود؟ آیا شناسایی این اشخاص از دغدغه های درویش نیز بوده است؟
۱ نظر