گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

دیدگاه «عینی» و ذهنی در آوانگاری موسیقی (۵)

احتمالا دخالت‌ها و تعاملات فیزیکی دیگری هم وجود دارند که از دانسته‌های ما خارج است. آیا عملکردهای غیرارادی بدن، همچون ضربان قلب یا تنفس هم تأثیری بر روی قوه‌ی شنیداری ما دارند؟ نرخ سوخت و ساز بدن چطور؟ آیا اشکال حفره‌های طنین‌انداز در بدن انسان ارتباطی با چیزی که می‌شنویم دارد؟ در مورد پدیده‌ی «سونانس» که توسط سیشور (۱۹۶۷:۱۰۳) توصیف شد چطور، که زمانی که موج‌های پی در پی سریع‌تر از آن هستند که به طور جداگانه تمییز داده شوند (مانند وضعیت ویبراتو) فرد در کجا ظاهرا یک نغمه‌، شدت یا طنین عادی را می‌شنود؟ در وضعیت کنونی‌ای که دانش ما میان بسیاری از ناشناخته‌ها قرار دارد، این‌طور به‌نظر می‌رسد که تحلیل‌گر به هیچ وجه نمی‌تواند استنباط کند که دقیقا چه چیزی از آوانگاری‌های آوانگار خودکار موسیقی شنیده خواهد شد.

در بحث‌های بالا، سعی کردیم تا بر روی جنبه‌های روان‌شناختی شنوایی تمرکز کنیم. واضح است که هنگامی که این اطلاعات شنیداری به مغز می‌رسد، تحت فرآیندی به شدت پیچیده قرار می‌گیرد که شامل عواملی همچون حافظه و اصلاح مشخصه‌های اطلاعات می‌شود. «مردم تا حدی می‌شنوند (و از آن باب می‌بینند) که انتظار دارند بشنوند و ببینند.» (برگیژک ۱۹۵۸:۷۰) یکی از کارکرد‌های دخیل در این فرآیند انتخاب، آغاز جنبه‌ی شرطی‌سازی در ابتدای زندگی هر شخص است. هنگامی که یک کودک یاد می‌گیرد تا صدای مادر خود و باقی اصوات دارای معنا در زندگی خود را تشخیص دهد و همچنین یاد می‌گیرد تا به اصوات نامربوط بی‌اعتنا باشد.

بسیاری از ما به یک سطح پس زمینه‌ی حدودا ۴۰ دسی‌بلی عادت داریم و به ندرت از روی قصد از آن آگاه می‌شویم. (۱۳) به‌نظر می‌رسد که این هیئت گزینش در ذهن ما از هر دستگاه فیلترکننده‌ی الکترونیکی‌ای ماهرتر است، چراکه محدود به فرکانس‌های خاص نیست و حتی می‌تواند در وضعیتی که شدت صدا بالاست نیز عمل کند. یک نمونه‌ی واضح آن است که یک فرد در حال شنیدن موسیقی متوجه عبور هواپیما از بالای سر خود نمی‌شود، یا موقع گوش کردن به یک صفحه‌ی گرامافون قدیمی بد نگهداری شده، از صدای خراش و هوای آن چشم‌پوشی می‌کند. این دو نمونه توانایی ذهن را در تشخیص اصوات موسیقایی و غیرموسیقایی نشان می‌دهند. دلیل خوبی وجود دارد تا بر این باور باشیم که این به‌گزینی در داخل دامنه‌ی اصوات موسیقایی تمرین می‌شود. برای نمونه شنوندگان ناآشنا با موسیقی غربی، شنوایی عمودی به واقع دشواری دارند، همانند برخی از شنوندگان غربی تربیت‌ شده که به سختی عبور یک هواپیمای بدون سرنشین را می‌شنوند. (۱۴)

بسیاری از موسیقی‌شناسان به احتمال زیاد نمونه‌هایی از انتخاب ناخودآگاه را تجربه نموده‌اند، برای نمونه، هنگام «گوش دادن» (در واقع آگاه شدن از) چیزی جدید در یک قطعه‌ی موسیقی که بارها آن را شنیده‌اند. حتی یک الگوی موسیقایی یکسان لزوما نیازی به یکنواخت بودن ندارد اگر توجه شنونده از یک خصیصه‌ی موسیقایی به خصیصه‌ی دیگر معطوف شود. البته، برخی از ریتم‌های آفریقایی (که توسط کوبیک، ۱۹۶۲ با عنوان ریتم‌های ذاتی توصیف گشته‌اند) به‌نظر می‌رسد که در یک وضعیت به خصوص رفتاری ساخته می‌شوند تا تصویر مسیر ریتمیک دریافت شده توسط شنونده را تغییر دهند.

پی‌نوشت
۱۳- حد انتظار معمول این است که یک سطح نویز حدودا ۴۰ دسی‌بلی بالای آستانه‌ی شنوایی وجود داشته باشد. (ترمین ۱۹۷۴:۱۱).
۱۴- جالب توجه است که بیاندیشیم که آیا شنونده‌ی موسیقی هندی که مقید به فرهنگ آن می‌باشد، عبور یک هواپیمای بدون سرنشین را پس از لحظات ابتدایی به طور پیوسته یا متناوب می‌شنود یا آن را به هیچ وجه نمی‌شنود.

علیرضا مهندس

علیرضا مهندس

۱ نظر

بیشتر بحث شده است