مدرس پاسخ داد که با این تلقی موافق نیست. و یکی از دلایل درهمآمیختگی این سبکها را مرزهای سیالی میداند که ویژگی دنیای موسیقی مردمپسند است و دیگری، نزدیکی ما به خود رویداد اجتماعی- هنری مورد بحث. او مثال زد که وقتی ما از لحاظ زمانی درون یک رویدادِ در حالِ شدن هستیم به سختی میتوانیم شکل و شمایل نهایی آن را تشخیص داده و بر آن اساس تمایزی میان آن و چیزهای دیگر قایل شویم. شاید پنجاه یا صد سال دیگر نگاه به این برچسبهای سبکی سادهتر از امروز باشد. از طرف دیگر میزان تغییراتی که لازم است در یک بستر هنری پدید آید تا آن را از زمینهی فعلی متمایز کند («تفاوت» ضروری برای تبدیل شدن به چیز دیگری) نسبت به هر بستر تعیین میشود.
بر اساس مثالهای ارایه شده مدلهای ارزشگذاری در این نوع موسیقی را میتوان بهطور خلاصه در سه دستهی زیر گرد آورد:
– ارزشگذاری بهعنوان فرآوردهی فرهنگی عالی
– ارزشگذاری بهعنوان سبک جا افتاده
– ارزشگذاری بهعنوان تجاری و تفریحی
مطالعهی موسیقی مردمپسند با گرایشهای مختلفی ممکن است صورت گیرد و نقد آن نیز بر همان بسترها قابل تصور است: جامعهشناسیک، انسانشناسیک، ایدئولوژیک، سیاسی و موسیقیشناسیک. نکتهی جالب اینجاست که سه محور اول توجه بیشتری به موسیقی مردمپسند دارند بهویژه جامعهشناسان و کسانی که منتقد سیاسی هستند. معمولاً موسیقیشناسی با کندی و تاخیر بیشتری به این دست مسایل میپردازد. علاوه بر آن موسیقیشناسی به معنای معمولش ابزارها و روشهایی دارد که عمدتاً برای مطالعهی موسیقی کلاسیک اروپایی تکمیل شدهاند و بسیاری از اوقات برای مطالعهی انواع موسیقی مردمپسند کارآیی لازم را ندارد. مثال زیر از کتاب «شناخت موسیقی مردمپسند» نوشتهی «روی شوکر»، با ترجمهی «محسن الهامیان» این موضوع را نشان میدهد:
«به توصیف مِلرز از کار فریادهای خیابانی وِرا هال با عنوان «Trouble so Hard» دقت کنید:
«با حذف درجات تونیک گام، این خانم یک مُد پنتاتونیک «شکافدار» ساخته است و نهایت احساس و بیان کلی را از کلماتی که غم و تاسف شدیدی را القاء میکنند گرفته است، آن هم بدون زیر و بم کردن فواصل و گوناگونی ریتم، با رنگی (تمبری) خالص و با این همه به شدت نافذ» (ملرز ۱۹۸۶ در شوکر ۱۳۸۴)»
سجاد پورقناد اشاره کرد که این مساله مختص موسیقی مردمپسند نیست بلکه در تمامی موسیقیهای دیگر هم ممکن است پیش بیاید. او نمونههایی از موسیقی کلاسیک را یادآور شد که به نظرش برخورد با ابزار معمول موسیقیشناسی با آنها چیزی به دست منتقد نمیدهد.
به این ترتیب مسایلی که یک منتقد موسیقی مردمپسند امروزه با آنها روبهرو است فهرستی است از مسایل موسیقایی و فراموسیقایی که بنا بر اثر یا موضوع مورد نقد میتوان به آنها پرداخت:
خودِ موسیقی
موسیقی و ویژگیهایش یکی از بحثهایی است که میتوان به آن پرداخت. اگر چه این بخش در مطالعات و نقدهای موسیقی مردمپسند (بهویژه فارسی) کمتر مورد توجه است و اغلب این پیشفرض در مورد آن وجود دارد که یک قطعهی موسیقی مردمپسند از لحاظ موسیقایی چندان با ارزش نیست. مطالعات انجام شده در جامعهی انگلیسی زبان بر روی آفریدههای موسیقی مردمپسند (دستکم در سالهای اخیر) این پیشفرضها را به کناری نهاده و با دیدگاهی بیطرفانهتر به آن مینگرد.
مسایلی از قبیل اهمیت بیشتر اجرا نسبت به آهنگسازی از پیش، جایگزینی اصطلاح (Cover) به جای اجرای مجدد یا تفسیر (و ویژگیهای آن)، و عموماً دستجمعی بودن آن موسیقی (به مفهوم اینکه برخی از آثارش را به سختی میتوان به یک شخص نسبت داد، چنانکه در واقعیت نیز بعضی آثار را به نام یک گروه میشناسند)، از این زمرهاند. پیآمد این مورد آخر، تفکیک آهنگساز، تنظیمکننده، ترانهسرا، تولیدکننده، مهندس صدا (یا صدابردار) و نقش هر کدام در فرآوردهی نهایی، یا نقد از زاویهی هر یک از اینها (آهنگسازی یا تنظیم یا …)، خواهد بود. موضوعی که البته دستکم در موسیقی مردمپسند ایران کارهای کمی در مورد آن انجام شده است.
۱ نظر