گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

روش ابداعیِ سلفژ هجاییِ «نام یکتا برای هر نت» در سیستم دوی ثابت (۴)

روش
 سلفژ «نام یکتا برای هر نت (دیاتونیک و کروماتیک)»
در این روش که می‌توان آنرا از اقسام سیستم دوی ثابت به حساب آورد، اشتراک ذهنی «نام-صدا» برای نتها به‌طور کامل برقرار خواهد شد زیرا برای هر نت (چه دیاتونیک و چه کروماتیک) یک نامِ یکتا وجود دارد؛ بدین صورت:
۱. بیان نام نت‌های دیاتونیک گام دوماژور هنگام سلفژ به‌صورتِ «دُ – رِ – می – فا – سُ – لا – زی» برای نت‌‌های «دو – ر – می – فا – سل – لا – سی»
۲. بیان نام نت‌های دیزدار به‌صورت «دَ – رَ – مَ – فَ – سَ – لَ – زَ» برای نت‌‌های «دودیز – ردیز – می‌دیز – فادیز – سل‌دیز – لادیز – سی‌دیز»
۳. بیان نام نت‌های بمُل‌دار (با هجای کشیدۀ «او») به‌صورتِ «دو – رو – مو – فو – سو – لو – زو» (بدون خوانش اُیِ استثنا در فارسی) برای نت‌‌های « دوبمل – ربمل – می‌بمل – فابمل – سل‌بمل – لابمل – سی‌بمل»
۴. بیان نام نت‌های دوبل‌دیزدار به‌صورت «دَآ – رَآ – مَ‌آ – فَآ – سَآ – ل‌َآ – زَآ» برای نت‌‌های «دودوبل‌دیز – ردوبل‌دیز – می‌دوبل‌دیز – فادوبل‌دیز – سل‌‌دوبل‌دیز – لادوبل‌دیز – سی‌‌دوبل‌دیز» که البته برای یک بخشی شدن آن می‌توان از هجایی مابین «اَ» و «آ» استفاده کرد (à) که البته در فارسی موجود نیست و در زبان فرانسه به آن «a accent grave» می‌گویند و بدین ترتیب خواهیم داشت:
dà- rà- mà- fà- sà- là- z
۵. بیان نام نت‌های دوبل‌بمُل‌دار به‌صورتِ «دواُ – رواُ – مواُ – فواُ – سواُ – لواُ – زواُ» (بدون خوانش اُیِ استثنا در فارسی) برای نت‌‌های «دودوبل‌بمل – ردوبل‌بمل – می‌دوبل‌بمل – فادوبل‌بمل – سل‌دوبل‌بمل – لادوبل‌بمل – سی‌دوبل‌بمل» که البته برای یک‌بخشی شدن نام هر نت می‌توان از هجایی مابین «او» و «اُ» استفاده کرد (ö) که البته در فارسی موجود نیست و در آلمانی به آن «o-umlaut» می‌گویند و بدین ترتیب خواهیم داشت:
dö- rö- mö -fö- sö- lö- zö

نتایج
۱. در این روش با ایجاد اشتراک «نام-صدا» برای هر نت، ذهن و زبان به کمک هم می‌آیند تا هر نت دیاتونیک یا کروماتیک در هر تنالیته، نام ویژۀ خود را داشته باشد و مشکلی که پیشتر در سیستم دوی ثابت بوجود می‌آمد و زبان نسبت به تغییرات یک نت بی‌تفاوت بود، مرتفع می‌شود. همچنین مواردی در تئوری موسیقی که مربوط به زیرایی نتهاست مانند تونالیته، علائم ترکیبی سرکلید، نت‌های آلتره و کروماتیک و موارد مشابه برای سلفژکننده راحتتر تداعی می‌شود، مخصوصاً برای نوآموزان سلفژ که ممکن است با کمک جاذبه و بصورت حسی و بدون آگاهی از علائم سرکلید یک قطعه را سلفژ کنند ولی درک درستی از خود نتها و مواردی در تئوری موسیقی که باید با آن به‌طور همزمان و کاربردی مواجه می‌شدند، نداشته باشند.

۲. در این روش برعکسِ نام‌گذاری نتها در سیستم دوی متحرک هیچ استثنائی در قاعدۀ نام‌گذاری وجود ندارد و از آنجا که در بین هفت نت موسیقی در هیچیک واکه «ـَ» (فتحه) و «او» به‌کار نرفته، این دو به ترتیب برای دیز و بمل انتخاب شده‌اند؛ ولی در سیستم دوی متحرک دیدیم که همۀ نت‌های بمل‌دار با واکۀ «ـِـ» (کسره) نامگذاری شدند (مثلاً «لِ» برای «لابمل») ولی برای نامگذاری ربمل از آنجا که خود «رِ» به «ـِـ» ختم می‌شود به‌ناچار استثنا قائل شده و برای ربمل عبارت «را» را به‌کار برده‌اند و با توجه به اینکه استثناها معمولاً خود، روند آموزش را تاحدی مختل می‌کنند، این استثنا یک ایراد محسوب می‌شود.

۳. یکی از ویژگی‌های این روش این است که خوانش نتها و دیز و بمل آنها، یک بخشی است و خوانش دوبل‌دیز و دوبل‌بمل‌ها نیز (که البته کمتر از دیگر نتها کاربرد دارند) برای فارسی‌زبان‌ها نزدیکترین حالت به یک بخشی بودن آن انتخاب شده و اگر بتوانند با خوانش فرانسوی و آلمانی ذکر شده از هجا‌های بیابینی استفاده کنند، آن‌ها نیز یک‌بخشی خواهند شد. بدین ترتیب وقتی می‌خواهیم یک ملودی را (مثلاً برای فردی) بخوانیم، بدون اینکه برای یک نت، یک اسم دو یا چندبخشی ذکر کنیم (مثل دودیز که شامل سه بخش «دُ + دی + یِز» است و بدون مختل شدن ریتم و بدون افزایش ناخواستۀ تعداد نتها، هم ملودی را خواند‌هایم و هم نام نتها را تفهیم کرد‌هایم.

هامون هاشمی

هامون هاشمی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است