گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

نگاهی به موسیقی ایران (۳)

کنسرت جلیل شهناز در مقبره خیام نیشابوری

۳- جنبش مشروطیت، بنیادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بالمآل فرهنگی جامعه ایران را دگرگون‌ ساخت. آزادی مجال رشد پیدا کرد و در سایه آزادی، همه مظاهر فرهنگی و هنری و از جمله موسیقی‌ خفقان‌زده دیار ما، فرصت یافتند که در هوائی تازه تنفس کنند و پر و بالی بگشایند.

می دانیم که جنبش مشروطیت به دلایل گوناگون – که جای بحثش نیست – انقلابی تمام عیار نبود و نمی‌توانست‌ باشد. ولی به هرحال نقطه عطفی بود که تاریخ اجتماعی و فرهنگی میهن ما را به مسیری جدید هدایت کرد.

به پیروی از خصلت آزادیخواهانه جنبش، هنرهای ملی نیز، به آزادی نسبی دست یافتند. ولی‌ تابوی‌ سنتی، چیزی نبود که به آسانی، از میان برداشته شود، بخصوص که بخش مهمی از رهبری جنبش در حیطه‌ فرماندهی متعصبان مذهبی بود که نمی‌توانستند به آسانی بر حیثیت و اعتبار اجتماعی موسیقی صحه بگذارند. باوجود این، شرایط استراتژیکی مبارزه ایجاب می‌کرد که موسیقی نیز به مثابه حربه‌ای علیه نظام کهن بکار گرفته‌ شود. همین شرایط موسیقی سیاسی‌ پس از جنبش مشروطیت را به وجود آورد. این موسیقی سیاسی، از آن‌ گونه‌ای نبود که جناح مذهبی و محافظه‌کار جنبش را به خشم آورد ولی از آن گونه بود که چون تیری زهر آلود بر قلب دشمن در کمین نشسته، بنشیند.

موسیقی‌دانان آزادی عملی یافتند، ولی همچنان از نظر اجتماعی بی‌اعتبار ماندند. مگر آنان که ترانه‌های‌ سیاسی در جهت هدف‌های جنبش ساختند – که تعدادشان نیز بسیار اندک بود و برگزیده آنان عارف قزوینی بود که بیشتر ترانه‌هایش، بازتاب دردها و آرزوهای مردم است.

به این ترتیب در دهه سال نخستین مشروطیت موسیقی ویژه هنری و بدون هدف‌های سیاسی و اجتماعی، بی‌اعتبار باقی ماند و مهار آن به دست لوطیان و مطربان، در معنای اصطلاحی کلام، افتاد و منتها در مجالس‌ عروسی و ختنه‌سوران و غیره بکار گرفته شد. شواهد و روایات بسیاری را از نوشته‌های مستشرقان و سیاحان (مانند کنت دو گوبینو و ادوارد براون) می‌توان به نقل آورد که نشان‌دهنده سقوط اجتماعی موسیقی و موسیقی‌ دان در زمان حکومت قاجاریان است. خنیاگر و رامشگری که در زمان ساسانیان، در صدر و در میان‌ طبقات ممتاز می‌نشست، در این زمان، به‌ «عمله طرب‌» تبدیل شد که به قول‌ ادوارد بروان‌، در بزم‌های‌ خصوصی پائین اطاق و کنار «کفش‌کن‌» چمباته می‌زد.

۴- با زوال حکومت قاجار و همپای تحولاتی که در زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میهن ما رخ نمود، موسیقی‌ ملی نیز فرصت از نو شکفتن یافت. ارتباط مستمر با فرهنگ اروپائی، بازگشت جوانان هنر و دانش اندوخته از مغرب زمین، جهان‌بینی فرهنگی جامعه ما را دگرگون ساخت، دیگر خرافه‌ها و تابوها نمی‌توانستند از پرورش و گسترش هنر موسیقی ملی جلوگیری کنند. نخستین مدرسه موسیقی به سال ۱۳۰۲، به همت علینقی‌ وزیری که به تازگی با کوله‌باری سرشار از سفر اروپا بازگشته بود، گشایش یافت و اشتیاق آموختن موسیقی را در جوانان برانگیخت. رفته‌رفته خانواده‌ها، از این اندیشه که پرداختن به موسیقی سبب ننگ و سرشکستگی‌ است، دست می‌شستند و روشنفکران جامعه با این گمان‌های خرافاتی که موسیقی محرک شهوات است که موسیقی لهو و لعب است که موسیقی آدمی را به فساد و تن‌پروری می‌کشاند، به مبارزه برخاستند.

محمود خوشنام

محمود خوشنام

۱ نظر

بیشتر بحث شده است