گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

پرسش از ارتباط گفتمان‌های موسیقایی و جریان چپ در ایران (۲)

چنین رگه‌هایی بیش از همه در زمینه‌ی ادبیات داستانی و شعر (تالیف یا ترجمه)، نقد ادبی، تئاتر و … پیش از این کاویده شده و مثال‌های چون (خلیقی و دیگران ۱۳۹۴)، (حسینی راد و دیگران ۱۳۹۱)،  و مانند آن در مطالعات هنر به دست داده است. گذشته از آن حتا در یک پیمایش ذهنی سردستی هم نام‌های بسیاری چون صادق هدایت، بزرگ علوی، احمد محمود، جلال آل احمد، محمود دولت‌آبادی، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، مرتضی کیوان، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، عبدالحسین نوشین، م. به‌آذین و… به خاطر می‌آید.

حتا اگر نخواهیم به دنبال جریانی نظام‌مند و با ریشه‌های سازمانی در میان اسناد و خاطرات باقی‌مانده از این قرن بگردیم -که متخصصان مطالعات هنرهای دیگر کم و بیش این کار را هم کرده‌اند- برآیند تاثیرگذاری همین نام‌های نمونه و بسیاری دیگران آنچنان نیرومند است که در عمل منجر به بازنمود جریانی مارکسیستی یا به درجات مختلف تحت تاثیر مارکسیسم می‌شود.

اکنون می‌توان پرسش‌های اصلی مقاله‌ی حاضر را در پرتو قیاس با دیگر هنرها به ویژه ادبیات و تئاتر طرح کرد: تاثیری که جریان‌های چپ (یا چپ‌گرایان منفرد) در گفتمان‌سازی نظری یا تعین‌بخشی به عمل موسیقایی در دوران معاصر ایران داشته‌اند، چیست؟ و در کجا نمود یافته است؟ (۵)

تاثیر حزب توده ایران (۶) (۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲)؛ رُسته بر گسل‌های از پیش موجود
‌اگر جریان تاریخ را پس برویم به اوایل قرن برسیم (مخصوصا دهه‌ی دوم و سوم که فعالیت‌های چپ‌گرایانه شکلی منسجم‌تر و سازمان‌یافته‌تر پیدا می‌کند) برخلاف هنرهای دیگر که گذرا نمونه‌هایی از آنها یاد شد نامی به خاطر نمی‌آید که تاثیرش در حوزه‌ی کار خودش همسنگ آن نمونه‌ها باشد. و همچنین در نگاه نخست به نظر می‌رسد جریان موسیقایی‌ای هم که از برآیند کار چپ‌گرایان موسیقی‌دان یا تحت تاثیر ایدئولوژی چپ شکل گرفته باشد، یافت نمی‌‌شود.

علت این تفاوت چیست؟ آیا موسیقی‌دانان کم‌تر در زمره‌ی روشنفکران آن روزگار بودند و از همین رو اگر تک و توک هم کسی از آنان قرابتی با مارکسیسم یا پیوندی با هر گونه گرایش چپ داشته در موسیقی اثر گذار نبوده است؟ کاوش بیشتر نشان می‌دهد که پاسخ به این پرسش‌ها اولا سخت وابسته به برهه‌ای از تاریخ است که بررسی می‌شود و ثانیا ممکن است برعکس هنرهای دیگر تاثیرگذاری چندان پیش رو نباشد و خود را در قالب سازوکارهای پیچیده‌تری نهان کرده باشد.

از سال‌های پایانی قرن گذشته و رگه‌های احتمالی پیوند با برخی گروه‌های سوسیالیست یا کمونیست اولیه (مثل حزب کمونیست ایران) که بگذریم (۷) در دو دهه‌ی نخست این قرن نیز ردی از تاثیر به چشم نمی‌خورد.

پی نوشت
۵- چنان که از طرح پرسش هم مشخص است در مقاله‌ی حاضر جز به اشاره و در حاشیه به استفاده‌ی احزاب و جریان‌ها از موسیقی (مثلا در قالب سرودهای رسمی و غیررسمی یا ادعای نوعی مالکیت/مشارکت فکری در/بر آثار یا حتا آثار موجود مورد تایید در جایگاه نوعی ابراز سلیقه) پرداخته نشده است. این نوع ارتباط نه فقط بسیار سطحی است بلکه حتا بررسی‌های موسیقی‌شناختی هم نکته‌ای حقیقتا موسیقایی در این گونه آثار نشان نمی‌دهد.
۶- احزاب چپ دیگری مانند حزب همراهان سوسیالیست نیز در این دوره فعالیت داشته‌اند اما چون از یک سو در مقابل فراگیری حزب توده قابل چشم‌پوشی بودند و هم ردی از تاثیرشان در مسائل موسیقی یافت نشد در این دوره تنها روی حزب توده ایران تمرکز شد.
۷- در منابع تاریخ موسیقی آن دوره جایی به چنین ارتباطی یا سندی (مثلا متن تصنیفی در هواداری از ایده‌ای یا …) که بتوان تلویحا از آن چنین برداشتی کرد برنخورده‌ام. تنها رد پا گاهی نام‌های نه چندان تاثیرگذار در قلمرو موسیقی همچون جمشید کشاورز (موسیقی‌دان و نوازنده) است که افراد خانواده‌اش عضو احزاب نخستین بوده‌اند.

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است