گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

سمفونی ۴ بروکنر: بلعیدن زند‌گی و دیس‌پپسیِ انسان گناه‌کار (۱)

آنتون بروکنر (۱۸۲۴-۱۸۹۶)

به ۴اُم سپتامبر ۲۰۲۴، ۲۰۰اُمین سال‌زاد آنتون بروکنر
سمفونی چهار آنتون بروکنر (Anton Bruckner) نمونه‌ای انگشت‌نما و نمادین است از این‌که هیچ شاه‌کار هنری بزرگ و خودبسنده‌ای، خاصّه در تمدّن موسیقی کلاسیک اروپا، تنها از آنِ خالقش نیست وُ نیست مگر هم‌زمان با تجربه‌ و گوش‌دادن‌اش دومرتبه و هربار از نو زاده و زاینده شود. دعوی‌ای که به‌گمانم به‌طور تاریخی و به‌شکلی آیرونیک به‌وسیلۀ حاشیه‌‌های پیرامون این قطعه تقویت می‌شود!

به رغم آن‌چه می‌توانم «شخصیتِ آثار بروکنر»اش بخوانم، نقل است که پیرمرد، خود، اتّکابه‌نفس چندانی نداشته، آدمی خجالت‌خورده (و عزب) با روحیه‌ی خلاقه‌ی ایده‌آل‌گرا بوده بود و نه فقط به‌خاطر سخت‌کوشی و خودانتقادگری و خودآگاهی افراطی و بیمارگونه‌اش (چنان که مشهور است گاه با محاسباتی ریاضی‌وار و مبتنی به وسواس جنون‌آمیزش در شمارش و یک‌جور فتشیسم اعداد، تعداد عبارات هر قطعه هم باید باب میل و وسوسه‌‌‌اش می‌بوده، و این همان چیزی‌ست که کِن راسِل در فیلمی که دربارۀ او ساخته‌است «عذاب عجیب آنتون بروکنر» نامیده است)، بل‌که به‌علت عدم اعتمادبه‌نفس‌اش مدام حک‌ّواصلاح می‌کرده آثارش را و نه تنها مطابق نظر و باور خودش بل بنا به اعتنای زیادی به اظهارات دیگرانی. چیزی که به «مسالۀ بروکنر» شهرت دارد!

بتهوون پیشنهادات و انتقادات اغلب دوستان و قاطبۀ نوازنده‌گان آثارش را صدمن‌یک‌غاز و بی‌ربط به روح موسیقی انقلابی و مدام نارامِ خود می‌دانست و برامس نصایح ناقدان را هجو یا انکار می‌کرد. نام تایتان‌های دیگری مثل واگنر و لیست هم که به‌طرزی اسطوره‌ای با «ترش‌رویی» و «خودشیفته‌گی» درپیوند است؛ یوزف آنتون بروکنر اما، آهنگسازی که در عمر ۷۲ساله‌اش کارهای بالنّسبه کم‌شماری خلق کرد، از این منظر تافته‌ای جدابافته است در پانتئون خدای‌گان موسیقی.

پیرمرد، آفریدگارِ بلندترین و آهنین‌ترین و عظیم‌‌ترینِ سمفونی‌های تمام موسیقی، ۸ سمفونی شماره‌‌دار منتشر کرد و دو سمفونی آغازین که به سمفونی‌های «مَدرسی» و «شمارۀ صفر» مشهورند و نیز سمفونی شماره‌ی ۹ که با خاموشی‌اش نیم‌تمام باقی ماند. سمفونی‌هایی تکه‌کاری‌شده با ایده‌هایی که به‌حقیقت به‌شکلی بَطئی، باحوصله و تداومن تبدّل می‌یابند و پرورده می‌شوند و نهایتن هیأتی شکوهنده و بافتی معرق‌گونه و منحصربه‌فرد به قطعه می‌دهند که گفتی پیش‌بینی‌کنندۀ زیبایی‌شناسیِ دیویزیونیسم یا تفکیک‌گری‌‌اند.

سمفونی چهار بروکنر به سمفونی «رمانتیک» شهره است. عنوانی ضمنی که بروکنر خود بر پارتیتور اثر نگاشته است. که برای رفع سوءتفاهم و این‌که به‌اشتباه آن را «عاشقانه» نخوانند، می‌توان سمفونی «رمانتیسیسم»اش هم نامید. اما چه چیز در این اثر عصر رمانتیک هست که آن را بعد از قریب به ۱۵۰ سال معجزه‌آسا و معاصر و بی‌مرگ می‌کند؟

سمفونی‌ای که آهنگساز پروگرام یا برنامه‌ای برای آن ننوشت و تنها مدت‌ها بعد در نامه‌‌هایی به ایده‌هاش در مورد این اثر قائم‌به‌ذات خودش اشاره داشته است. اثری که آزاد می‌گذاردت تا نَه پویۀ (موومان) اول آن را الزامن با استناد به آهنگساز تصاویری از طلوع شهری قرون‌وسطایی بدانی و نه ضرورتن پویۀ سوم آن را تداعی‌گر صحنه‌هایی از شکار و بزم صیّادان.

یک قطعۀ موسیقی محض که پیوسته باززاده و نو می‌شود. اثری که به‌طریقی دموکراتیک نه فقط از آنِ بروکنر کبیر، که متعلّق به «ما»ست. سمفونی‌ای که تجربۀ خلسه‌آور نیوشیدن‌اش حتمن که نظر به مختصات موسیقی «بروکنری»، غرقه‌شدن، حوصله و تمرکز جدّی طلب می‌کند… قطعه‌ای که تساهلن «بلعیدن زند‌گی و دیس‌پپسیِ انسان گناه‌کار» نام می‌توانم‌اش داد.

پوریا یوسفی کاخکی

پوریا یوسفی کاخکی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است