سمفونی سه از مجموعهی آثار لوریس چکناوریان که در یک سیدی با سمفونی یکم همنشین شده، همهی ویژگیهای آثار دورهی پس از بازگشت آهنگساز به ایران را در خود دارد. کافی است علاوه بر کلیت سمفونی نگاهی به موومان چهارم بیاندازیم تا بعضی از آنها را در واضحترین شکل خود ببینیم: مدت زمان دراز تکمیل اثر (اغلب دو دهه یا بیشتر که در آثار دیگر او هم دیده شده)، تاریخ نامعلوم شروع و پایان ساخت (در مقایسه با دیگر قطعات که حتا تاریخ ویراستهای متعددشان هم مشخص است) یا نخستین اجراها، وجود پارههایی (یا بخشهای کاملی) از آثار پیشین آهنگساز با نامهای جدید یا گاهی تکهچسبانی بخشهایی از آثار دیگران بدون تمهیدات موسیقایی کافی، و ناهمخوانی نام آثار و موومانها در فارسی و انگلیسی و زمانهای مختلف.
گویا به شکلی سیستماتیک در این دوره که دورهی متاخر زندگی هنری چکناوریان (دورهها: تحصیل ایران-اتریش-آمریکا ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۹، بازگشت به ایران از ۱۳۴۹ تا انقلاب، ارمنستان-انگلستان از انقلاب تا اواسط دههی ۸۰، و دوباره بازگشت به ایران) نیز هست، او آثار قدیمیترش را بنا بر مفاهیم و سلایق روز یا سفارشدهندگان و کارفرمایان احتمالی تازه از نو نامگذاری و صورتبندی میکرده یا حتا تکههایی از آثار دیگران را البته با هویت و نام مشخص، برای رسیدن به یک اثر کنار هم میچیده است (بهترین مثالش «رسول عشق و امید»).
اگر جز این بود چگونه میشد نام موومانی از یک اثر در انگلیسی “Brotherhood” (برادری) باشد و در نشر فارسی بشود «گفتگوی تمدنها»؟ و محتوای موسیقاییاش از این ایدهی بسیار ساده و معمولی سرچشمه بگیرد که سرودهای ملی کشورهای مختلف در یک موومان همنشین شوند، آن هم به شکل صیقل نخورده و بدون استادی و مهارت کافی که از آهنگسازی در تراز چکناوریان انتظار میرود.
فارغ از انگیزههایی که منجر به کاربست چنین روشهایی شده، نتیجهی موسیقایی آن نه تنها عدم انسجام و بههمریختگی این نوع آثار اوست (که به وضوح در سمفونی ۳ دیده میشود) بلکه از دست رفتن یکدستی تکنیکها و سطح آهنگسازی نیز هست. اگر ادعای دفترچهی سیدی صائب باشد از ابتدا تا انتهای یک سمفونی میتوان به خوبی دگرگونی/حرکت رو به افت تکنیکی را رصد کرد.
۱ نظر