این تحول ادراکی واقعاً عجیب است. ما باور داریم که صحبت کردن فعالیتی کاملا متفاوت از آواز خواندن است و این دو به واسطه ویژگیهای عینی خود صدا متمایز میشوند و این امر بدیهی به نظر میرسد: «وقتی کسی صحبت میکند، صحبت کردنش را و هنگامی که آواز میخواند آواز خواندنش را میشنوم». اما توهم «گفتار- آهنگ» آشکار میکند که اگر در هنگام صحبت کردن کلماتی تکرار شوند، آنگاه صحبت کردن و آواز خواندن میتوانند کاملا به هم شبیه باشند. تکرار در واقع می تواند مدار ادراکی شما را تغییر دهد به طوری که گفتار به عنوان موسیقی شنیده شود؛ نه به چیزی شبیه به موسیقی و یا چیزی که ما را به موسیقی ارجاع میدهد، بلکه در واقع چنان تجربهای که گویی این کلمات کاملا آهنگین هستند.
این توهم به معنای موسیقاییْ شنیدنِ چیزی غیر موسیقایی است و توجه شما را از معنای کلمات به محدوده گذار اصوات (الگوهای بالا و پایینی فرکانس صدای کلمات) و ریتمهای آن (الگویهای کوتاه و بلندی ماندگاریهای صدای کلمات) جلب می کند و حتی شما را به زمزمه کردن و پا زدن با ریتم خود وامیدارد.
بخشی از آنچه به معنای گوش دادن به صدایی موسیقیایی است، در حقیقت دخالت تخیلات ما است. در ضبط دویچ، دو کلمه “sometimes behave” در درون خود حاوی دو کلمه بعدی یعنی “so strangely” نیز هستند. دوباره سعی کنید متن اصلی را گوش دهید و بعد از کلمات “sometimes behave” پخش را متوقف کنید: حالا قادر به مقاومت در برابر تکمیل ذهنی این الگو نیستید، ذهن شما به طور خودکار شنیدن “so strangely” را ادامه میدهد. وقتی چیزی را به عنوان موسیقی می شنوید دیگر قادر نیستید آن را به عنوان چیز دیگری (مثلا صحبت کردن) بشنوید.
تکرار دلیل مشارکت ما با موسیقی در حال پخش است. این مشارکت میتواند به شکل پا زدن با ریتم موسیقی یا زمزمه کردن ملودی آن باشد. اگر از ریتم و ملودیِ آنچه میشنویم تکرار را حذف کنیم چیزی برای مشارکت باقی نمیماند. آزمایشگاه شخصی الیزابت هلموت (۶) در دانشگاه آرکانزاس با استفاده از فرم رندو (فرمی از موسیقی که در اواخر قرن هجدهم محبوبیت خاصی داشت و عنصر تکرار در آن پررنگ است) تحقیقاتی انجام داد.
در این پژوهش، افرادی که روندوهای کلاسیک را با تکرار دقیق شنیده بودند، بیشتر تمایل به ضرب گرفتن با پا یا زمزمه کردن داشتند تا کسانی که روندوهایی کمی متفاوتتر را شنیدند و باز رندوهای کلاسیک نسبت به برخی از موسیقیهای عامهپسند، فرصت بسیار کمتری برای مشارکت مخاطبان فراهم می کنند. نکته قابل توجه در این تحقیق این است که موسیقیهایی که صریحاً خواستار مشارکت گسترده شنوندگان هستند عموماً تکرار بیشتری دارند؛ مثلا به تعداد دفعاتی که در یک موسیقی مذهبی، مداح از جماعت حاضر میخواهد که یک عبارت واحد را از نو بخوانند فکر کنید. حتی در بسیاری از مواقع وقتی به شکل روزمره و بدون هدف موسیقی گوش می کنیم (مثلا گوش دادن به موسیقی رادیو هنگام رانندگی) به شکلی غیر ارادی با آن مشارکت میکنیم.
پی نوشت
۶- الیزابت هلموت مارگولیس (Elizabeth Hellmuth Margulis) نوازنده پیانو، نویسنده و مدیر آزمایشگاه ادراک موسیقی در دانشگاه آرکانزاس است. او کتاب «چگونه موسیقی ذهن را رهبری میکند» را در سال ۲۰۱۳ نوشته است.
۱ نظر