گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

شوپن، نگاهی به موسیقی (۱)


فردریک شوپن (۱۸۱۰-۱۸۴۹) در قرن نوزدهم زندگی می کرد اما با این وجود از سنت و روشهای فراگیری موسیقی همچون بتهوون (۱۷۷۰-۱۸۲۷)، هایدن (۱۷۳۲-۱۸۰۹)، موتسارت (۱۷۵۶-

۱۷۹۱) و کلمنتی (۱۷۵۲-۱۸۳۲) بهره برده برد و حتی در آموزش موسیقی به شاگردان خود از روشهای کلمنتی استفاده نمود و در تربیت شاگردان نوازندگی پیانو تاثیر بسیاری از هومل (Hummel

۱۷۷۸-۱۸۳۷ آهنگساز و نوازنده چیره دست پیانو اهل اتریش که در دوران گذر کلاسیک به رمانتیک می زیست) برد.

هنگامی که یک نوازنده پیانو شروع به اجرای کارهای شوپن می نماید و یا هنگامی که یک علاقمند به موسیقی شروع به گوش دادن به کارهاش شوپن میکند، بدون شک پس از مدتی به این نکته می رسد که با

پیانو می توان بزرگترین طیف وسیع احساسی را در موسیقی بوجود آورد.

بعنوان مثال تمرین و نواختن اتودهای شوپن تنها کمکی برای کسب مهارت انگشتان در نوازندگی نیست، بلکه مهمتر از آن، اتودهای شوپن به هنرآموز اجازه می دهد تا بتواند روش استفاده از حداکثر توانایی

های ساز خود در تولید اصوات احساسی موسیقی را بیاموزد.


audio fileWalts #14

یکی از شاگردان شوپن بنام فردریک مولر (Friederike Muller)
در باره نحوه نوازندگی او در یادداشتهای روزانه خود می نویسد:

“نوازندگی او همواره زیبا و با شکوه بود و موسیقی اش بصورت یک آواز با کلام با مخاطب صحبت می کرد، چه هنگامی که آرام (Piano) می نواخت و چه در حالتی که با شدت و قدرت (Forte) به

اجرای پیانو می پرداخت.”

“هنگام آموزش مفاهیم و روشهای نوازندگی پیانو مانند نحوه اجرای لگاتو (Legato) یا کاناتابیله (Cantabile) و … بسیار جدی بود و عذاب زیادی را در آموزش دقیق آنها به هنرجو تحمل می کرد. چیزی

که او را بسیار آزار می داد آن بود
که هنرجو نتواند به هنگام اجرا، نت های موسیقی را آنگونه که باید به یکدیگر متصل کند.”

“او به نحوه اجرا روباتو (Rubato) و ریتارداندو (Ritardando) ها بسیار حساس بود و برایش خطا در اجرای آنها به هیچ وجه قابل قبول نبود. به هیچ وجه نمی توانست بپذیرد که هنرجو در ریتارداندو

زیاده روی کند یا در جایی که نباید موسیقی را روباتو اجرا کند.”


audio fileMazurka #2

بلوغ هنری در آثار شوپن را می توان از سال ۱۸۳۱ به بعد مشاهده کرد هنگامی که او اتود شماره ده خود در Gb ماژور را تهیه کرد. در این اتود احساسات دراماتیک، خیالپردازیها و ساخت فرمهای جدید

رمانتیک به مرحله شاخص و متفاوتی از کارهای گذشته او رسیده بود. در این هنگام شوپن به توانایی های خاصی در بیان احساس در نوازندگی پیانو دست پیدا کرده بود و توانایی این را داشت که با سازهای

جدیدتر و مدرن تر آن زمان رنگ آمیزی زیبایی را توسط پیانو خلق نماید. در واقع او توانست با ساخت قطعات بسیار زیبای پیانو، شخصیت پیانو را تبدیل به سازی نماید که توانایی بیان لطیف ترین

احساسات و خشن ترین حوادث را یکجا دارد.

شوپن را می توان استاد ساخت ملودی از دو جنبه دانست. اول به دلیل توانایی در خلق ملودی های روان و ساده و دوم توانایی آرایش و زینت ملودی ها به بدیع ترین – و شاید پیچیده ترین – روش ممکن. در

این ارتباط نباید فراموش کرد که شوپن در موسیقی نوآوری های بسیاری در هارمونی از خود نشان داده و با زیرکی، بسیاری از هارمونی هایی که آهنگسازان جرات استفاده از آنها را نداشتند به بهترین شکل

مورد استفاده قرار داداه است.


audio fileNocturne #9

تغییراتی که شوپن در نحوه استفاده از هارمونی در آهنگسازی اعمال کرد، جایگاه تنالیته – و آکوردهای وابسته – را در موسیقی تغییر داد و قوانین جدیدی را برای وصل آکوردها به همراه خود آورد. روشهای

مدولاسیون ناگهانی، تغییر گامها، استفاده از گامهای جدید محلی و از همه مهمتر استفاده از فاصله های دیسونانس بدعت هایی بود که کمتر آهنگسازی توانایی ارائه آنها را در آن زمان داشت.

کامیار عباسی

کامیار عباسی

دیدگاه ها ۱۲

  • خیلی خوب و دلنشین بود، این نوکتورن آخر هم خارق العاده بود. اگه ممکنه بیشتر کارهای این نابغه پیانو رو تحلیل کنید.

  • خوب بود مرسی. ملودی های شوپن واقعا زیبا هستند و احتمالا به همین دلیل او رو شاعر پیانو می گن. دیگر آهنگسازان به این اندازه ملودیهای زیبا ندارند. البته به نظر من.

  • به خاطر اینکه موسیقیش و هارمونی هایش مانند یک شعر، احساسی و لطیف هستند، اگر خیلی شوپن گوش بدین خودتونم متوجه می شین.

  • عزیزم بعضی قطعه ها هستن که نمیشه چیزی در موردشون گفت مثل همینGRANDE POLONAISE BRILLA، این خصوصیت موسیقیه. بهتره توی برخورد با همچین آثاری که اتلاق کردن لفظ شاهکار بهشون هم خالی از لطف نیست، بدون هیچ پیشفرضی مواجهه کرد. بدون هیچ مقدمه ای. قطعا اگه موسیقی شوپن ایجاب میکرد خودش اول موسیقیش یه متنی چیزی می نوشت. مثه ویوالدی یا سن سان. موسیقی شوپن در زبان نمیگنجه. موسیقیش فرا زبانه. واسه همینم من فکر می کنم بکار بردن عبارت “شاعر پیانو” برای کسی که موسیقیش تار و پودُِِ زبان رو در هم شکافته زیاد جالب نباشه.

بیشتر بحث شده است