یکی از دلانگیزترین بخشهای موسیقی عامیانه را در ایران ترانههای عاشقانه میسازد. ترانههایی که بیش از آن که با طنز و فکاهه سر و کار داشته باشد، با مضامین ساده ولی شاعرانه پرورانده شده است و گاه از نظر عاطفی، از فاخرترین شعرهای ادبیات رسمی پیشی میگیرند.
ترانههای عاشقانه را میتوان به دو گروه تقسیم کرد. گروه اول را لالاییها تشکیل میدهند، که اگر چه ویژه کودکان است ولی بازتاب والاترین عشقها، عشق مادری نیز هست. در گروه دوم ترانههایی جای میگیرند که از همان عشقی میگوید که جهان و آنچه در او هست، به نیروی آن پایدار مانده است.
اهمیت و ارزش لالاییها را میتوان در پیشینه تاریخی و فراگیر شدن جغرافیاییشان جستجو کرد. پیشینه آن در واقع به درازای همان تاریخ است. در همه ادبیات اسطورهای و تاریخی از آن یاد شده و در همه جهان نیز بدون استثناء رواج و رونق داشته است و همچنان دارد.
لالایی نخستین آوازی است که به گوش کودک میخورد و او را به جهان نوازش و آرامش میبرد. صادق هدایت که از نخستین کسانی است که در زمینه ادبیات عامیانه ایران به پژوهش پرداخته، میگوید این ترانهها آنچنان با روحیه و زندگی کودک متناسب است که همیشه نو و تازه مانده و چیز دیگری نتوانسته جانشین آن بشود.
در وجه تسمیه لالایی که در همه زبانهای دنیا با تغییرات جزیی به کار میرود، نظرات یکسان نیست. بعضی از پژوهشگران آن را تکرار، نت ششم از الفبای موسیقی به شمار میآورند، و از این راه بر اهمیت موسیقی در لالاییها تاکید میگذارند، و بعضی دیگر آن را با توجه به فرهنگهای قدیمی، مشتق از «لله» گرفتهاند که همان دایه و پرستار کودکان باشد.
لالاییها اگر چه در مناطق مختلف ایران، لحن و لهجه متفاوت پیدا میکنند، ولی از نظر محتوای شعری و ساختار موسیقایی، تفاوت چندانی میانشان نیست.
سیما بینا، خواننده معروف ترانههای بومی که سالهاست به پژوهش در لالاییهای سراسر ایران پرداخته است، نیز محتوای لالاییها را چه شهری و چه روستایی یکسان میبیند.
او میگوید: «هر کجا که بروید رفتار مادران را کما بیش شبیه هم میبینید. هم ناز و نوازش در لالاییهای آنها هست، و هم دلتنگی از اوضاع روزگار. در واقع لالایی خوانی فرصتی به مادران میدهد که شکوههای خود را نیز بیان کنند.»
محمود کیانوش، پژوهشگر ادبی، بیشتر ارزش لالایی را در موسیقی آنها میبیند و نه در محتوای ادبی که کودکان هم زیاد از آن سر در نمیآورند.
سیما بینا، مقام موسیقی لالاییهای همه جای ایران را نیز کمابیش یکسان میبیند: «بیشتر در شور و دشتی جریان دارد. مایههایی که احساس غمگنانه مادران را بهتر باز میتاباند.»
چند نمونه از لالاییها را میآوریم:
لالای لای لای گل لاله / پلنگ در کوه چه میناله
پلنگ در کوه چه میناله / برای دختر خاله
لالای لای لای به گل مانی / به آب زیر پل مانی
سحرگاهان که برخیزی / به خرمنهای گل مانی
لالای لای لای گل نازم / تو رو دارم به هیچ سازم
تو رو دارم چی کم دارم / هزاران شکر به جا آرم
۱ نظر