مقدمه:
در جنگل های دور افتاده بزرگ شدم و از همان کودکی، درونم را از زیبایی توصیف ناپذیر و خاص موسیقی بومی روسیه می انباشتم… عاشق سودا زده عنصر روس در تمام جلوه هایش هستم. آثار “چایکوفسکی” بیش از آثار معاصرانش، یعنی گروه پنج نفره، به سبک و سیاق موسیقی غرب است. او عناصر ملی و جهانی را در هم آمیخت تا موسیقی بسیار شخصی و سودایی خود را بیافریند. در نوشته هایش آمده است: “هنگام آهنگسازی، شور و احساس چنان مرا می گدازد و در ذهنم شعله ور می شود که تمام کسانی که موسیقی ام را می شنوند، بازتابی از آنچه بر من گذشته است را تجربه خواهند کرد.”
چایکوفسکی در نامه ای که به بانو فون مک می نویسد، این سمفونی را به شرح زیر تفسیر می کند:
مقدمه این سمفونی که با تمی قهرمانی آغاز می شود، نماینده “Fatum” یا “تقدیر” است. این تقدیر که ما را از خوشی ها و لذات دنیا محروم کرده است، مانند شمشیر داموکلس (Damocles)، بر بالای سر ما معلق است و ما را به اطاعت وادار می کند. ولی ما در برابر این سرنوشت چاره ای نداریم جز آنکه خود را به رویاهای دور از حقیقت و شیرین دلخوش کنیم. تم ملایمی که پس از آن شنیده می شود، نماینده این خوشی و آرامش روحی است که چون سرابی ما را می فریبد.
اما این خواب خوش هم به زودی سپری می شود و بار دیگری سرنوشت تهدید می کند، گویی می خواهد ما را در دریای بیکران حوادث غرقه سازد.
قسمت دوم وجه دیگری از تاملات روحی انسان را بیان می کند. این حالت خسته و مالیخولیایی، روح ما را تسخیر می کند. شبها هنگامی که از کارهای طاقت فرسای روز، خسته و کوفته به کناری آمده، کتابی در دست می گیریم تا آنرا به منظور تسکین اندوه خود مطالعه کنیم، کتاب از دست ما می افتد و گوئی سرنوشت از سعادتی که در آن لحظه ممکن است نصیب ما گردد غبطه می خورد، تنها خوشی ما به گذشته است، زیرا همیشه گذشته از آینده بهتر بوده است.
قسمت سوم در واقع تعدادی آرابسک و تزئینات متوالی است که به روش پیتسیکاتو اجرا می گردد. این صور نامربوط هنگامیکه ما برای فراموشی غم و اندوه، خود را به باده می سپاریم و سرمست تخیلات خود هستیم در نظر ما جلوه می کند. دهقان پیری به نظر می آوریم که مست و مدهوش با آوازی کوچه باغی از مقابل ما می گذرد. این تم کوتاه نشانه بی قیدی انسان است ولی تمام این تخیلات دور از حقیقت به زودی نابود می گردند.
در قسمت چهارم منظور این است که اگر خوشی در وجود ما نیست آنرا در احوال دیگران بجوئیم. در جشن دهقانان که خالی از ریا است شرکت کنیم، اما آنها از وجود ما بی خبرند و به چهره ما توجهی ندارند. آنان شادند زیرا از احساسات بی شائبه خود پیروی می کنند. سرنوشت همیشه ما را تهدید می کند ولی به خوشی دیگران دلشاد باشیم و به سرنوشت توجهی نشان ندهیم.
با این تفاسیر، این سمفونی ۴ هستش نه ۶.
سمفونی ۴ هم پاتتیک نیست.
با سلام.
لطفا در دیگر قسمت های این مقاله که در آینده از طریق همین سایت منتشر خواهد شد، پاسخ انتقاد خود را دریافت نمائید، با سپاس…