ساسان سپنتا از جمله مردمانی بود که در زمانهای جز زمانهی خودش میزیست. میگویم «جز زمانهی خودش» چون او متعلق به مکتبی از اندیشهی موسیقایی است که بنیانگذاران و عمدهی اندیشه گرانش دیرگاهی ست از جهان رفته اند (تقریبا به هنگام میانسالی او). سپنتا نیمهی دوم عمرش را به عنوان تنها نمایندهی فعال آنگونه اندیشهی موسیقایی سپری کرد.
او شاگرد «علینقی وزیری»، «روح الله خالقی» و «ابوالحسن صبا» بود یعنی دانش و هنر آموختهی مکتب وزیری (یا دقیقتر بگوییم وزیری-خالقی-صبا) و تا پایان عمر هم به آن وفادار ماند. گرایش به علمی شدن یا علمی کردن موسیقی و یا نگاه به آن، در حالی که علم تقریبا به معنای قرن نوزدهمی به کار میرفت و عینیتگرایی شالودهی فلسفی همین نگاه بود، بنیان اندیشهی او را تشکیل میداد.
مکتب وزیری آغاز و اوج زایندگی فکریاش را در سه دههی اول قرن (۱۳۲۵-۱۳۰۱) و دورهی استقرار و درخشندگی هنریاش را در دو دههی بعد از آن (۱۳۴۵-۱۳۲۵) پشت سر گذاشت (۱). پس از آن نمایندگان اصلی این جریان یا درگذشتند (مانند صبا و خالقی) یا خاموشی پیشه کرده (مانند وزیری) و شرکتی در جریان اصلی حرکت موسیقی نمیکردند. از هنگام مرگ وزیری در ۱۳۵۸ تنها او و «حسینعلی ملاح» از زمرهی نویسندگان و اندیشه گران زندهی آن مکتب بودند (۲).
از همین رو نیمی از عمر سپنتا در دورهای از تاریخ موسیقی گذشت که گفتمانی دیگر بر سپهر اندیشهی موسیقایی ایران چیره بود. او مهمترین آثارش را در همین دوره نوشت بی آن که از اندیشهی باب روز متاثر شود. نشانههای مکتبی که از آن برآمد، چنان که خواهیم دید در کارهایش دیده میشود. همین امر او را شایستهی عنوان «موسیقیشناس مکتب وزیری» میسازد. او با جدیت کارهایش را بر آن شالودهها استوار میساخت، خود شالودهها را میگستراند و از زیباشناسی مکتبش دفاع میکرد.
موسیقیشناس مکتب وزیری
در چهار دههی گذشته علاوه بر این که شرایط هنری موسیقی تغییرات زیادی را از سر گذراند، هنجارها و کانونهای توجه کار پژوهشی موسیقی نیز تغییر کرد و همین امر کار را برای همراهی نسلهای گذشته دشوار مینمود. اما سپنتا به دلیل زندگی حرفهای دانشگاهیاش با این تغییرات همراه بود و بدون این که لازم باشد زیرساخت زیباشناختی یا مکتب فکریاش را عوض کند با هنجارهای جدید همگام شد. افزون بر این یکی از معدود کسانی است که در دورهی خاموشی دهسالهی موسیقی بعد از انقلاب نیز چراغ موسیقی نویسی را در مجلات ادبی-هنری روشن نگاه داشت تا آن هنگام که دوباره نشریات موسیقی امکان انتشار یافتند.
پینوشتها
۱- این تقسیمبندی به پیروی از علیرضا میرعلینقی برگزیده شد (میرعلینقی ۱۳۷۸).
۲- اگر چه غیر از این دو برخی دیگر از نمایندگان هنری آن مکتب یا نزدیک به آن مانند «حسین دهلوی»، «علی تجویدی» و «فرهاد فخرالدینی» هم در سالهای پس از انقلاب آثاری نوشتاری از خود باقی گذاشتند اما کار اصلیشان نوازندگی و آهنگسازی و … بود.
۱ نظر