تلقی دنیا به عنوان دهکده ی جهانی مرزهای سرزمینهای مختلف را از بین برده تا رویدادهای تاریخی، فرهنگی، هنری و حتی سیاسی یک جامعه در کمتر از چشم به هم زدنی به سایر مناطق جغرافیایی انتقال پیدا کند چنان که در گذشته این نقل و انتقال به این سرعت امکان پذیر نبود. وقتی پای را از سنت فراتر می گذاریم به نوآوری می رسیم که همان بدعت است و موافقان و مخالفان خود را دارد. به نظر من که بدون شک نظر جامعی هم نیست به طور کل بدعت در سنت در دو زمان اتفاق می افتد: ۱- وقتی که سنت یک جامعه بر اثر گذشت زمان دچار رکود می شود و ظرفیت های بالقوه ی سنت شکوفا نمی شود و جامعه عامل اصلی ارضا نشدن ذائقه اش را سنت می داند ۲- وقتی تمام ظرفیت های بالقوه ی سنت شکوفا و شناخته شده و رویدادی به نام بدعت اتفاق می افتد که در آگاهی کامل است.
می خواهیم به این نکته نزدیک شویم که بدعت در موسیقی ایرانی به چه دلیل به وقوع پیوسته و چقدر موفق بوده یا موفق است. همان گونه که اشاره شد بدعت در نقطه ی مقابل روش و آیینی که سنت نامیده می شود به منزله ی ظهور رسیده است. بنابراین بدعت در موسیقی ایرانی در موسیقی سنتی بوجود می آید. (۱)
مقوله ای که در موسیقی سنتی ایران به عنوان سنت از آن یاد می شود آداب و رسومی است که از خاندان فراهانی به بعد مرسوم شده و در مورد چگونگی آن قبل از خاندان فراهانی سند مکتوبی در دست نیست. محمد رضا شجریان، شیوه ای از آواز را برگزید که به قول خودش، بخشی از آن آمیزه ای است از قمر الملوک وزیری، طاهرزاده، ادیب خوانساری، دادبه و… و بخش دیگر آن سلیقه و ذائقه ی خود ایشان.
شجریان در دهه ی نخست فعالیتش به فرم سنتی آواز به شدت پایبند بود، به طوری که خواندن تصنیف را که در واقع فرمی از سنت بود، در شان آواز خوان نمی دانست و اکثر کارهای گلهای ایشان گویای این مطلب است. سنت آواز را شجریان به اوج رساند. (۲)
پی نوشت
۱- بد نیست یادآور شویم که موسیقی سنتی ایران نوعی از موسیقی است که ریشه در آداب و سنن دارد و پایبند توالی فرم است، توالی که به صورت فرمهای پیش درآمد، آواز، چهارمضراب، تصنیف و رنگ اجرا می شده است. اما موسیقی اصیل ریشه و اصالت در سنت دارد اما پایبند توالی فرم سنت نیست؛ در واقع موسیقی اصیل در قالب محتوای سنت شکل می گیرد نه توالی فرم سنتی. محتوایی که به طور مثال تصنیف است و گاه در اول یک برنامه اجرا می شود و گاه در پایان برنامه.
۲- بعدها هر اقدامی در این زمینه به برچسپی با عنوان شجریان زدگی مواجه می شود. من با این عنوان که مدتهاست مطرح شده مخالفم و فکر می کنم وقتی شجریان آواز را به نهایت اوج و اقتدار می رساند و آواز او ترکیبی است از سبکهای گذشته و نوآوری و خلاقیت، هر جنبشی در این راستا زیر پرچم شجریان شکل می گیرد. از آن گذشته شجریان بنا به خاستگاه زمان خودش با بزرگان سنت گرایی چون محمد رضا لطفی، داریوش طلایی و داریوش پیرنیاکان هم دوره و هم برنامه بوده و چندان راهی برای گریز از سنت پیش روی نداشته است.
۱ نظر