من از پا نیفتادم و آموزشهای موسیقائی و هر چه که به موسیقی و راه و رسم زندگی ربط دارد، ادامه دادم. در بین راه، آموزش زبان هم بود، بهخاطر آثار آوازی و علاوه بر آن، علاقه شخصیام به زبانها که باعث شده هنوز هم این آموزشها ادامه داشته باشد.
مایل هستم نام اساتیدی که در آن سال ها در ایران (در رابطه با آثار آوازی و زبان) از آنها میآموختم را ببرم: پری ثمر، زنده یادان کارمن اسوریو، اولین باغچه بان، افسانه خدابندهلو، شنایدر (Schneider)، گلنوش خالقی و دیگر بزرگان که ذهن من بیشتر از این یاری نمیدهد… همچنین باید از دو استاد برجسته یعنی دکتر سعدی حسنی و دکتر امیراشرف آریانپور یاد کنم که از آنها زبان آلمانی، موسیقی و زندگی میآموختم.
البته در اینجا بد نیست یادی کنم از استادانی که در آن سالها در دانشکده موسیقی دانشگاه هنرهای زیبا داشتم: هرمز فرهت، شاهین فرهت، پری برکشلی و…
دوست دارم درباره اپرای تهران و قدمت تاریخیاش و کارها و خاطرات تلخ و شیریناش بگویم… گفتنی بسیار است، از کدامشان بگویم نیاز به شرحی مفصل دارد مثل آقایان: حسین سرشار و فرشاد سنجری. (بعد از خروجم از ایران، مدتی با فرشاد سنجری در اتریش کار کردم، ایشان از استعدادهای عجیبی بودند که من در زندگیام دیدهام…)
اما چرا فقط این دو اسم را میبرم؟ زیرا این دو با نوع رفتنشان همه قلبها را سوزاندند…
یادم میآید که در سالهایی که هنوز میتوانستم در تهران به روی صحنه بروم، به خاطر میآورم که چه عشقی روی صحنه لیدهای شوبرت را به میخواندم…
در آن زمان در اپرای تهران، تمرینهای روزانهای با کارمن اوسوریوی عزیزم داشتم، در لحظات تمرین هر دویمان اشکهایمان جاری بود زیرا هر دوی مان خودمان را در جهانی دیگر که وصف آن ساده نیست میدیدیم…
کارمن اوسوریو، دکتر سعدی حسنی، اولین باغچهبان و گلنوش خالقی تا زمانی که هنوز به اجبار مهاجرت نکرده بودند، برای جوانان آن روزها چون مرشد و والدی بودند.
حالا که اشارهای به زبان آلمانی و اهمیت آن در آموختن موسیقیام کردم باید یادآوری کنم که بهترین زبان و لهجه را دکتر سعدی حسنی داشتند. با اینکه ایشان در اتریش متولد شده بودند، زبان آلمانی و لهجه ایشان بیرقیب بود. ایشان صداپیشهای در سطح عالی بودند و کیفیت صدای بالایی داشتند. این را از آقای دکتر امیراشرف آریانپور و دیگر بزرگان شنیدهام که همه در پای رادیو منتظر میماندند تا برنامه تفسیر موسیقی دکتر سعدی حسنی شروع بشود.
من بعد از آن سالها نتوانستم در ایران به روی صحنه بروم تا اینکه بعد از آن سالها دوری از خانه و آشیانهام، برای اجرای بخش سولوی آلتوی سمفونی کرال بتهوون به ایران برگشتم… (در ایران دیدم که هنرمندان چه پرتلاش بودند، اجراهای عالی و واقعی در این سرزمین درجریان بود. سمفونی نهم بتهوون بهطور کامل با هنرمندان عالی ارکستر سمفونیک تهران، گروه کر ارکستر سمفونیک و سلیستها که من هم اجرای سلوی آلتو را بهعهده داشتم با رهبری تاریخی آقای علی رهبری اجرا شد.
۱ نظر