گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

«ایرانیان گوش موسیقی ندارند»

حمید طباطبایی، آهنگساز و نوازنده‌ی پیانو، از هنرمندان ایرانی مقیم هلند است. طباطبایی موسیقی را از نُه‌ سالگی با آکاردئون آغاز کرد و درتهران و مشهد با آقایان روح‌افزا و صحاف کار کرد. بعدها به نواختن پیانو روی آورد و حدود بیست‌سال است که در هلند ساکن است. وی یک دوره‌ی آهنگسازی نیز در دانشگاه آمستردام گذرانده است.

حمید طباطبایی پانزده ‌سال پیش، با همکاری فریدون نبی‌زاده، خواننده‌ی ایرانی مقیم آلمان، گروه «شبانه» را تشکیل داد که چندین سال با این گروه فعال بود و دو نوار روی سروده‌های شاملو با این گروه منتشر کرد. از کارهای دیگر او، مجموعه‌های «چشم‌ها» و «سایه‌ها» هستند.

طباطبایی مجموعه‌ای هم از ترانه‌های محلی ایران منتشر کرده که با صدای مهرناز صالحی، خواننده‌ی ایرانی مقیم اوترخت خوانده شده است. حمید طباطبایی از فعالیت‌هایش در اروپا و به‌ویژه در زمینه‌ی بازسازی ترانه‌های محلی ایران می‌گوید:

«کارهایم گونه‌ای بازسازیی‌ست از ترانه‌های بومی و برداشت‌های خود من از این ترانه‌ها که برای ویلنسل، آواز و پیانو نوشته شده است. در فاصله‌ی این چندسال، با این کارها ما کنسرت‌های زیادی در هلند اجرا کردیم، همچنین در آلمان و بلژیک.

در این زمان هم من ترانه‌های بیشتری را گردآوری کردم و بخش‌های دیگری را هم به آن اضافه کردم که آن بخش، گزیده‌ای از ترانه‌های قدیمی ایرانی‌ست که دیگر در چارچوب ترانه‌های فلکوریک نمی‌گنجد، بلکه بیشتر ترانه‌هایی‌ست که ساخته شده است. چون ترانه‌های فلکوریک، ترانه‌های روستایی، مال کوچ‌نشینان و زندگی ایلی‌ است.

نام آهنگساز و ترانه‌سرا روشن نیست چون سینه به سینه گشته است ولی ترانه‌های قدیمی بیشتر ترانه‌هایی هستند که حدود صدسال پیش به این طرف ساخته شده مانند کارهای شیدا، عارف و روح‌الله خالقی که اینها کم‌وبیش نام آهنگسازان و ترانه‌سرایان‌شان موجود است. من گزیده‌ای از این ترانه‌ها را بازسازی کردم. روایت خودم را از آن ترانه‌ها گذاشتم و نخواستم در آن چارچوب شکل سنتی و یا همیشه‌آشنا بمانم. اینها را برای ویلنسل، سوپرانو و پیانو آرایش‌ کردم. در نتیجه این پروژه‌ی «شاندیز» اینگونه شکل گرفت.

این ترانه‌های قدیمی را هم منتشر کردید؟

نه، اینها هنوز منتشر نشده‌اند. این ترانه‌ها را با ترانه‌های بومی‌ در یک مجموعه‌ی یک ساعته درست کردیم زیر نام «ترانه‌های کهن». یک بخش‌ از آن، ترانه‌های بومی‌ست و یک بخش‌ هم ترانه‌های قدیمی صدسال گذشته‌ی ایران است که این دوبخش را نیز می‌خواهیم باهم منتشر کنیم.

آلبومی که قبلاً از ترانه‌های محلی ایران منتشر کردید را چگونه در هلند پخش‌کردید؟

پخش این کار و سی.دی‌های دیگر، بیشتر در کنسرت‌ها بوده است. اینها کارهای بازاری نبوده و من هم دسترسی به آن بازار به مفهوم متعارفش واقعاً نداشتم. در مورد سی.دی «شاندیز» ما با یک پخش‌کننده‌ی هلندی تماسی داشتیم که او هم تلاش کرد، ولی زیاد چیزی از تویش درنیامد! خیلی ازگروه‌های کوچک اروپایی هم این مشکل را دارند. تجربه‌ی خود من این است که برای گروه‌های ناشناخته‌تر بهترین شکل‌اش این است که شما کنسرت بدهید و سی.دی‌هایتان را بگذارید آنجا، هر کس خواست برمی‌دارد…

اگر در مراکز ایرانی می‌گذاشتید چطور؟ در کنسرت به‌هرحال مخاطب محدود است، ولی در مراکز ایرانی همیشه هستند کسانی که علاقه داشته باشند…

تجربه‌هایی کردیم. چون در مراکز ایرانی… اگر البته منظورتان بقالی‌های ایرانی‌ست که خب آنجا آدم‌ها دنبال کشک و بادمجان و اینجور چیزها هستند و تازه اینها بیشتر دنبال نام‌های آشنا می‌گردند. تنها دیدن این سی.دی، چیزی را بهشان نمی‌دهد. باید گوش کنند. در هرصورت من فکر می‌کنم اینها کارهایی‌ست برای کسی که می‌خواهد موسیقی جدی گوش کند و در واقع زیاد باب طبع همه نیست.

نوازنده‌ی ویلنسل در این آلبوم ایرانی نیست؛ سازی می‌زند که بسیار در احساس شنونده تاثیر دارد. غیرایرانی بودن‌اش تاثیری نمی‌گذاشت در ارتباط برقرارکردن‌اش با حال و هوای ترانه‌های محلی ایرانی؟

نه، من فکر نمی‌کنم هیچ تاثیری داشته باشد…

از اجرایش راضی بودید؟

در هرحال هر نوازنده‌ای برداشت خودش را از کار می‌کند. البته همه این کارهایی که ما ضبط کردیم برگردان است. درنتیجه نوازنده می‌توانست بفهمد که مفهوم شعرها هم چیست. ولی من فکر می‌کنم نوازنده نت جلویش است و می‌زند. البته با هم صحبت هم می‌کنیم و من از حال و هوای این کارها برایش می‌گویم.

بیشتر نوازندگانی که من با آنها کار کرده‌ام یا ایرانی بوده‌اند یا آلمانی و یا هلندی. یک نوازنده‌ی کانادایی هم در آن سی.دی با ما همکاری کرد. یعنی من بیشتر با بچه‌های اروپایی کار کرده‌ام. حالا نه اینکه حتماً دوست داشته باشم. خب حتماً نوازنده‌ی دیگری که بخواهم با آنها کار کنم نبوده است. یک پروژه‌ی دیگری هم که باید برایتان توضیح بدهم کاری‌ست روی شعرهای فروغ فرخزاد به‌نام «زنی تنها» که آفرینش این کار باز برمی‌گردد به چیزی حدود ۱۵ـ ۱۰ سال پیش، ولی هرگز اجرا نشد.

تا اینکه دوـ سه‌سال پیش دوباره روی‌ آن کار کردم؛ بازنویسی شد و بخش‌های دیگری هم به آن اضافه شد. پس از این کار، سی.دی «شاندیز» را منتشر کردیم و دومین کاری‌ست که ما در دوـ سه‌ماه آینده منتشرخواهیم آورد زیر نام «شاندیز» با عنوان «زنی تنها». این کار با همکاری خانم مهرناز صالحی (سوپرانو)، خود من (پیانو) و سه ساز زهی. برای اجرای این کار از پارسال تا حالا چند کنسرت داشتیم و سی.دی‌اش فکر می‌کنم در نوامبر منتشر شود. می‌خواهیم با همکاری هنرمندان دیگر برنامه‌هایی برای بزرگداشت فروغ فرخزاد بگذاریم.

شنوندگان برنامه‌هایتان بیشتر ایرانی هستند یا هلندی؟

بیشتر اروپایی‌ها مخاطب هستند. ایرانی‌ها زیاد از کارهای من خوش‌شان نمی‌آید.

چرا؟

من فکر می‌کنم ایرانی‌ها زیاد گوش موسیقی ندارد. ببخشید! گفتن‌اش شاید زیاد جالب نباشد.

خب فکر می‌کنید چه باید کرد؟

باید موسیقی را جدی گوش کنند. من فکر می کنم ما بیشتر ملتی شعردوست هستیم. موسیقی آن نیست که شما در آشپزخانه در حین پخت غذا گوش کنید. مثل کتاب خواندن یا فیلم دیدن است. باید بنشینید و گوش کنید. برای خیلی از جوان‌ها موسیقی فقط این است که بروند با آن برقصند. البته مخالفتی ندارم. آن هم نوعی از موسیقی است ولی به موسیقی به عنوان یک هنر باید نشست و گوش کرد. باید موسیقی را شناخت. گوش را باید پرورش داد. باید موسیقی کلاسیک، موسیقی کشورهای گوناگون را گوش کرد. این یک فرایند است. یک دوره‌ای می‌خواهد.

انجمن‌های هلندی هیچ‌وقت از اجرای کارهایتان پشتیبانی کرده‌اند؟

بیشتر کنسرت‌هایمان به دعوت نهادهای هلندی بوده، مورد ایرانی هم بوده ولی بیشتر به دعوت آنها.

شما به‌عنوان یک آهنگساز ایرانی که سالهاست در هلند زندگی می‌کنید می‌توانید به عنوان یک موسیقی‌دان خارجی در اینجا راحت زندگی کنید یا اینکه مجبورید کارهای دیگری هم انجام دهید؟

این مشکل هر هنرمندی است که می‌خواهد مستقل باشد و ایده‌های هنری خودش را آزادانه ارائه کند. اینجا جامعه‌ی سرمایه‌داری است و همه چیز کالاست. ممکن است کسی شانس داشته باشد که کار جدی و خوبی داشته باشد و فروش برود. باید با درس دادن و کارهای دیگر نان را درآورد. البته مشکل تنها برای آهنگسازان ایرانی نیست. موسیقی پاپ البته داستانش فرق می‌کند. آن اصلاً یک چیز دیگر است.

شما خودتان چقدر تلاش کردید برای اینکه مخاطب بیشتری جذب کنید؟ مثلاً اینکه کارهایتان را برای رسانه‌های هلندی که در زمینه‌های فرهنگی‌ـ هنری کار می‌کنند بفرستید و سعی کنید جذبشان کنید به این سبک و…

در این چندسال کمی داریم سیستماتیک کار می‌کنیم. سایت‌مان درست شده… واقعیت این است که من تنهایی همه کار را نمی‌توانم بکنم. من آهنگساز هستم. فکر می‌کنم با همکاری «بنیاد ایرانی در حرکت» بتوانیم تماس‌های بیشتری داشته باشیم. من توهمی ندارم.

این کارهایی که من دارم کارهای پاپیولاری نخواهد بود. خودم هم می‌دانم. این یک موسیقی‌ست برای یک گروه مشخصی که دوست دارند کارهای متفاوت و جدی را گوش کنند. برای من هم جالب است که اگر یک‌جایی برنامه‌ای باشد پنجاه نفرهم بیایند گوش کنند. چیزی بیشتر ازاین نمی‌خواهم.

رادیو زمانه

پژمان اکبرزاده

پژمان اکبرزاده

دیدگاه ها ۱۶

  • آقای طباطبایی از شما انتظار میرفت که در مورد هم وطنانتون این طور نظر بدین . اما اگه بهتر در مورد استقبال محدود ایرانیان از ترانه ها و موسیقی اون فکر کنید شاید به نتایج دیگری برسید . همون طور که شما جرات گفتن نظرتونو در مورد گوش ایرانیان گفتید منم نظرمو با جرات بیشتر به شما گفتم .

  • گوش موسیقی که معلومه ندارند! از همین دست زدنشون با آهنگها در عروسی ها معلومه. هیچ هماهنگی نمی شنوین. چه برسه به اینکه بگی حالا بیان بشینن موسیقی گوش کنن.

  • vaghean ke hagh ba shomast
    mardom e ma digar shoore bishtar az pop ra nadaran
    ba tashakor e faravan az in site mikhastam age mishe chand ta az ahangaye aghaye tabatabai ro baraye gosh dadan bezarid

  • ایرانی ها چی دارند یا در واقع چه برایشان مانده که این یکی را داشته باشند؟؟؟ البته درست تر این بود که این جناب بفرمایند گوش موسیقی تربیت شده ندارند و متوجه باشند که بچه خوشحال های هلندی با ان امکانات و فرهنگ و اموزش را که از کودکی موسیقی را-مبانی آن را – یاد می گیرند با فرزندان کشور دردانه ما که در ان دیدن نوازندگی از سیمایش و صدای پاک زنانه اش ممنوع ، کنسرت هایش تا لحظه آخر پا درهواو قرارش نامعوم ، اساتیدش یا دچار مدرنیته افراطی یا گیر کرده در سنتهای قاجاری اند نباید مقایسه کرد… کدام کلاس موسیقی یا مدرسه ای یا کدام کانال تلویزیونی یا رادیویی این گوش موسیقی را تربیت می کند؟؟ ذوق موسیقی ایجاد می کند و پرورش می دهد… جناب نوازنده حق دارند اما حق بزرگ مردم و فرزندانمان که این میانه برباد است را فراموش نکنیم… من علیزاده ها و شجریان ها و مشایخی ها و فرهت ها را تعظیم و ستایش می کنم اما اینها معدوند و موانع سخت و دشوار و… حداقل راه پرورش ذوق و گوش موسیقی شنیدن موسیقی خوب است ؟ چه کسی این را به فرزندان و مردمان ما اموزش می دهد و مواد و محتوایش را فراهم می کند؟ اگر آن بزرگان می کنند چه کسی در سطحی وسیع ما را در معرض آن قرر می دهد تا گوشمان و ذوق مان عادت کند و به آن تربیت یابد؟؟درد ما ریشه دار در سنت ها و برداشت های سرتاپا اشتباهی است که قرنهاست گریبان این دیار را در اندیشه و ایمان و باورهایش گرفته است … به قول مولانای بزرگ : “می گوید آن رباب که مردم ز انتظار/دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست “

  • متاسفانه نمیشه منکر این مطلب شد اجتماع ما دید درستی به موسیقی نداره وبه جای پیشرفت انگار بیشتر داره به سمت زوال پیش میره ایران ما شایسته بیشتر از اینهاست مردم ما انگارحتی هنوز شناخت درستی از موسیقی سنتی خودمون ندارن چه برسه به کلاسیک یا جز
    ماهم باید یاد بگیریم گوش پلی فونیک داشته باشیم حتی برای پیشرفت موسیقی ایرانی
    وجود افرادی مانند اقای طباطبایی باید باعث افتخار هر ایرانی باشه ممنون

  • شجریان، علیزاده، مشایخی!؟؟!؟ مشایخی این وسط چیکار می کنه؟ مثل اینکه گوش موسیقی شما هم مشکل داره ها!! همین مشایخی ها و از اون طرف کیانی ها هستند که مردم رو فراری دادن از موسیقی

  • به گمان من این احمقانه دلیل برای عدم استقبال از یک کار هنریست . اینکه ملتی را محکوم به ناشنوایی کنیم به این دلیل که به دیدن کارهای ما نیامده اند . نخیر آقای طباطبایی موسیقی هنریست که با فطرت و جوهره وجود در تماس است و موسیقی خوب همیشه قابل تشخیص است حتی برای گیاهان و حیوانات . شما هم اگر به دنبال مخاطب راستین میگشتید به کشوری محاجرت نمیکردید که راه درآمد آن از فحشا و مواد مخدر است . کشوری که خاک ندارد . و بد تز از این اینکه چنین مردمانی را که با چپاول ملتها به رفاه مادی رسیده اند را بر ملت خود ترجیه دهید .

  • حمید عزیزم فکر کنم اگر کمی مهربان تر باشی بد نیست.. ۱-جهل مردمان ما ریشه دار است ریشه ای حد اقل۴۰۰ساله..
    ۲- البته این دو وجه دارد در جهل ماندن و در جهل نگه داشته شدن

    ۳- اما در جهل ماندنمان را توجیهی نیست و مسئولیت سنگینی داریم تا به خود تکانی دهیم و بیدار شویم

    ۴- این جهالت هر دو نوعش خریت است اما می شود تخفیف داد و پدرانه تر برخورد کرد هرچند که گاه از سر مهر به فرزندان در حال یادگیریمان ” کره خر ” ی نثار می کنیم!!!

    ۵- و اما مهناز نازنینم- اینجوری خط کشیدن من و تو را هم یا مدرن می کند یا سنتی یا آن میانه ها گیر می اندازد خوب فکر کن میانه این سبک و سیاقها هم افراطش افراط و تکرار است کارهای شجریان را در دو سه سال اخیر نگاه کن چه چیز نو و حرف نوینی به ما عرضه کرده است؟ اینها که نام بردم به خصوص مشایخی که حساسیت تو را برانگیخته همه مفاخر موسیقی ما هستند و البته بسیاری دیگر… اینکه من و شما موسیقی آنها را نمی فهمیم یا دوست نداریم بر می گردد به همان تربیت نشدن گوش و ذوق موسیقی مان منهم از کارهای دکتر مشایخی خیلی خوشم نمی اید البته چهارگاه برای ویلون و کامپیوترش را می پسندم اما اصوات خوشحال الکترونیکش واقعا به مذاقم خوش نمی اید اما سنفونی ایرانی اش را پسندیدم – که تازه سی دی آن را منتشر کرده رویکردش به موسیقی ایرانی بسیار سنجیده و پخته است در حالی که سنفونی زاگرس ایشان خیلی گوش آشنا برای ما نیست- در هر حال سبک و سیاقی دارد که علم و تجربه کلانی پشتوانه آن است جالب است منهم مثل شما سنتور نوازی کیانی را نمی پسندم و گوشم را می ازارد اما تجارب و دانش و پزوهشهایشان شایسته ستایش است . برای گفتگوی بیشتر با شما مشتاقم ای دی منomid_2087@yahoo.comاست .

  • جناب امید آنچنان از قله فضیلت و دانش سخن می راند که فکر می کنی برای وارد شدن به بحث موجود باید از ایشان اجازه بگیری!! اما جناب امید، من جنابعالی را چیزی بیش از یک “تازه به دوران رسیده علمی” نمی بینم. کسانی که با خواندن چند ورقی انگار امر فرزانگی به ایشان مشتبه شده و فراموش می کند خر آن است که مصحف کشد از بهر کاه! همانطور که gorkh نوشته، چه جنابعالی بپسندید یا نه هر انسان سالمی (انسانی که با دانش های مصنوعی ویا با سلیقه مد روز مسموم نباشد)می تواند کار خوب را از بد تشخیص دهد. آقای طباطبایی هم صرف نظر از توانایی هایشان در امر هنر موسیقی بهتر است با چشم بازتر دنیا را ببینند. آیا این خیل عظیمی که دنیای موسیقی شان منحصر به آلبوم های “لوپز”، ” بیونسه” یا “ریحانا” ست رو بعلاوه کارشناسانی که جوایز گرمی را میان این “موسیقی دانان”!!! تقسیم می کنند نا دیده می گیرند و فقط هموطنان خودشون رو زیر ذره بین می گذارند؟ یا دلشون به اون عده فراگ پوشی گرمه که خیلی متمدن و فرهیخته در کنسرتها و اپرا ها شرکت می کنند و خیلی به اندازه و به موقع کف می زنند!! اما وقتی “جوشا بل” به طور ناشناس در ایستگاه متروی محله همانها ساعتها همان قطعات را اجرا می کند، بیگانه با این موسیقی فاخر عبور می کنند و از قریب ۱۵۰۰ نفرشان بیش از ۵ نفر حتی برای لحظه ای تامل نمی کنند که آیا این صدای ساز نوازنده ای دوره گرد است؟! آقای طباطبایی مطمًن هستید کسانیکه کارهایتان را میخرند و برای دیدن اجراهایتان می آیند “همه گوش موسیقی دارند”؟

  • جالبه! یکبار دیگر توجه کنید:
    شنوندگان برنامه‌هایتان بیشتر ایرانی هستند یا هلندی؟
    بیشتر اروپایی‌ها مخاطب هستند. ایرانی‌ها زیاد از کارهای من خوش‌شان نمی‌آید.
    چرا؟
    من فکر می‌کنم ایرانی‌ها زیاد گوش موسیقی ندارد.
    جناب طباطبایی، اگه کسی از کار شما خوشش نیاد یعنی “زیاد”گوش موسیقی نداره؟این چه نتیجه گیری است؟ یعنی اگه کسی از قیافتون هم مثلا خوشش نیاد لابد درکی از زیبایی نداره؟ یا کوره و زیبایی های شما رو نمی بینه؟چون شما به هر حال زیبایید!حتی اگه کسی درک نکنه!
    اولا، شما راجع به یک نفر صحبت نمی کنید که یک نظر کلی دررابطه باهاش صادق باشه ( تازه به فرض اینکه اون نظر درست باشه.) بلکه درباره هفتاد میلیون آدم صحبت می کنید که هر کدمشون دارای یک سطح از شعور و سلیقه موسیقی هستند.
    ثانیا، وقتی میگین:”کارهایم گونه‌ای بازسازیی‌ست از ترانه‌های بومی” سرزمین این مردمان و بعد میگین همین مردمان از کارهاتون استقبال نمی کنن یعنی شما به درک صحیحی از موسیقی مردمان این سرزمین نرسیدید و نتونستین بازسازی صحیحی رو به انجام برسونین، نه اینکه این خیل عظیم انسانها موسیقی شما رو نفهمیدن یا گوش موسیقی ندارن.

  • اگه این ملت گوش موسیقی نداشتن از کارای بزرگی که قبل از شما ارئه شده بود هم استقبال نمیکردن فکر کنم بهتره از یه زاویه ی دیگه به قضیه نگاه کنید : کارای شما شایسته ی این بزرگ ملت کهن نیست. و الا که اینا همون مردمی اند که آوازهای بومی و کهنشونو سینه به سینه نقل میکنن و زمزمه ی هر روزشونه ! و اتفاقا همین گوش هایی که شما می فرمائید این موسیقی ها رو از پدرانشون به ارث بردن!

بیشتر بحث شده است