رحمتالله بدیعی، یکی از برجستهترین هنرمندان موسیقی ایران، سالهاست که در هلند زندگی میکند. او در هنرستان عالی موسیقی (کنسرواتوار تهران) در رشته ویلن کلاسیک آموزش دیده و همچنین در زمینه موسیقی ایرانی با ابوالحسن صبا کار کرده است.
بدیعی علاوه بر برنامههای اجرایی و نوازندگی ویلن و کمانچه در گروههای معتبر موسیقی ایرانی مانند «گروه سازهای ملی» (به سرپرستی فرامرز پایور) در هنرستان موسیقی ملی نیز سالها به تدریس اشتغال داشته است. وی در دهه ۱۳۵۰ دو سال نیز سرگروه (مایستر) ارکستر انجمن جوانان دوستدار موسیقی (ژونس موزیکال) بود.
بدیعی پس از انقلاب ۱۳۵۷ در پی محدودیتهای پیشآمده در عرصه موسیقی ایران، به هلند مهاجرت کرد. سالها در ارکستر سمفونیک هلندشمالی به عنوان نوازنده ویلن اول فعال بود و به موازات نوازندگی در این ارکستر، برنامههای اجرایی و آموزشی خود در زمینه موسیقی ایرانی را هم ادامه داد.
رحمتالله بدیعی، اکنون در شهر خرونینگن در شمال هلند ساکن است. چندی پیش برای دیدار و انجام گفتگویی با وی راهی این شهر شدم. استاد در آغاز از آخرین فعالیتهای هنری خود در ایران گفت:
تا سال ۱۳۵۷ که در واقع انقلاب شد ما برنامههای هنریمان را در رادیو، تلویزیون و تالار رودکی که حالا مثل اینکه نامش تغییر پیدا کرده ادامه میدادیم. به یاد دارم که آخرین کنسرتمان را در تالار رودکی با هوشنگ ظریف، محمد اسماعیلی، حسن ناهید و چند نفر دیگر با صدای محمدرضا شجریان اجرا کردیم. چون آن موقعیت پیش آمده بود به فکر افتادم که ایران را ترک کنم. تقریباً احساس میشد که نه موسیقی خواهد بود و نه فعالیتی در این مورد. بنابراین اقدام کردیم که از ایران خارج بشویم و بهرحال آمدیم به سوی هلند.
چه شد که هلند را انتخاب کردید؟
من سالها پیش از طرف وزارت فرهنگ و هنر بعنوان سفیر هنری با فرامرز پایور و محمد اسماعیلی به هلند آمده بودم. من خاطرات خوبی از این کشور داشتم و هنگامی هم که به ایران برگشتم به همسرم گفتم امیدوارم موقعیتی بشود و ما بیاییم به هلند. بهرحال سالها گذشت ولی تصمیم گرفتیم که به اتریش برویم؛ فکر کردیم اتریش مملکت هنر است و هنرمندان بیشتر در آنجا جمع هستند. این است که ما به این فکر افتادیم و البته اقداماتی هم کردیم. با افرادی که در آنجا بودند تلفنی تماس گرفتیم و حتا بلیت هم رزور کردیم. یکی از همکارانم به نام والودیا تارخانیان که ویولا میزند، به هلند آمده بود و موفق شده بود در یک ارکستر هلندی فعال شود. با کمال ناامیدی به او تلفن کردم که حال و احوالی بپرسم. ایشان هم آمده بودند به ایران که وسایلشان را جمع بکنند و بروند به هلند. نقشهی خودم را برای ایشان گفتم. آقای تارخانیان گفتند: «تو میخواهی بروی اتریش یا میخواهی از مملکت خارج بشوی؟» گفتم: «برای من فرقی نمیکند؛ هرجا که باشد، چه اتریش چه هلند و چه جاهای دیگر». گفت: «پس من پیشنهاد میکنم که به هلند بیایی؛ برای اینکه در هلند ارکسترهای زیادی هست و به نوازنده نیاز دارند. این است که تو شانسات آنجا بیشتر خواهد بود.»
در نتیجه بلیت اتریش را هم که رزرو کرده بودم پس دادم و با راهنمایی ایشان به هلند آمدم. از آنجایی که میدانستم موقعیت در ایران چندان مناسب نیست، به خودم گفتم بهتر است برگردم و با خانواده به هلند بیایم و دیگر بمانم در اینجا. این بود که به ایران بازگشتم و کارهایی که باید انجام بشود را انجام دادم. بیستسال در وزارت فرهنگ و هنر بودم؛ تقاضای بازنشستگی کردم. در مجموع بیشتر از ۲ماه طول نکشید که با خانواده به هلند آمدیم.
بشنوید این گفتگو را از رادیو زمانه
زمانی که در ارکستر هلند شمالی کارتان را شروع کردید، فعالیتهایتان محدود شد به موسیقی کلاسیک یا اینکه برنامههای موسیقی ایرانی را هم به موازاتش ادامه میدادید؟
میدانید وقتی انسان تازه به کشوری میرود تا مدتی بیگانه است. هم خودش بیگانه است و هم دیگران نسبت به آن شخص بیگانه هستند و نمیدانند آیا این شخص که آمده به اینجا چه جوریست. طبعاً آن فعالیتهایی که اوایل بود خیلی کمتر بود. تقریباً شاید یک سال تنها در ارکستر کار میکردم. از برنامههای خارج از ارکستر خبری نبود. ولی من کار خودم یعنی موسیقی ایرانی را ادامه میدادم. نه تنها ویلن، بلکه کمانچه هم میزدم که خب اینها فراموش نشود. چون بهرحال آن فعالیتی که در خود ایران است در خارج از ایران و در اینجا امکان ندارد. خود شخص باید به فعالیت بیفتد و فراموش نکند. پس از یکی دوسالی که گذشت، برنامههای مرا شناختند و متوجه شدند من اینجا هستم و برنامههایی را ترتیب دادند، چه بصورت کنسرت و چه بصورت تکنوازی در اتریش، آلمان، همه جا تا جایی که امکان داشت برنامههای موسیقی ایرانی را اجرا کردم.
برنامههای موسیقی ایرانی که در آن اوایل گذاشته میشد، از طرف همکاران هلندیتان ترتیب داده میشد یا ایرانیها بیشتر پشتیبانی میکردند؟
نخیر، بیشتر ایرانیها بودند.
هلندیها هم شرکت میکردند؟
بله. هم هلندی و هم ایرانی. برای هلندیها من مدام شک داشتم که حالا من که ایرانی میزنم چه واکنشی دارند. هرجا دعوتم میکردند میگفتم من ایرانی میزنم. میگفتند میدانیم، ما ایرانی میخواهیم بزنید! بعد من فکر میکردم خب چطور چه باید بزنم که این هلندیها هم خوششان بیاید. قطعاتی را تنظیم و اجرا کردم. واقعاً باور نمیکردم که اینها اینقدر خوششان میآمد. میدانید هلندیها یا غیرهلندیها، البته غیرشرقیها باید بگویم، تعارف ندارند در این مسایل. اگر خوششان بیاید میگویند و تعریف میکنند و اگر خوششان نیاید اصلاً نمیآیند جلو. من میدیدم که اکثراً تعریف میکنند. به این نتیجه رسیدم که انسان وقتی اصل موسیقی، حقیقت موسیقی را عرضه کند، دیگران میپذیرند.
فعالیتهای آموزشی در اینجا چطور دنبال شد؟ تا حد اطلاع من چندسال هم با کانون نوا همکاری میکردید در شهر کُلن.
بله. سرپرست کانون نوا آقای مجید درخشانی بودند. ایشان از ایران من را میشناختند. وقتی کانون نوا تاسیس کردند گفتند بهرحال کس دیگری نیست که تدریس ویلن کند. این بود که از من خواستند در کانون نوا کلاسی داشته باشم. شاید در حدود ۱۰ سال این کانون دوام پیدا کرد و من هم در آنجا بودم. ایشان هم واقعاً نهایت لطف و محبت را کردند.
در این سالهای مدیدی که در هلند هستید از نتیجهی کار و فعالیتهایتان راضی بودید یا اینکه فکر میکنید اگر در ایران بودید، بیشتر میتوانستید در زمینهی موسیقی فعالیت داشته باشید؟ الان که نگاه میکنید به این سالهایی که گذشته چه فکر میکنید؟
خب البته در زمینه موسیقی ایرانی صددرصد. چون میدانید هر موسیقیای باید در مملکت خودش باشد. اگر موسیقی چینی یا ژاپنی یا هر جا را بیاورند به غیر از مملکت خودشان، خب آنطور رونق و رواج ندارد و نمیتواند فعالیت کند. معلوم است که من الان اگر در ایران بودم خیلی فعالیتام بیشتر بود؛ بهویژه اینکه شنیدهام برای ویلن متاسفانه کسی نیست. الان شما میدانید بیشتر روی آوردهاند به سازهای ملی، تار، سنتور، سهتار، دف و تمبک. برای ویلن افرادی هستند. بازهم شاید یکیـ دونفر باشند از استادان قدیم؛ ولی استادان قدیم همه دارند از دنیا میروند. خیلیهایشان هم از دنیا رفتهاند. این است که بخصوص در زمینه آثار ابوالحسن صبا الان کسی نیست که در دسترس همه بگذارد. نوع نواختناش، نوع نوازندگیاش. حالا امیدوارم با این سی.دیهایی که من زدهام از ردیفهای صبا افراد علاقمند بتوانند استفاده کنند.
فکر میکنید دلیل اینکه اکنون در ایران نسبت به سالهای پیش از انقلاب اجرای موسیقی ایرانی با ویلن در سطح محدودتری دنبال میشود چیست؟ بیشتر ترجیح میدهند موسیقی ایرانی را با کمانچه اجرا کنند تا ویلن…
خب میدانید این اتفاقاً در مورد من هم پیش آمده بود. ما با گروه فرامرز پایور زمانی که برنامه اجرا می کردیم همه سازها ملی بود، جز ساز ویلن که من میزدم. بنابراین آقای پایور به من پیشنهاد کردند که تو بهتر است در ارکستر کمانچه بزنی. من گفتم تا حالا کمانچه نزدم. گفت: «تو یک مدت کمانچه را دست بگیر، خودت میتوانی اینکار را دنبال بکنی و بالاخره خوب میشود.» من هم این کار را کردم.
مقصودم این است که فکر میکنید موسیقی ایرانی را بهتر است با یک ساز ایرانی مثل کمانچه اجرا کنیم یا اینکه وقتی با ویلن اجرا میکنیم قابلیتهای بیشتری داریم بخاطر ساز و امکانات بیشتر آن.
خب میدانید افراد متفاوت هستند. الان برخی از آنهایی که کمانچه میزنند اصلاً ویلن نزدهاند. من بودم که فقط ویلن میزدم و کمانچه. وگرنه اینهایی که الان کمانچه میزنند ویلن بلد نیستند. خب آنهایی که کمانچه میزنند که دارند میزنند، حالا یا در جلوی جمع و یا ضبط برنامه فرقی نمیکند. البته امکانات ویلن بیشتر است و خیلی کارها میشود انجام داد. کمانچه هم البته یک اصالتی دارد و یک صدایی دارد بعنوان ساز ملی. ولی از لحاظ قطعات اجرایی در ارکستر مسلماً ویلن امکانات بیشتری دارد.
اینکه یک موزیسین در زمینهی موسیقی ایرانی یا کلاسیک بخواهد موفق باشد طبیعتاً باید عمری را بگذارد. شما ولی از انگشتشمار موزیسینهای ایرانی هستید که هم در موسیقی ایرانی در یک مقیاس گسترده فعالیت داشتید و هم در زمینه موسیقی کلاسیک؛ به حدی که حتا وقتی به هلند آمدید توانستید در یک ارکستر در زمینه موسیقی کلاسیک رسماً فعالیت کنید. چطور این موقعیت برای شما بدست آمد که هر دو موسیقی را تا این حد دنبال کنید؟ در صورتی که بیشتر موزیسینها معتقدند که تنها در یکی از اینها میشود به حد بالایی رسید.
من تا یازدهسالگی پیش خودم ساز میزدم. یعنی موسیقی ایرانی را پیش خودم یاد گرفتم؛ از طریق گوش کردن به آهنگها و از طریق رادیو که آنموقع تازه تاسیس شده بود. صفحاتی هم بود و کسان دیگر هم سازهایی میزدند و من گوش میکردم. ویلن را پیش خودم یاد گرفتم. پس از سن یازدهسالگی شخصی مرا را معرفی کرد به هنرستان عالی موسیقی. من و پدرم بدون اینکه اطلاعی داشته باشیم از این هنرستان و موسیقی کلاسیک، به هنرستان رفتیم. تا حدود نزدیک به یک سال بطور خصوصی به هنرستان میرفتم و کار میکردم. بدون اینکه چیزی از من بگیرند. این بود که تا مدتی این قطعات را میزدم و میدیدم که چیزی از قطعات درنمیآید! خب من ایرانی میزدم. چون وارد هنرستان شده بودم، گفتم خب این راه را ادامه بدهیم. همینطور ادامه دادم، ولی پیش خودم هم دیگر موسیقی ایرانی را بلد بودم و میزدم از طریق رادیو و اینها. چندسالی که گذشت من دیگر شروع کردم به رفتن پیش استاد برای آموختن موسیقی ایرانی از طریق نت. این بود که پس از چند استادی که رفتم و عوض کردم، بالاخره رفتم پیش استاد صبا که حدود ۵ سالی پیش ایشان بودم. ولی هیچ به اصطلاح تداخلی نشد. واقعاً برای من خیلی ساده است. یعنی کسی که هر دو موسیقی را تواماً یاد بگیرد، خب تشخیص میدهد فاصلههای نیمپرده یا ربعپرده که اینها چگونه است؛ وقتی بتواند با گوش تشخیص بدهد مسئلهای نیست.
فعالیت فعلیتان چیست؟ فکر میکنم در سال ۲۰۰۱ بود که بازنشسته شدید از کار در ارکستر سمفونیک هلند شمالی.
از سال ۲۰۰۰ من بازنشسته شدم. البته این بازنشستگی یکمقدار وقت و فرصت بیشتری برای من ایجاد کرد. برای کارهای عقبافتادهای که باید انجام میدادم. از جمله همین کتابهای ابوالحسن صبا. سه کتاب ویلن صبا بود که ویرایش کردم و اینها خب مدتی طول کشید و علاوه بر آن سی.دیهای آنها را اجرا کردم. سه ردیف سیدیاش را نواختم و ضب شد. کارهای دیگر و قطعات دیگر را هم زدهام، برنامههایی در داخل و خارج از هلند هم اجرا کردم. قطعاتی را که خودم یک دورهای از موسیقی ملی آوازهایی داشتم از ردیف خودم، همه اینها را زدم و نت کردم. نه همهاش را. اکنون هم دارم ردیف دورهی عالی صبا را تنظیم میکنم، یعنی به غیر از این سه ردیف، دورهی عالی صبا را که از دستخط ها و نواختههای خودشان است در نوار زدهام.
از بابت تدریس چطور، همچنان بصورت جدی ادامه میدهید تدریس موسیقی ایرانی را؟
تدریس الان دیگر به آنصورت نیست که در کانون نوا باشم و در کشور آلمان. الان یک چندتایی شاگردی هست، یک دوـ سه نفری که بطور خصوصی میآیند به منزل.
همه ایرانی هستند؟
نخیر، یکیشان غیر ایرانیست، هلندیست که کمانچه میزند.
چی باعث شده که بیاید کمانچه یاد بگیرد؟
خب در آن شهری که هستند، افراد دیگری هم هستند، هلندی، که این هلندیها مثلاً نی یا سهتار میزنند و خیلی علاقمندند، به کلاس میروند. کلاسهایی هست در آمستردام و اوترخت و اینها میروند به آن کلاسها. در آنجا تار، سهتار و تنبک هست، ولی ساز زهی نیست. این بود که یک خانمی از شهر انسخده میآید به خورنیگن برای یادگیری کمانچه.
اکنون در هلند کلا چه فضایی است؟ کسانی که به موسیقی علاقمندند چقدر موسیقی ایرانی را میشناسند؟
بالاخره در اثر این کنسرتهایی که داده شده نه فقط توسط ما، بلکه گروههای دیگری هم هستند. شما ببینید الان از ایران هم دستهها و گروههایی دعوت میشوند که در تمام کشورها برنامه اجرا میکنند، ازجمله در هلند. شاید نصف این جمعیتی که میروند به سالن هلندی هستند. هلندیها خیلی علاقمند هستند به موسیقی ایرانی.
برنامههایی که میگذارید چه واکنشی نشان میدهند، خیلی برایشان سخت است درک موسیقی ایرانی مثلا به نسبت موسیقی عربی یا ترکی؟
نه، نه. البته نوع برنامهی ما طور دیگریست. در حقیقت دو قسمت است. در قسمت اول موسیقی ملی هست که نواخته میشود، و در قسمت دوم سعی میکنیم که البته برنامهها متنوع باشد. در قسمت دوم موسیقی محلی هم اجرا میکنیم از شهرهای مختلف ایران. این است که تقریبا متنوع است. ولی بهرحال از هر دو موسیقی لذت میبرند و خوششان میآید.
خودتان سالهاست که به ایران نرفتهاید، هیچ برنامهای دارید برای سفر به ایران؟
راستش فعلاً که نقشهای ندارم. برنامهای نیست.
در پایان مصاحبه صحبتی دارید؟
صحبتی ندارم. فقط همیشه این را توصیه میکنم که واقعاً خانوادههای ایرانی که در خارج از مملکت هستند برای شناسایی فرهنگ و موسیقی خودشان باید خودشان اقدام بکنند، بخصوص بچههایشان که در اینجا متولد شدهاند و از هرچیز بیبهره هستند. خودشان باید این جو را در منزل ایجاد بکنند. در منزل موسیقی ایرانی بگذارند، فیلمهای ایرانی بگذارند و فارسی صحبت بکنند. پدر و مادری من میشناسم هر دو ایرانیاند و متاسفانه بچههایشان هلندی یا آلمانی صحبت میکنند و این خیلی باعث تاسف است.
نازی چه عکسی…استاد بدیعی من و خیلی ها هنوز شما را شبیه آن دوران دور …در کنار استاد پایور مجسم می کنیم…
ممنون
آدرشون کجاست؟
بنظر من آقای رحت الله بدیعی تنها فردی است که قطعات ویولون استاد صبا را با تمام ظرایف تکنیکی و حسی اجرا کرده است و ایشان از نظر تکنیکی بزرگترین ویولونیست ایرانی در زمینه موسیقی اصیل می باشند.کاش فرصتی فراهم می شد تا در ایران در خدمتشان بودیم.استادانی نظیر پرویز یا حقی-ملک-خرم-خالدی-حبیب الله بدیعی و … هر چند معروف به شیرین نوازی بودندو کارهای ارزشمندی از انان بجا مانده است، لیکن هیچکدام جز استاد تجویدی(تا حدودی) قادر به اجرای قطعات تکنیکی استاد صبا نظیر چهار مضراب زنگ شتر و …بطور کامل نبوده اند.امیدوارم استاد رحمت الله بدیعی هر کجا که تشریف دارند سالم و سلامت باشند.
سلام
ممنون می شم اگر آدرس ایشون را در شهر خرونینگن بگذارین
یا اینکه چه جوری می شه با ایشون در ارتباط بود
من برای پاییز۲۰۱۰ دارم به این شهر می رم و ساز اصلی من پیانو است
تلاش می کنم که در طول مدت اقامتم در آنجا از دنیای موسیقی دور نمونم
با تشکر
استاد این ردیفی که گفتن از خودشونه و نتش کردن و میخوان چاپ کنن، کی آماده میشه؟ نکنه منظورشون همین کتاب حدیث مهر هست . میدونید که کتاب ردیف صبا خیلی مختصر نوشته شده . استاد بدیعی در نظر ندارن که یک کتاب ردیف از خودشون در همین سبک نوازندگی که یاد آور بزرگانی مثل صبا و اسماعیل زاده هست به طبع برسونن؟
سلام استاد گرانقدر
نوازنده ویلن از شهربم کرمان هستم.امیدوارم سالهای سال سالم و تندرست باشید.شمابی نظیرید
سلام بر استاد گرانقدر. نوازنده کمانچه هستم از اندیمشک خوزستان ساکن یزد برای شما آرزوی سلامتی وتندرستی از درگاه خدا خواستارم شما در کمانچه بی همتایید
با سلام لطفاً اگه ادرس و یا تلفن از استاد بدیعی دارید ممنون میشم در اختیارم بگذارید مایل هستم ایشون رو از نزدیک ببینم و کار مهمی با ایشون دارم
سلام بر استاد بی بدیل و بی نظیر….کاش راه ارتباطی بود که با استاد ارتباطی برقرار کنیم.و ماهای که سازمون ویولن هستش از ایشون بهر ببریم و بتونیم پیشرفت بهتری در زمینه این ساز داشته باشیم..امیدوارم که همیشه سالم و سلامت باشین استاد
سلام
با آرزوی سلامتی تندرستی برای استاد عزیز رحمت الله بدیعی
از دوستان خواهشمندم اگر راهی برای برقراری ارتبا ط با استاد میدونن لطفا برام ایمیل کنم.
mehrdadhdehkordi@email.com
سپاس فراوان