در واژه نامهها به نوعی از خلق هنر که در مقابل آثار هنری رسمیِ موزه، کلیسا و گالریها سربرآوردهاند، “هنر خیابانی” گفته شده است. هنری که در مکانهای عمومی، توسط هنرمندانی بهوجود میآید که خیابان را برای خلق انتخاب میکنند: تاتر خیابانی، نقاشی خیابانی، موسیقی خیابانی و…
اما این نوع حضور هنری و انتخاب معابر عمومی به جای گالری، آتلیه، سن تاتر یا سالن کنسرت پدیدهای نوظهور در جهانِ امروز نیست. در طول تاریخ و در ادوار گوناگون و فرهنگهای مختلف، خوانندگان و نوازندگان دورهگرد، با نامهای متعددی خوانده میشدند.
“گوسان”ها، که بعدها به “هونیاگر” و “خنیاگر” تغییر نام دادند، خوانندگان و نوازندگان ایرانی در دوران ساسانی بودند که بیپروا میخواندند و مینواختند. “تروبادور”ها، افرادی بودند که در اروپای قرون وسطا و در محدودهی کشورهای فرانسه، آلمان و ایتالیا به خلق فضایی حماسی و عشقی دست میزدند؛ میسرودند و در نهایت، خواننده و نوازندهی موسیقیشان بودند. “مینه سینگر” یا “مینسترل”ها خوانندگان و نوازندگان دورهگرد کشورهای آلمانی زبان بودند.
“جیپسی” (کولی)ها، در سرتاسر دنیا پراکنده و به عنوان مجریان موسیقی فولکلور قوم خود شناخته میشدند. “باسکینگ”ها در آمریکا، اروپا و سایر سرزمینهای انگلیسی زبان، خوانندگان و نوازندگان قابلی بهشمار میرفتند. مجریان موسیقی خیابانی در مکزیک، “ماریاچی” نام داشتند و نمونهها و نامهای فراوان دیگری از این دست که میتوان گفت همگی کارناوالهایی بودند در برابر مطلقانگاری جامعه. آنان کسانی بودند که در جوامع تکصدایی و با تنگنا و فشار، لحظاتی متفاوت برای مردم رقم زدند و خود در گمنامی زیستند.
در قرون گذشته، برداشت عام از این هنرمندان، بیخانمان بودنشان بود. جامعه با دیدن کسی که در کوچه و خیابان به هنرنمایی میپرداخت، تصور میکرد با افرادی سروکار دارد که نه خانه دارند و نه خانواده و نه شغلی ثابت یا حتا پاره وقت. ولی واقعیتِ امروزه چیز دیگریست.
در دو سدهی اخیر، هنرِ خیابانی و بهخصوص موسیقیِ خیابانی از چنان استقبالی برخوردار شده که حتا سالانه فستیوالهای بزرگی به این امر اختصاص داده میشوند و هنرمندان زیادی جذب آن میگردند. امروزه دولتها در استقبال از هنر خیابانی از یکدیگر تقدم میجویند. به طور نمونه میتوان به جشنوارهی “ساراسوتا” که فستیوالی با گسترهی بینالمللیست اشاره کرد و یا از جشنوارهی تابستانی موزهی “ویکتوریا آلبرت” نام برد که سالانه در انگلیس برگزار میشود و در آن، شهر لندن به مدت یک هفته میزبان هنرمندان خیابانی و آکادمیک است تا آنها بتوانند بدون پرداخت هیچگونه هزینهای آثار خود را در فضای باز این موزه به نمایش عموم بگذارند یا به فستیوال موسیقی خیابانی “نُوی ساد” صربستان، فستیوال بینالمللی موسیقی خیابانی “لودویگزبورگ”، فستیوال بینالمللی اجراهای خیابانی “ادمونتون”، جشنوارهی بینالمللی هنر خیابانی “ایرلند”، جشنوارهی بینالمللی هنر خیابانی “سوئیس”، فستیوال بینالمللی موسیقی خیابانی “بوسکرز” ایتالیا و… اشاره کرد. همچنین فیلمهای کوتاه و بلند زیادی که در سراسر دنیا با موضوعِ “هنر خیابانی” ساخته و پخش میشوند، اثباتی دیگر بر رونق این موضوع هستند.
“هنر خیابانی” امروزه دیگر عبارتی آشناست. اما این که آیا هر هنری که خاستگاه آن خیابان باشد، فاقد ارزش است و یا بالعکس از ارزش فراوان هنری برخوردار؟ و یا چرا با وجود فراگیر بودن این نوع از هنر و استقبال زیاد از آن، باز هم در مورد چرایی پیدایش این نوع هنر و فلسفهی این پیدایش دچار فقر اطلاعات و تحقیقات هستیم؟ و دیگر این که آیا با وجود تمام توفیقها، امروز هنر خیابانی در جایگاهی که باید، قرار گرفته است؟ سوالاتیست که هنوز مطرح است و نیاز به تحلیل بیشتر دارد.
۱ نظر