اما همچنین موسیقی نوع خاصی از فعالیت نمادین است که در آن تجربههای حسی و تحولات آگاهی اغلب بیشتر از نتایج عملی فوری اجتماعی ارزشگذاری میشوند. هنگامی که افراد درگیر اجرای موسیقی میشوند، انواع دیگر تصمیمگیری را به تعویق میاندازند. بنابراین، ماهیت این فعالیت و روشهایی که افراد با سازماندهی و درک صداها، نمادهای اساسی یک نظام موسیقایی، ارتباط برقرار میکنند، جالبترین و مشکلسازترین ویژگیهای موسیقیسازیاند.
بنابراین، جای تعجب نیست که بسیاری از نوشتههای موسیقی و پژوهشهای موسیقیشناختی با ارزشها و اثربخشی نمادهای موسیقایی سروکار داشتهاند و سبکهای موسیقی برچسبگذاری و به دستههای ارزشگذارانه اختصاص داده شدهاند. موسیقی هنری به عنوان موسیقیای که مهارت استثنایی در آفرینش آن به نمایش گذاشته شده و عموماً به نگارش درآمده بود، در مقابل موسیقی مردمی که منشأ عوامپسندانه داشت، در نظر گرفته میشد. موسیقی کلاسیک شاخهای از موسیقی هنری بود که در ابتدا در مقابل موسیقی رمانتیک، مردمی، مدرن یا مردمپسند قرار داشت؛ اما با تبدیل شدن موسیقی مدرن به موسیقی معاصر، این موسیقی با موسیقی رمانتیک و کلاسیک پیوند خورد و به عنوان موسیقی جدی برچسبگذاری شد.
موسیقی مردمپسند موسیقیای بود که به دنبال جلب توجه سلایق پالایشیافته یا کلاسیک نبود (فرهنگ لغت آکسفورد) و عموماً شامل ترانههای مردمی میشد. اما با رشد تحقیقات و حفظ موسیقی مردمی، نخبهگرایی برچسبگذاران نیز گسترش یافت: همانطور که علاقهمندان به موسیقی جدی، موسیقی مردمپسند را با بیزاری یا انزجار مینگریستند، اجراکنندگان و پژوهشگران موسیقی مردمی نیز اغلب موسیقی مردمپسند را با تحقیر مینگریستند. موسیقی مردمپسند «خوب» و «خالصی» وجود داشت که موسیقی اصیل مردم بود و میتوانست به عنوان موسیقی «مردمی» یا شاید «سنتی» نامیده شود؛ و موسیقی «ناخالص» و «آلوده»ای وجود داشت که با اصطلاحات تحقیرآمیزی مانند «عامهپسند»، «تجاری» یا حتی «شهری» رد میشد (نگاه کنید به بلکینگ ۱۹۷۸، صفحات ۷-۹).
چنین نگرشهای افراطیای دیگر در میان نویسندگان و پژوهشگران رایج نیست، اما در نگرشهای بسیاری از سازماندهندگان جشنوارههای مردمی و اجراکنندگان موسیقی مردمی باقی مانده است. برای نمونه، من با چندین موسیقیدان سنتی ایرلندی برخورد کردهام که با اتخاذ نگرشی شبه نخبهگرایانه نسبت به آنچه که به عنوان اجراهای «غیر اصیل» موسیقی ایرلندی مینگرند، موضع خود را در برابر نخبهگرایی نهادهای ایرلندی و افرادی که به موسیقی «هنری» اختصاص دارند، و در واقع به طور کلی نسبت به موسیقی سنتی آفریقا، آسیا، آمریکا و اقیانوسیه تضعیف میکنند.
طبقهبندی موسیقی به «مردمی»، «هنری» یا «مردمپسند» دغدغهای در ارتباط با محصولات موسیقایی را منعکس میکند، نه فرآیند پویای موسیقیسازی را. این برچسبها به سلاحهایی در نبرد میان شرکتهای ضبط تبدیل شدهاند که هدف نهایی آنها به طور قطع جایگزینی ضبطهای بستهبندی شده به جای موسیقیسازی زنده و واقعاً محبوب انسانهای عادی است، که هنوز در برخی از جوامع وجود دارد و تقریباً به طور قطع روشی بود که تمام موسیقیها برای نود و هفت درصد از تاریخ گونهی انسانی ساخته میشدند.
۱ نظر