عنصر دیگر زیبایی شناسانه آثار او، در درک دقیقاش از بهره بردن از قدرت «سادگی» مشهود است. رویکرد مینیمالیستی او، با سازهای پراکنده و ملودی های خاطره انگیز، به هسته احساسی موسیقی اجازه می دهد تا عمیقاً طنین انداز شود. جالب آنکه این سادگی از تاثیر آن نمی کاهد. در عوض، وزن عاطفی آن را تقویت می کند و ارتباطی ماهوی و درونی با مخاطب ایجاد می کند.
علاوه بر این، انسجام موضوعی در آثار موریکونه به تجربه غنی زیباییشناسانه «یکپارچگی» کمک میکند.
موتیف ها و موتیف های تکرار شونده نه تنها موسیقی را به هم گره می زند، بلکه به عنوان یک رشته صوتی عمل می کند که تار و پود فیلم را نیز به هم میبافد. این وحدت موضوعی زیبایی شناسی کلی اثر را بالا می برد و «یکپارچگی» صدا و تصویر را ایجاد میکند.
حتی آماتورها نیز با نگاه به آثار او درمییابند که رازآلودگی و زیبایی اثر فقط در همراهی با آثار بصری نیست، بلکه آنها قطعات هنری مستقلی هستند که احساسات و تصاویر بیشماری را برمی انگیزند و به تنهایی نیز میتوانند زندگی کنند زیبایی ماندگار آثار موریکونه در بیزمان بودن آن نیز هست، هنر با کیفیت ِ بیزمانی که همچنان مخاطبان را در طول نسلها مجذوب میکند و عزلت نشین نمی شود.
آیا براستی هنوز کسی هست که موریکونه را با این میزان آثار شگفت و این میزان از اثرگذاری نشناسد!
او در تاریخ، ۱۰ نوامبر ۱۹۲۸ در رم ِ ایتالیا، به دنیا آمد. در یک خانواده هنر دوست و عاشق موسیقی. با تحصیل در یکی از معروفترین کنسرواتوارهای دنیا، سانتا چچیلیا (Santa Cecilia)، موسیقی را آموخت و این علاقه را تبدیل به سلوک و حرفه خود کرد. او نواختن ترومپت، ترومبون و همچنین آهنگسازی و رهبری کر را در همان کنسرواتوار فرا گرفت.
در ابتدا موریکونه را تنها به عنوان یک نوازنده می شناختند اما با ساختن موسیقی فیلم ناپلئونها (Napoleon) اثر فیلیپه کولایو در سال ۱۹۶۲ به عنوان آهنگساز به هنردوستان معرفی شد و پس از آن به خاطر ساخت موسیقی فیلمهای وسترن ایتالیایی مانند «خوب، بد، زشت» بود که به شهرتی جهانی رسید.
یکی از متمایزترین مشارکتهای موریکونه در موسیقی پیشگامانهاش، آهنگسازی برای فیلمهای وسترن اسپاگتی، «سهگانه دلار» سرجیو لئونه بود. موریکونه از طریق صدای غم انگیز گیتارهای الکتریک، ناله های غمانگیز سازدهنیها و ارکستراسیونهای فراگیر، منظره ای شنیداری ساخت که با پهنه های متروک و در عین حال جذاب مرزهای آمریکا همگون بود. استفاده او از ابزارهای نامتعارف، مانند زوزه کایوتی در «خوب، بد، زشت»، نه تنها سطح هنری فیلمها را ارتقا بخشید، بلکه امکانات صوتی آهنگسازی فیلم را نیز تعریفی دیگر کرد.
آثار موریکونه به واسطه تنوع بینظیر و استفاده از اجزاء غیرمعمول در موسیقی، او را به یکی از مولفان برجسته و نوآوران موسیقی فیلم تبدیل کرد. او در طول دوران فعالیت خود برای بیش از ۵۰۰ فیلم موسیقی ساخت و جوایز بسیاری دریافت کرد.
فراتر از ژانر وسترن، موریکونه انطباق پذیری بینظیرش را در ترکیب بندی فیلمهایی مانند «سینما پارادیزو» و «ماموریت» نشان می دهد. در این آثار، او از مسیرهای ناهموار و غبارآلود غرب وحشی به چیدمانهای سرسبز میرسد بیآنکه دچار گسستگی شود و با ارکستری که بر روایتهای کوبنده این فیلمها تأکید میکند به غنای عاطفی دست مییازد که خیره کننده است و روایتهای بصری را با دقتی بینظیر منعکس میکند.
تنوع موجود در کارنامه موریکونه به غنای جذابیت زیبایی شناختی او میافزاید. از آهنگهای نمادین وسترن اسپاگتی گرفته تا تنظیمهای اثیری کرال، هر قطعه شاهدی بر تطبیق پذیری اوست. این تنوع نه تنها توانایی فنی او را نشان میدهد، بلکه بر تعهد او به تطبیق ترکیباتش با الزامات زیباییشناختی منحصربهفرد هر فیلم تأکید میکند.
۱ نظر