این نوشته ترجمه بخشی از مقاله آشنایی با موسیقی میکروتونال (Introduction to microtonal music) نوشته لیدیا آدر (Lidia Ader) است. در این نوشته عنوان هایی که در طول تاریخ برای موسیقی میکروتنال انتخاب شده را مرور می کنیم. (شاهین مهاجری)
***
متاسفانه در سالهای اخیر هیچگونه توافقی بین موسیقیدان ها و دانشمندان بر سر تعریفی یکسان از موسیقی میکروتونال به وجود نیامده است. جای تعجب است که فرهنگ لغت جدید موسیقی و موسیقیدانان (The new grove dictionary of music and musicians)، یکی از معتبرترین دائره المعارف موسیقی دنیا، تنها به مقاله ای در مورد «میکروتون» بسنده کرده و نوشته ای در مورد موسیقی میکروتونال در آن مشاهده نمی شود. از طرفی عباراتی متعدد در این حیطه به کار برده می شوند که در زیر بعضی از آنها مشاهده می شوند:
Microtonal, Microdimension, Ultrachromatic, Infrachromatic, Ekmelic, Xenharmonic music
حال به بررسی این لغات می پردازیم:
موسیقی اکملیک (Ekmelik Music)
ریشه لغوی “Ekmelik Music” به تئوری موسیقی یونان قدیم برمی گردد. در زبان یونانی واژه “Ekmelos” معنی «خارج از سری» داشته و در مورد اصواتی به کار می رود که در مدهای موسیقایی یونان کاربردی نداشته اند.
در سال ۱۹۷۰ و در موسسه تحقیقات بنیادین موسیقی در دانشگاه موتزارتیوم شهرسالزبورگ، دو نفر از اساتید به نامهای فرانتس ریشتر هرف (Franz Richter Herf) و رولف مادل (Rolf Maedel) با بررسی و طبقه بندی موسیقی میکروتونال تصمیم گرفتند این موسیقی را ” Ekmelik Music” – به آلمانی “Ekmelische Musik” – بنامند. به این ترتیب عبارت “Ekmelik Music” به توصیف موسیقی هایی با فواصلی خارج از محدوده سیستم ۱۲ نیم پرده مساوی می پردازد. به این ترتیب، این لغت تمام سیستم های فواصل تقسیم مساوی مانند سیستم ۷۲ قسمتی مساوی و همچنین سیستم تقسیمات نامساوی و مدهای موسیقی عربی و هندی را در بر می گیرد.
موسیقی اولتراکروماتیک (Ultrachromatic Music)
این عبارت را تئوریسین و آهنگساز روس، آرسنی آوراموف (Arseny Avraamov)، به تبعیت از مفهوم ابداعی موسیقی اولتراکروماتیک (Ultrachromatic Music)، موسیقی شناس روس، لئونید سابانف (Leonid Sabaneev) به کار برد و آهنگساز معروف روس، ایوان ویشنگرادسکی (Ivan Wyschnegradsky) هم از آن استفاده کرد. سابانف این لغت را برای موسیقی هایی به کار برد که فواصل بیشتری از یک اکتاو را نسبت به ۱۲ نیم پرده گام معتدل اروپایی به کار می گیرند.
با حضور ویشنگرادسکی در پاریس و آلمان، عبارت اولتراکروماتیک به جامعه موسیقایی خارج از روسیه هم معرفی شد. امروزه نیز این عبارت به شکل گامهای سوپر کروماتیک (super-chromatic) به کار می رود.
ویشنگرادسکی علاوه بر لغت اولترا کروماتیک، لغت دیگری هم پیشنهاد کرد و آن اینفراکروماتیک (Infrachromatic) بود.
تفاوت این دو در اندازه فواصل موجود در گام است. در گامهای اولتراکروماتیک اندازه کوچکترین فاصله کمتر از نیم پرده بوده، در حالی که در گامهای اینفراکروماتیک اندازه فواصل از نیم پرده بیشتر است.
موسیقی زِنهارمونیک (xenharmonic music)
در سال ۱۹۶۳ آهنگساز، مخترع و تئوریسین آمریکایی ایور دارگ (Ivor Darreg) برای موسیقی هایی که خارج از محدوده سیستم ۱۲ نیم پرده معتدل ساخته می شوند، لغت زِنهارمونیک را پیشنهاد داد. ریشه این ین لغت، زنوس (Xenos) است که در یونانی به معنای :بیگانه و غریبه» می باشد. سیستم زنهارمونیک شامل تمام تقسیمات اکتاو و سیستم های کوک طبیعی می باشد. این واژه اغلب برای موسیقی های ربع پرده ای و تقسیمات مساوی اکتاو به کار می رود.
موسیقی میکرودمنشنال (Microdimensional music)
عبارت میکرودمنشنال به معنای «ریز بعدی» – برگرفته از لغت انگلیسی «بِعد» (Dimension) که در فیزیک و ریاضی به کار می رود – توسط تعدادی از محقیین برای نشان دادن ماهیت موسیقی ای به کار می رود که دارای کمترین فواصل بین نوتها می باشد. از طرف دیگر این لغت زیرساخت هایی را توضیح می دهد که در تمام اجزا بافت موسیقایی گسترده شده اند.
آنچه که مشخص است هنوز تعریف مشخصی از موسیقی میکروتونال ارائه نشده است. بعضی از محققین مایلند تا تمام سیستم های تعدیل نامساوی و موسیقی های مرتبط از زمان قبل از باخ تا تجربه های صوتی قرن بیستم و بیست و یکم را تحت این عنوان طبقه بندی کنند. بعضی دیگر معتقدند که موسیقی قدیم مبنایی متفاوت داشته و نباید میکروتونال نامیده شوند. با این حال تنها چیزی که همه بر سر آن توافق دارند مفهوم لغت میکروتون است که فاصله ای است متفاوت از نیم پرده سیستم تقسیمات دوازده تایی مساوی.
اما با توجه به اینکه محور موسیقی دوران مدرن هنوز هم بر اساس نیم پرده های سیستم تقسیمات دوازده تایی مساوی شکل گرفته است، می توان فهمید که موسیقی میکروتونال خارج از این محور شکل می گیرد. نکته مهم این است که همواره به سیستم فواصل توجه شود، سیستمی که در آن میکروتون تعریف کننده ماهیت موسیقی است. هم از جهت این که میکروتون زیر بنا و ماهیت صوتی موسیقی میکروتونال را تشکیل می دهد و هم از جهت اندازه و کوچک بودن این زیربنای صوتی.
منبع
۱ نظر