اگر مردم به موسیقی به دلیل سیاسی بودن، مذهبی بودن یا داشتن پیام اجتماعی ارزش میدهند، در وهلهی اول تحت تأثیر نمادهای موسیقایی قرار نگرفتهاند. موسیقی مردمپسند، متمایز از احساسات عمومی، زمانی شناسایی میشود که مردم یک ملودی، یک صدای خاص یا یک قطعهی کامل موسیقی را دوست داشته باشند، بدون اینکه بر ویژگیهای غیرموسیقایی آن تأکید کرده یا سعی کنند که خود را با سازماندهی ریتمها، نواها و رنگهای صوتیای که درک میکنند، مرتبط سازند.
با توجه به این مفهوم، «موسیقی مردمپسند» یک دستهی ارزشگذارانه است که میتواند به همهی سبکهای موسیقی اعمال شود (۲): این موسیقیای است که به طور کلی بهوسیلهی مردم دوست داشته یا تحسین میشود و شامل باخ، بتهوون، بیتلز، راوی شانکار، مارشهای سوسا و «لاندندری ایر» میشود. این اصطلاح، به دور از این که اصطلاحی تحقیرآمیز یا توهینآمیز باشد، به طور مثبت موسیقیای را توصیف میکند که در دستیابی به هدف اصلی خود برای ارتباط برقرار کردن به عنوان موسیقی موفق بوده است. موسیقی مردمپسند موسیقیای است که اکثر مردم بیشترین ارزش را برای آن قائلاند؛ اما این موسیقی موفق بوده است.
موسیقی مردمپسند موسیقیای است که اکثر مردم بیشترین ارزش را برای آن قائلاند؛ اما این که آن موسیقی چه باشد، بسته به طبقهی اجتماعی و تجربهی آهنگسازان، اجراکنندگان و شنوندگان متفاوت است.
از آنجایی که من استدلال میکنم که برچسبهایی مانند «مردمی»، «هنری» و «مردمپسند» هیچ چیز بنیادینی را به ما دربارهی سبکهای مختلف موسیقی نمیگویند، به عنوان دستههای ارزشگذارانه میتوانند به هر موسیقیای اعمال شوند و مهمترین وظیفه این است که فرآیند موسیقایی درک شده، اطمینان حاصل شود که هیچ انسانی از حق خود برای ساختن موسیقی محروم نمیشود، ممکن است این سؤال پرسیده شود که چگونه میتوانم در هیئت تحریریه خدمت کرده، به نشریهای که «موسیقی مردمپسند» نامیده میشود، کمک کنم.
نخست، من به طور ویژه به موسیقی مردمپسند به شکلی که بهوسیلهی ویراستاران در صفحهی اول تعریف شده است علاقهمند نیستم، اما به موسیقی مردمپسند به عنوان یک دستهی ارزشگذارانه بسیار علاقهمندم. من موسیقیسازی (یا حداقل برخی از فعالیتهای «هنری») را به عنوان یک شایستگی ضروری برای تبدیل شدن به یک انسان کامل در نظر میگیرم، به طوری که انجام ندادن آن به معنای دستنخورده رها کردن برخی از قابلیتها و امکانات ذاتی است.
موسیقیسازی باید یک فعالیت حیاتی برای همه در یک جامعهی سالم و در حال توسعه و پرداختن به موسیقی و به طور کلی هنرها باید بخشی از فرآیند پرورش احساسات و خرد باشد. درس پژوهشهای اتنوموزیکولوژیک این است که، به دور از داشتن امیدی مقدس برای جوامع صنعتی در آینده، این حالت در بیشتر جوامع انسانی برای بخش عمدهای از تاریخ بشریت وجود داشته است. همانگونه که اریک گیل میگوید، «چنین نیست که هنرمندان نوع خاصی از مردماند، بلکه چنین است که مردم نوع خاصی از هنرمنداناند».
دوم، ظهور موسیقی مردمپسند، به معنایی که بهوسیلهی ویراستاران تعریف شده است، به عنوان پدیدهای در جوامع صنعتی و در حال صنعتیشدن، یکی از برجستهترین نمونههای قدرت نمادهای موسیقایی، خلاقیت موسیقایی همگانی مردم و کیفیتجویی در زندگی است. همانگونه که تعریف و تحلیل این دسته برای منحل کردن آن ضروری بود، شاید لازم باشد تا نوع جدیدی از موسیقی را تعریف و تحلیل کرده، نامی به آن داد که اگرچه ممکن است واقعیتی دقیق نباشد، اما امیدی مقدس را بیان کند، تا آگاهی و پرداختن به موسیقی را به جایگاه مرکزی خود در زندگی انسانی بازگرداند.
کارل مارکس انتظار جامعهای را داشت که در آن «هنرمند» به عنوان یک دستهی خاص از افراد زائد باشد و در آن همهی مردان و زنان بتوانند قابلیتهای هنری خود را پرورش دهند، به طوری که تمایز میان تولیدکننده و مصرفکنندهی هنر خود را از بین برده، هنر و زندگی یکی شوند. هنگامی که انسانها به مهمترین هدف مالکیت ادراک خود دست مییابند، تمایزهای میان موسیقی «هنری»، «مردمی» و «مردمپسند» نیز باید منحل شوند. مطالعهی جدی موسیقی مردمپسند، اگر به گسترش پرداختن به موسیقی و حذف نخبهگرایی کمک کند، هدف مفیدی خواهد داشت، چرا که چنین امری کاملاً برخلاف روحیهی موسیقیسازی است.
پانویس
۲- «موسیقی مردمی» و «موسیقی هنری» نیز میتوانند به عنوان دستههایی ارزشگذارانه و نه به عنوان انواعی از موسیقی در نظر گرفته شوند، اما نیازی به ادامهی این بحث در اینجا نیست.
مراجع انگلیسی
Blacking, John, How Musical is Man? (Seattle, 1973, and London, 19 ‘Dance, conceptual thought and production in the archaeological re
Problems in Economic and Social Archaeology, ed. G. de G. Sieveki Longworth and K. E. Wilson (London, 1976), pp. 1-13.
‘Some problems of theory and method in the study of musical ch Yearbook of the International Folk Music Council, 9 (1978), pp. 1-26.
‘Political and musical freedom in the music of some Black South African
Churches’, in The Structure of Folk Models, ed. L. Holy and M. Stu Association of Social Anthropologists monograph no. 20 (London, pp. 35-62.
Bushman Music and Pygmy Music, recording issued, with notes and transcriptions by the Musee de l’Homme and the Peabody Museum.
Jones, Leroi, Blues People (New York, 1963).
Jones, Peter, ‘Works of art and their availability-for-use’, The British Journal of
Aesthetics, 11:2 (1971), PP. 115-22.
Livingstone, Frank, ‘Did the Australopithecines sing?’, Current Anthropology, 14 (1973), PP. 25-9.
Petrovic, Ankica, ‘Ganga, a form of traditional rural singing in Yugoslavia’ (The Queen’s University of Belfast, unpublished PhD thesis 1977).
۱ نظر