گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

چند کلمه در مورد اهمیت یک کنسرت در پرداختن به میراث موسیقی

بعضی کنسرت‌ها مهم‌اند. حتا با نگاه کردن به فهرست برنامه‌شان، نشنیده هم می‌توان گفت که مهم‌اند. از آن دست کنسرت‌ها که بروی و چند لحظه به موسیقی سازی خالص گوش بسپاری؛ کنسرتی که نه کلام دل و هوش از شنونده برباید نه صدای دلکش خواننده‌ای، فقط موسیقی باشد و خودش…

این روزها آنقدر «موسیقی برای هر چیزی» باب شده که صرف «تنها برای موسیقی» بودن یک کنسرت یا آلبوم جالب توجهش می‌کند. وضع طوری شده است که اگر نوازنده یا آهنگسازی به دور از این همه هیاهوی دربه‌دری به دنبال مخاطب و جوش و خروش زلزله وار میان‌مایگی که همه‌ی ارکان موسیقایی ما را از صدر تا ذیل به لرزه انداخته است، تنها و تنها برای این که چند قطعه‌ی موسیقی را اجرا کند پا به صحنه بگذارد، شگفتی همه‌ی ما را برمی‌انگیزد.

انگار موسیقی بی نماهنگ، موسیقی بدون بیلبوردهای غول‌پیکر تصویر جذاب خواننده‌ها و نوازنده‌های مشهور، بدون آویزان شدن به شهرت این بازیگر و آن بازیکن معروف، بدون سوله‌ی بزرگ کشور یا سالن سوپرگران برج میلاد و با رپرتوار شسته‌رفته (و گاه دشوار)، به خودی خود تبدیل به شگفتی کمیابی شده است یا خاطره‌ای دوردست که کم کم سن بعضی موسیقی دوستان قد نمی‌دهد به یادش بیاورند.

با این وصف روایت رپرتواری از آثار آهنگسازان ایرانی بدون هیچ افزودنی مجاز و غیرمجاز دیگری واقعه‌ای با اهمیت می‌شود چه رسد به این که رپرتوارش راوی تاریخی صدساله‌ی آهنگسازانی باشد که موسیقی دوستان در ایران صدای موسیقی بعضی‌شان را مدت‌هاست نشنیده‌اند. کنسرت «صد سال موسیقی ایران برای پیانو» با عنوانش اشاره‌ای دارد به تاریخ ورود یک ساز خارجی به ایران و پذیرفته شدنش.

حدود یک قرن و نیم است که پیانو وارد ایران شده و هنرمندان این سرزمین برای آن قطعه تصنیف کرده‌اند. گاه رنگ و پیش درآمد و چهارمضراب ساخته‌اند و گاه سونات و فوگ و… . نوازندگان بزرگ از هر دو گرایش ظهور کرده‌اند و به این ترتیب تاریخ پیانوی ایرانی یا تاریخ پیانو در ایران را ساخته‌اند.

حالا بخشی از تاریخ مهجورمانده‌ی این ساز در یک کنسرت روایت‌ شده و به این اعتبار یک کنسرت تاریخی پیش رویمان است و همین هم اهمیت دارد. به علاوه نام‌های موجود در رپرتوار تاکید می‌کند که این یک تاریخ بایگانی شده نیست. هنوز نسل جدیدی هست که برای پیانو قطعه می‌سازد و به سختی می‌کوشد موجبات اجرایشان را فراهم کند، این یعنی یک تاریخ که به امروز متصل است. هنوز زایش دارد و متوقف نشده است. و چه چیزی برای یک نوازنده مهم‌تر از این که حتا به قدر اندکی باعث تداوم یک جریان تاریخی شده باشد.

سال‌ها آهنگسازان این مرز و بوم در کنج خانه آهنگ ساخته‌اند، اگر نه همه، دست‌کم بخش بزرگی از آنها را به امید روزی که اجرا شود به کناری نهاده‌اند. این روندی به نهایت ناسالم است. زیرا آهنگساز را اندک اندک خسته می‌کند و به نیم مرده‌ای بدل می‌سازد. آهنگسازی که اجرای آثارش را نشنود و بازخورد آنها را نبیند، می‌پژمرد. بالاخره یا از تصنیف کردن دست می‌کشد که مرده است یا از صرافت اجرا می‌افتد که نیمه‌جان شده است.

کنسرتی مانند اجرای «لیلا رمضان» که باید آرزو کرد نمونه‌هایش روزافزون شود، به این دلمردگی و نیم مرگی جان می‌بخشد. تاریخی محجوب را به امروز می‌آورد و پیوندش می‌دهد با اکنونی که خود از فرو رفتن در فراموشی تاریخی حفظش خواهد کرد. اگر چه تاریخی که روایت می‌کند هنوز خط و ربطی (نظم و نسقی) جز انتخاب‌های یک نوازنده از میان ممکن‌ها نداشته باشد.

این یک سرمشق است. الگو است برای نوازندگان دیگرمان، چه ایرانی چه غیرایرانی و آرزو برای موسیقی دوستان و آهنگسازان که ای کاش نوازندگان و رهبران دیگر هم چنین کنند. آخر مگر نه این که به هر حال ما هم صد سال موسیقی سمفونیکی داشته‌ایم، در ابتدا برآمده از غرب اما بالیده در اینجا؟ مگر نه این که این همه آهنگساز و نوازنده و چه و چه بخشی از تاریخ موسیقی ماست؟ چه کسی باید این میراث را زندگی ببخشد؟ چه کسی این شمع را روشن نگه دارد؟ چه کسی جز نوازندگانی مانند لیلا رمضان و چنین کنسرت‌هایی و چندتایی آهنگساز و موسیقی دوست حمایت گر. چه کسی جز خود ما. از همین روست که این کنسرت با اهمیت بوده است حتا اگر از بخت بد آن را نشنیده باشیم.

روزنامه فرهیختگان

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است