«نخستین بار «برنهارد دارن» خاورشناس روسی به همت میرزا محمد شفیع مازندرانی و آقا محمدصادق، اشعار او را از محفوظات مردم جمعآوری کردند و پس از ترجمه به سال ۱۲۳۷ هجری شمسی در«پترزبورگـ» انتشار دادند» (همان، ۷۴).
در میان آنچه مردم و هنرمندان مازندران تحت عنوان امیری اجرا میکنند، برخی اشعار آوازها، در میان اشعاری که به امیرپازواری منسوب شده است وجود ندارند، و باید دانست که شعرای این اشعار، افرادی غیر از امیر پازواری هستند که گفته هایشان، به علت تشابه مضمون شعری، ساختار، زیبایی و یا تقلید عامدانه، وارد این رپرتوار شده است.
«چیزی که بیش از همه به این شاعر و، به طریق اولی، به اشعارش وجهه و اهمیت داده این است که او افسانهای عاشقانه خلق کرده که خود وی شخصیت اصلی آن است، اینکه تا چه اندازه از عوامل این افسانه ثمرهی خلاقیت شاعر است و چه اندازه از آن حاصل قوهی تخیل مردم عادی، سوالی است که نمیتوان به آن پاسخی هر چند نادقیق داد» (فاطمی ۱۳۸۱، ۳۶).
«اشعار امیری به علت استفاده از عناصر بومی و انطباق آن با شیوهی زندگی مردم سراسر البرز و تکیه بر احساسات و زیبایی شناسی آنها توانسته است آنچنان نفوذی به هم رساند که اهالی این مناطق امیریها را همچون آیینهی پند آمیزی بدانند که بازتاب زندگی، عشق و آرزوهایشان است» (پهلوان ۱۳۹۳، ۳۲).
بسیاری از اهالی مازندران، مخصوصا قدیمیها، به علت پهناوری این سرزمین، ممکن است نام برخی آهنگهایی که امروزه به عنوان موسیقی مازندرانی معروف و مطرح شدهاند را حتی نشنیده باشند، بسیار دیده شده است که بعضی اهالی غرب مازندران با عناوین موسیقی شرق مازندران، مثل گٌداری یا کتولی ناآشنا هستند. اما تمام اهالی مازندران از شرق تا مرکز و غرب با آواز امیری آشنایی عمیقی دارند.
«امیری یا تبری مهمترین آواز مازندران است که هم در مرکز و هم در شرق و غرب خوانده میشود» (فاطمی ۱۳۸۱، ۳۵). البته نحوهی اجرای امیری در شرق و غرب با هم متفاوت است، چه از نظر لهجه و گویش، چه از نظر سازهای همراهی کننده و در نهایت گاهی از نظر فرم و درجات. «بخشی از اشعار امیری عبارت است از گفتگو میان امیر و گوهر و بخش مهمی به شکل تکگویی (از زبان خود امیر)، ترجمان احساسات شاعر، چه نسبت به یک موقعیت و لحظهی خاص از داستان و چه نسبت به وضع و حال کلی خود اوست» (همان، ۳۷).
اشعارآواز امیری غالبا هجایی است (۱) و با جملهی «امیر گته» یا «امیر گنه» به معنی «امیر گفته است» آغاز میشود. پس از ادای این جمله، ادامهی شعر امیری خوانده می شوند، نکتهی جالب توجه، قرار داشتن این دو واژه یعنی «امیر» و «گته/گنه» در ساختار اصلی شعر است. در مثالی که در صفحهی بعد (شکل ۱) آورده شده، این موضوع نشان داده شده است.
طبیعتا یک شاعر خود را به صورت سوم شخص (او) خطاب نمیکند، اگر هم بکند، بر اساس شرایط خاصی ممکن است به ندرت رخ دهد، اما این موضوع در اشعار امیری عادی است و نشان از تغییر راوی شعر، از شاعر به مخاطب، در طول قرن ها داشته است.
«زبان تبری و گیلی از نظر قواعد و ساز و کارهای ساختاری و زبان شناختی و نیز واژهشناسی ریشه در زبان پهلوی (فارسی میانه) دارد» (صالحی ۱۳۹۷، ۲۴). «ترانه های طبری دنبالهی سنت شعری فهلویات قدیم بوده است، سنتی که خود باز ماندهی سنت گوسانی یا خنیاگری ایران در دوره ی میانه (اشکانی-ساسانی) است» (اسماعیل پور ۱۳۸۰، ۱).
«ترانههای امیر پازواری گونهی تحول یافتهی ترانههای پارتی و فارسی میانه از نمونههای متاخر فهلویات قدیم به شمار می رود» (همان). «فهلویات جمع فهلوی و معرب پهلوی است و منظور ترانههایی است که پس از اسلام به گویشهای محلی سروده شده است» (همان ، ۴).
پی نوشت
۱- سیروس شمیسا، وزن در اشعار غیر عروضی را به انواع عددی، تکیهای، کمی و نواختی تقسیم میکند (شمیسا ۱۳۹۴، ۲۴). به نظر میرسد عنوان وزن عددی، برای این نوع اشعار، مناسبتر از هجایی است، زیرا هر هجا صرفا با یک عدد شمرده میشود، فارغ از کوتاهی یا بلندی آن.
۱ نظر