گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

حضور موسیقی سمفونیک ایرانی در انقلاب ۱۹۷۹ (قسمت اول)

پس از وقوع انقلاب ۱۹۷۹در ایران، در پی مهاجرت شمار قابل توجهی از نوازندگان چیره دست ارکستر سمفونیک و نیز تعطیلی و تعلیق فعالیت های هنرستان موسیقی در کشاکش جریان های سیاسی روز، سازمان ارکستر سمفونیک نیز به یکباره با فروپاشی بی سابقه ای مواجه شد.

با وجود این که نفس جریانات انقلابی و ایدئولوژیک به دلیل ماهیت خردگریز آن و تکیه مفرط بر احساسات پوپولیستیک، خود را ناگزیر از پیوند با تنها گونه مشروع موسیقی با عنوان «سرود» میدید، لیکن این امر به هیچ روی سبب تجدید سازمان ارکستر سمفونیک، تزریق بودجه و به رسمیت شناختن آن و جلوگیری از واپاشی این نهاد چهل و پنج ساله (۱۳۱۲ – ۱۳۵۷) نگردید.

اما به هر روی، به منظور برآورده کردن نیاز های موسیقی انقلاب، گروهی از نوازندگان ایرانی ارکستر سمفونیک سابق که اقامت را بجای مهاجرت برگزیده بودند، دست به کار تشکیل ارکستری با عنوان «ارکستر بزرگ انقلاب» شدند.

مهمترین و شاید تنها برنامه این ارکستر، آماده سازی، اجرا و ضبط سرودهای حماسی و انقلابی بود. اکنون این آهنگسازان جوان انقلابی بودند که با سابقه تحصیل در هنرستان موسیقی و دانشکده، روانه استودیوهای صدا و سیما شدند؛ هوشنگ کامگار، کامبیز روشن روان، مجید انتظامی، شهاب انتظامی، فریدون شهبازیان، سید محمد میرزمانی، مجتبی میرزاده و … همگی قطعات فراوانی را برای ارکستر (غالباً همراه با خواننده) ساختند.

هوشنگ کامکار، قطعه ای را با نام «شهیدان خدایی» برای کر و ارکستر و خواننده، بر روی شعری از مولانا نوشت که حشمت سنجری با ارکستر بزرگی متشکل از نوازندگان ارکستر سابق، آن را ضبط نمود.(جریان ضبط این اثر بسیار طنز آمیز و در عین حال آموزنده و تاثر برانگیز است که یکبار مرحوم بهمن پور قناد نوازنده فاگوت همان ارکستر، با جزییات مفصل آن را روایت نموده بود؛ ضبط این اثر در ساعت ۲ بعد از نیمه شب آغاز شده بود و …!) این قطعه را شاید بتوان از معدود تصنیف های ایرانی دانست که زمان آن از زمان کوتاه تصنیف های معمول بیشتر است.(حدود ۱۰ دقیقه) هارمونی درخشان و ارکستراسیون رعد آسای آن متناسب با ابیات شعر، اتفاقی نادر در آن فضایی قلمداد می شد که همه چیز باید ساده و بی تکلف و در اصطلاح متداول آن دوره «خلقی» می نمود.

این واژه «خلقی»، خلقی بودن، خلقی شدن، تنها یک واژه سازی زودگذر دستجات سیاسی نبود. خلقی بدل به صفتی شده بود که علاوه بر تغییر نمادها (و نه ماهیت) ارزش متعهدانه هر اثری را به ارزش های انقلاب معلوم و ممهور می نمود.

audio fileبشنوید قطعه «ای لشکر صاحب زمان» را با ملودی تنظیمی از وانکو نایدانف

موسیقی خلق لر، موسیقی خلق آذرباییجان، موسیقی خلق خراسان و … بسیار محبوب شده بود. اشعار حماسی سروده شده در رثای میهن و جوانان و انقلاب و دین و چهره های کاریزماتیک آن روز، محتوای این آثار خلقی را در بر می گرفت. بنا بر این هنر خلقی، هم راوی آرمان های روزمره شد و هم زبان روزمره را برگزید و به شاخه ای از هنر متعهد نزدیک شد. این جریان دقیقا در واکنش به رومانتیسیسم و درکل روی آوردن به رؤیا، فرا واقعیت و بیان تجربیات درونی، به شدت از وادی راز آمیز و ناشناخته ناخودآگاه حذر کرده و در پی این بود تا آگاهی یا به قولی بیداری را در مرز های دیگری باز یابد.

در این دوران، احساس طغیان گری و اندیشه خرد گریز، اعتبار تازه ای یافت. شاید بسیاری از هنرمندان جوان آن دوران بسان سینما گر پر شر و شوری چون محسن مخملباف از سوی روشنفکران قلیل جامعه، احمق، ملانکولیک و دیوانه خوانده می شدند، اما از سوی دیگر نزد عوام و نسل جوان انقلابی، حقیقت بین ترین قهرمانان راستین و الگوهای استوار آن ها، همین دیوانگان و مدهوشان و بیماران و گاه حتی بزهکاران بودند!

نگاه کنید به خیل تصنیف های ساخته شده در آن دوران. استفاده ی مداوم از تنبک زورخانه در کارهای ایرانی به منظور ایجاد حجم و فضای احساسی. تصویر ذهنی (mind imagery) این جوانانی که به هنر گرویده بودند نیز تصویری «سلبی» (و نه ایجابی) و بر پایه ی تغییر نمادها بود. مگر نه این که به زعم تارکوفسکی، «تصویر هنری همیشه مجاز مرسل (metonym) است که چیزی جایگزین چیز دیگر می شود. کوچکتر به جای بزرگتر.»، اما در موسیقی ما چیز بزرگتری در واقع جاگزین نشد.
هنر آن دوران به ویژه موسیقی، بیشتر به حرکتی تحقیر کننده و پرخاشگرانه می مانست که محتوا، تکنیک و اندیشه را از بهشت هنر برون افکند.

کیوان یحیی

کیوان یحیی

دیدگاه ها ۳

  • با سژاس از مقاله ی جالبتون.موسیقی کلاسیک شاید هیچ گاه به اندازه ی چیزهای دیگر جدی گرفته نشد.

  • سلام، با تشکر از مطلب خوب و زیبایتان.بسیار پسندیده است که همه ی موضوعات این چنین و زیر نگاه ژرفی دنبال شوند.دید تحلیلی و فنی نویسنده در کنار پرداخت مطلب به پختگی مطلب بسیار کمک کرده است. آیا ممکن است که به ازای هر قطعه ذکر شده، یک سمپل صوتی نیز قرار دهید.

  • اینم بخونید خالی از لطف نیست:
    موسیقی در ایران از ماقبل تاریخ تا ایران امروز
    موسیقی نزد بشر اولیه

    موسیقی یک هنر اصلی و مهم است که به عنوان زبانی رسا قادر به بازگویی نهفته ترین احساسات و ژرف ترین پیچیدگی های روح بشری است و هر ملتی به فرهنگ موسیقی ویژه خود، می بالد و آن را گرامی می دارد.

    امروزه با اوج گیری تمدن و فرهنگ و دستاوردهای بشری در هر زمینۀ شناخته شده، موسیقی نیز به عنوان یک هنر اصلی و مهم، به عنوان زبانی رسا که قادر به بازگویی نهفته ترین احساسات و ژرف ترین پیچیدگی های روح بشری است، شناخته می شود؛ و هر ملتی به فرهنگ موسیقی ویژه خود، می بالد و آن را گرامی می دارد.
    بدون شک، این رشد، کار مدتی کوتاه و یا دستاورد عده ای اندک نبوده، بلکه نسلهای متمادی طی قرن های متمادی، بر آن کارها کرده و به جا گذاشته اند، تا به صورت امروز درآمده و به ما رسیده است.
    انسان اولیه، انسان غارنشین، هسته اولیه موسیقی را ابتدا از طبیعت دریافت کرد، سپس در طی سالیان و قرن های از پی هم، با اندیشه خود به آن رشد و اعتلا بخشید و هنر موسیقی را، استقلال یافته از صداهای طبیعی، به اوج تکامل رساند. انسان اولیه، از همان ابتدای شناخت خویش (که نسبی بوده و در گذر زمان)، زیبایی را می شناخته است، زیرا ذات و ذائقه او با نیروی ادراک زیباشناسه آفریده شده بود. پنج حسّ او: بینایی، چشایی، بساوایی، بویایی و شنوایی؛ هر کدام زیبایی های خاص پدیده های محیط زندگی او را به او می شناساندند: زیبایی مناظر طبیعی، زیبایی طعم میوه ها و خوراک خوب ،زیبایی آرمیدن بر خاک نرم و سبزۀ تازه، زیبایی عطر گلها و گیاهان، و بالاخره زیبایی صداهایی که در محیط زیست خود می شنید.
    به همین دلیل می توان ذوق، ذات و ذائقه زیباشناسۀ انسان اولیه را از هرچه که بر ضد آن زیبایی ها بود، بیزار و گریزان دانست: مناظر رعب آور مثل آتشفشان ها، طعم نامطبوع برخی دانه ها و گیاهان، سختی و ناهمواری برخی مکانها و زبری های موجود در طبیعت، بوهای نامطبوع و آزاردهنده، و بالاخره صداهای ناهنجار و روان فرسا. می توان چنین پنداشت که هسته اولیه موسیقی در انسان اولیه، با درک صداها، طبقه بندی آنها، انتخاب آنها، کوشش برای تقلید از آنها با دهان، حنجره و یا اختراع وسایلی ابتدایی که بتوانند آن صداها را بازآفرینی کنند، آغاز شده و با پیدایی جامعه های کوچک بشری، طایفه ها، قبیله ها و پدید آمدن زبان ها و فرهنگ ها و آداب و رسوم مختلف، انواع گوناگونی از ادراک، انتخاب، گزینش و اجرای صداها پدید آمده که در نهایت به تولد انواع موسیقی در بستر فرهنگی خویش، منجر شده است.
    اولین “ساز” برای انسانهای نخستین، دهان و حنجرۀ خود انسان بود؛ سپس سازهای ابتدایی ساخته شدند و با پیشرفت تمدّن، ساختمان و طرز نوازندگی آنها نیز پیشرفته تر و تکامل یافته تر شد. موسیقی به دست دانایان هر قوم و ملت، کاربردهایی یافت که مهم ترین آنها عبارتند از: کاربردهای آیینی، عبادی، اخباری و درمانی. چنین شد که تا قرن های متوالی، نزد مردم، جوهر اصلی تمام اشیاء و جهان پیرامون، صوت بود؛ و از نیرو و تأثیرگذاری روانی “صوت”، برای بهبود زندگی انسان استفاده می شد.
    *عصر اساطیر:
    محققان، عصر اساطیر را دوران قبل از عصر تاریخ می دانند. یعنی دورانی که اطلاعات بشر امروزی از آن، مستند و مدوّن نیست و با انواع افسانه ها آمیخته شده است. منبع ما درباره ایرانِ، عصر اساطیری، متون قدیمی هستند که مهم ترین آنها شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی است. در این کتاب عظیم، از سازها و نوازندگان، پیاپی نام برده شده است؛ و به ویژه از دو ساز نای و چنگ فراوان نام آورده شده است. غیر از متون، تعدادی آثار تاریخی از جمله سنگ نوشته ها و سفال ها و ظروف بسیار کهن نیز هستند که وجود موسیقی و انواع سازها را در ایران باستان گواهی می کنند، از جمله “مُهر چغامیش” که در منطقه دزفول کشف شده و تعدادی از نوازندگان و خوانندگان بر صفحه آن نقش شده اند.

    *عصر مادها:
    دوران حکومت قوم ماد در ایران را تقریباً همزمان با عصر زرتشت می دانند و آن را به حدود ششصد سال قبل از میلاد مسیح نسبت می دهند. زرتشت، پیامبری مصلح بود که آیین های خرافات زدۀ مادها را اصلاح کرد و دینی استوار برای آنها آورد. بخش اصلی کتاب مقدس زرتشت (اَوِستا)، به نام گات ها یا گاتاها که مجموعه ای از اشعار هجایی است، به صورت آهنگین و به قصد نیایش خوانده می شده است. بخش دیگری از اوستا به نام “یَشت ها” به معنی آوا یا آوازِ نیایشی است. در اوستا آمده است که گاتاها را به آواز بخوانند و تأثیر آنها را بیشتر کنند. برخی محققان، پسوند “گاه” در موسیقی امروزی ایران را صورت تغییر یافته “گات” می دانند. در موسیقی امروزی ایران که با عنوان موسیقی ردیف و موسیقی دستگاهی شهرت دارد، نام پنج “گاه” وجود دارد که یادگار دنیای قدیم و نیایش های پنجگانه موجود در گاتاهاست. کتاب های زند و پازند (تفسیر و ترجمه اوستا به زبان پهلوی باستان) را نیز با آهنگ خوش می خوانده اند و نام های “سروش” (فرشته مقرب آیین زرتشت و صاحب روز مخصوص و آواز نیایش) نیز از همین فرهنگ آمده است.

    *موسیقی در اقلیم عیلام (ایلام) شوش:
    محققان، سرزمین ایلام را به عنوان یکی از پایگاه های اصلی موسیقی ایران دانسته اند، اقوام مختلفی همچون لولوبی ها، کاسیت ها، گوتی ها و ایلامی ها که در کوهستان زاگرس زندگی می کردند، توانستند حدود سه هزار سال قبل از میلاد مسیح برای خود تمدنی بنا کنند و از بین آنها، ایلامی ها حکومت نیرومندی را در محل امروزی خوزستان، لرستان و کوهستانهای ایل بختیاری تشکیل دادند و مرکزش را شهر شوش (دانیال) تعیین کردند. کتیبه ها (سنگ نوشته ها)ی به زبان سومری و اکدی، گواهی می کنند که موسیقی نوازان ایلامی در صبح و شام در معابد، موسیقی اجرا می کرده اند، برخی محققان، وجود برخی آوازهای کلیسایی در قرن چهارم میلادی و شیوه اجرایی آنها را از سر منشاء اصلی خود، سرزمین ایران و تمدن عیلامی می دانند که از آنها به سوریه و بعد به سرزمین تمدن بیزانس رفته است . سنگ نوشته ها و اسناد بسیاری هست که وجود نیرومند موسیقی در سرزمین عیلام باستان را نشان می دهد.
    موسیقی در عصرهای هخامنشی ، ساسانی و اشکانی

    *عصر هخامنشی:
    اطلاعات امروز ما از موسیقی عصر هخامنشیان، محدود است به نوشته های مورخّان یونانی در آن زمان، از جمله گِزِنوفُن که در کتاب “خصایل کورش”، از سرود حماسی پرشوری یاد می کند. سرودی که هنگام حمله به دشمن خوانده می شد و این اهمیت موسیقی رزمی را در ایران آن عصر نشان می دهد. این مورخ یونانی، غیر از موسیقی رزمی، از موسیقی مجلسی ویژه آن دوره و خنیاگرانش یاد می کند. از آثار موسیقی عصر هخامنشی، تعداد اندکی ساز از طریق حفاری کشف شده است که از بین آنها، کرنا در موزه تخت جمشید (فارس) و سنج در موزه ایران باستان (تهران) نگهداری می شود.

    *عصر اشکانی (پارتی):
    با وجود این که پارتیان بعد از اسکندر مقدونی و سلسله او (سلوکیه) به قدرت رسیدند، ولی مدت پانصد سال از تمامیت ایران و از فرهنگ آن در مقابل یونانیان، حراست کردند؛ و با وجود این که به نظر می رسد شاهان سلسله ساسانی سعی داشته اند تمامی آثار مربوط به این دوره پانصد ساله را از بین ببرند، باز هم نشانه ها و اسناد محکمی وجود دارد که جایگاه هنر موسیقی را در آن زمان اثبات می کند، از جمله، ظروف تزئین شده ای که روی آنها، تصویر دو موسیقیدان نقش شده است. محققان، وجود “فَهلویات” را نیز به این عصر نسبت می دهند. فهلویات، ترانه های عامیانه و ملی ایرانی با ریشه و مضمون حماسی است. از این ترانه ها، “اورامانات” و بالاخره ترانه های هجایی به ظهور رسیده که هنوز هم یادگارهای اندکی از آن در فرهنگ اقوام ساکن شمال خراسان و کردستان وجود دارد. خنیاگران موسوم به “گوسان پارسی” نیز از همین عصر به وجود آمدند و نفوذ فرهنگ موسیقی عصر اشکانی چنان بود که تا قرن نهم هجری (قرن پانزدهم میلادی)، بقایای آن هنوز در فرهنگ ایران حیات داشت.

    *عصر ساسانی:
    دوره سیصدو چند ساله ساسانیان را از شکوفان ترین دوران های هنر موسیقی به شمار آورده اند. چرا که زمامداران آن عصر، به موسیقی علاقه آشکاری داشتند و حتی بعضی از آنها با موسیقی آشنا بودند. اردشیر بابکان، اولین شهریار ساسانی، در طبقه بندی خاص خود، موسیقیدانان را در طبقه ای مخصوص قرار داد و این رسم بعد از او تا سالها ادامه یافت. گفته اند که او خود نوعی طنبور (تنبور) را می نواخت. ورهرام یا بهرام پنجم (معروف به بهرام گور) نیز علاقه ای ویژه به خنیاگران داشت و مقام طبقاتی موسیقیدانان را ترقی داد. هم او بود که در زمان فرمانروای هندوستان (شَنَکل) درخواست کرد تا دوازده هزار موسیقی نواز از آن دیار به ایران بیایند و ساکن شوند. جایگاه طبقاتی موسیقیدانان از زمان اردشیر بابکان تا عصر خسرو اول (انوشیروان)، برپا بود. با وجود مذهب نیرومند زرتشتی، آیین ابداعی مزدک نیز مورد توجه قرار گرفت که در آن، خداوند یگانه به صورت سلطانی تصور می شد که بر تختی در آسمانها تکیه زده و در مقابلش چهار نیروی اصلی دنیا به شکل چهار فرمانبردار ایستاده اند و یکی از آنها، مظهر موسیقی است. خسرو دوم (پرویز) نیز به موسیقی بسیار توجه داشت. موسیقیدانان نامداری چون باربد و رامتین و سرکیس(سرکش) و بامشاد و نکیسا در عصر او پدید آمدند. در مراسم افتتاح سدّ دجله، موسیقیدانهادر کنار استانداران و مقام های بزرگ کشوری و لشکری حضور داشتند. یادگارهای حجاری شده روی کوهها، سنگ ها، ظروف و اشیاء باستانی از عصر خسرو پرویز، سرشار از تصویرها و نمادهای موسیقی هستند. انواع چنگ، سازهای بادی و سازهای کوبی در این نگاره ها مشاهده می شوند. سازهای معروفی چون بربط (بربت) و تنبور (تمبور) و نای (نی) و ارغنون (ارگانوم) در این دوره به اوج رواج خود رسیدند. اولین داستان های موسیقایی مانند داستان مرگ شبدیز نیز مربوط به همین دوران است.
    میراث موسیقی عصر ساسانی، حداقل در حدی که نام های باقی مانده از آن دوره نشان می دهد، تا قرن اخیر نیز تداوم داشته است و فرهنگ ایران در عصر اسلامی و دوره شکوفایی خود از آن بهره فراوان برده است. پروفسور مهدی برکشلی، محقق ارزنده موسیقی ایران زمین، سایر ملل همجوار ایران را تأثیر پذیرفته از فرهنگ غنی موسیقی سرزمین بزرگ پارس در عصر ساسانی می داند.
    *عصر تمدن اسلامی:
    هنگام طلوع اسلام در امپراطوری بزرگ ایران و سرزمین های مجاور آن، بعد از نابودی نظام های ستمگر پیشین، بین کشورهایی که دین جدید را پذیرفته بودند، پیوندی فرهنگی و معنوی پدید آمد که نتیجه آن، تمدنی واحد با نام”تمدن اسلامی” بود و در این بنیان بزرگ، تمام این کشورها سهیم بودند و کلانترین سهم آن از ایران و ایرانیان بود. در این زمینه می توان به کتاب “خدمات مقابل ایران و اسلام” نوشته استاد شهید مرتضی مطهری اشاره کرد که در آن، به نبوغ و تأثیرگذاری ایرانیان در جنبه های مختلف علمی و ادبی و سیاسی (و نه جنبه هنری) پرداخته شده است. هنگام شکل گیری تمدن اسلامی، زبان عربی که ابتدا فقط زبان دین بود، به خاطر فصاحت و سهولت در یادگیری، تبدیل به زبان علم نیز شد و دانشمندان ملل مختلف از عرب وغیر عرب، همگی آثار خود را به این زبان نگاشتند و از این رو، برخی دانشمندان اروپایی و آمریکایی، تمام فرهنگ های موسیقی این کشورها را با عنوان کلی “موسیقی جهان عرب” نام می برند در حالی که درست آن “موسیقی جهان اسلام” است و اینکه بسیاری از دست اندرکاران این فرهنگها اصلاً عرب نبوده و نیستند. محققان ارزنده، سهم کلان و تأثیر فراوان نبوغ ایرانیان بر موسیقی اعراب را غیر قابل انکار می دانند؛ ولو این که با نام های عربی مثل عبدالله طویس، سائب خاثر، حمادبن نشیط معروف شده باشند، از موسیقیدانان مهم عصر اسلامی در دوره خلافت امویان باید از سعید بن مُسجِع و ابن محرز یاد کرد.
    موسیقی در عصر امویان، آزادی و امکان رشد داشت و هنرمندان مسلمان با نظریه های دانشمندانی مثل فیثاغورث در تئوری موسیقی آشنا شدند. شکوفایی موسیقی در عصر خلفای عباسی نیز ادامه یافت. محقق و مورّخ بزرگ، ابن خَلدون در مقدمه کتاب معروف خود، این سالها را دوره بلوغ تمدن اسلامی می داند.
    پرچم اسلام بر سرزمین اندلس (اسپانیا) برافراشته شد و موسیقیدان بزرگ، ابوالحسن علی بن نافع معروف به زریاب (که ایرانی بود) در اندلس، مدرسه موسیقی تأسیس کرد و بعدها مدرسه خود را به قرطبه (کوردوبا) انتقال داد. خاندان موصلی (ابراهیم و اسحاق) که ایرانی تبار بودند، در عصر خلفای عباسی به اوج شهرت و قدرت و ثروت رسیدند. ابراهیم موصلی چنان نزد هارون الرشید خلیفه مقتدر عباسی، عزیز بود که خلیفه لقب “ندیم” را به او داد و بعد از مرگ ابراهیم، وی با ولیعهدش مأمون بر جنازه او نماز خواندند، فرزند ابراهیم به نام اسحاق نیز از همان مقام برخوردار بود و غیر از موسیقی، در ادبیات، حدیث و علوم قرآنی نیز چیره دست و استاد بود. مأمون عباسی، به او اجازه استفاده از لباس سیاه رسمی را داد و در نمازهای جمعه، کنار او می نشست. محققانی چون ابن خلکان، ابن الندیم و مسعودی (نویسنده “مروج الذهب” یا کشتزارهای زرین)، آوازها و آهنگ های بسیاری را به ابراهیم و اسحاق نسبت داده اند. موسیقیدان و نظریه پرداز بزرگ ایرانی: ابو منصور جعفر زلزل رازی که دایی اسحاق موصلی بود، در عصر عباسیان می زیست و “عود فارسی” را ساخت و نظریات او در موسیقی معروف است. خلیل ابن احمد فراهیدی، موسیقیدان ایرانی مؤلف کتاب های “العین”، “النغم” و” الایقاع” نیز مربوط به همین عصر است. با فتح بغداد به دست هولاگوخان مغول و انهدام تدریجی حکومت عباسیان، وضعیت موسیقی نیز متزلزل شد ولی حضور آن در حوزه کشورهای جهان اسلام ادامه یافت. تئوری موسیقی با مدد از نهضت ترجمه کتاب های یونانی، مورد توجه دانشمندان ایرانی و اسلامی قرار گرفت. ساختمان سازها پیشرفت کرد، رسالات بسیاری نوشته شدند و آثار فراوانی به خلق و اجرا رسیدند. احمد سرخسی و ابو یعقوب کندی از دانشمندان بنام در این دوره بودند. علاقه به موسیقی، بعد از سقوط عباسیان و به قدرت رسیدن طاهریان، تداوم داشت. طاهریان از دوستداران موسیقی بودند و یکی از کتب معروف به الاغانی در عصر آنها و به قلم عبدالله بن طاهر تألیف شده است. در عصر سامانیان و سلسله های بعد از آن نیز موسیقیدانان ارزنده ای در سایه حمایت های پیگیر به وجود آمدند: ابو جعفر رودکی شاعر و چنگ نواز، ابن خرداذبه موسیقیدان و مؤلف کتاب مهم “اللهو و الملاهی”، محمد بن زکریای رازی (پزشک و کاشف الکل) که نوازنده عود و مؤلف کتاب “فی جمل موسیقی” بود. محمد بن احمد خوارزمی مؤلف کتاب “مفاتیح العلوم”، ابویعقوب کندی مؤلف رساله “فی خبر تألیف الالحان”. ابونصر فارابی، معروف به معلم ثانی (معلم اوّل: ارسطو) و موسیقیدان و نوازنده و نظریه پرداز و مؤلف کتاب “الموسیقی الکبیر” و مؤسس گام موسیقی منسوب به خود (به نام فارابی)، ابوالفرج اصفهانی ادیب موسیقی شناس و مؤلف دایره المعارف عظیم “الاغانی” و کتاب هایی دیگر، ابوالوفاء بوزجانی مؤلف کتاب “مختصر فی فن الایقاع”، ابو علی سینا، دانشمند بزرگ جهانی، که غیر از تخصص در بسیاری علوم، در موسیقی نیز استاد بود و رسالات ارزنده ای در کتاب “شفا”، کتاب “نجات” و “دانشنامه علایی” در باب علم موسیقی نوشته است. ابن سینا بر اساس پرده بندی های عود گام ابداعی خود را ارائه داد. شاگرد ممتاز او، عمربن زیله مؤلف کتاب” الکافی فی الموسیقی” است که مخصوص مباحث نظری است. شکوفایی موسیقی تا عصر غزنویان و شاعران موسیقی شناس آن عصر ادامه داشت و به دوره سلجوقیان رسید که نقطه اوج این حرکت شناخته می شود. رساله موسیقی عمر خیام نیشابوری در این عصر نوشته شد. کتاب هایی مثل قابوسنامه (نوشته عنصر المعالی) و جامع العلوم (نوشته امام فخر رازی) مطالب ارزنده ای درباره موسیقی ارائه دادند.
    *از خوارزمشاهیان و حمله مغول، تا سلسله صفویه:
    در قرن هفتم هجری، فاجعه ای رخ داد که ایران از زیر بار آن تا سالها کمر خم نکرد. در اثر بی کفایتی وسیاست غلط محمد خوارزمشاه، سپاه عظیم مغول به ایران ریختند و آنچنان ویرانگری به بار آوردند که تاریخ دیگر نظیر آن را ندید. بیشتر آثار علمی و فرهنگی و هنری ایران از بین رفت، دانشمندان بسیاری کشته شدند و برخی نیز از وطن گریختند. با این احوال نامساعد، از همان دوران نیز (و بعد از آن) چهره های درخشانی به یادگار مانده است: صفی الدین عبدالمؤمن ارموی که نظریه پرداز، سازنده دو ساز “نزهه” (نوعی سنتور) و “مُغنی” (نوعی عود)و مؤلف دو کتاب گرانقدر “الادوار” و “رساله شریفه” از آنهاست. صفی الدین در “الادوار” کامل ترین نظام نغمه نگاری موسیقی ایرانی را ارائه کرده که مورد تقلید موسیقیدانان ایران و دیگر کشورهای اسلامی واقع شد. به هنگام سلطنت سلسله آل جلایر، دومین چهرۀ بزرگ علم و عمل موسیقی در ایران آن روزگار ظهور کرد: عبدالقادر مراغی، او غیر از مقام بلند در موسیقی، دارای تحصیلات عالی در ادبیات عرب و پارسی و فقه و قرآن بود. و توانست با موقع شناسی و خواندن آیه ای مناسب از قرآن با صدای خوش، مورد عفو امیر تیمور قرار گیرد و از مرگ حتمی نجات پیدا کند. عبدالقادر مراغی، گام ۱۷ قسمتی ای که صفی الدین ارائه کرده بود، دقیق تر توضیح داد و محل آنها را روی ساز (عود) معین کرد. شاهکار بزرگ او، کتاب های “مقاصد الالحان” و “الالحان” است که از مهم ترین منابع موسیقی قدیم ایران به شمار می رود و با توضیحات معلم فقید، سید محمد تقی بینش به چاپ رسیده اند.
    از دیگر موسیقیدانان بزرگ، باید اشاره کرد به خواجه نصیر الدین طوسی که منجم و ریاضیدان نیز بود و رساله ای در موسیقی دارد. همچنین، قطب الدین شیرازی که او نیز ادیب و فقیه بود و رساله “دره التاج” را تألیف کرد. نیز، شمس الدین محمود آملی که مؤلف رساله “نفائس الفنون” است، و کمال الدین بنایی که رساله نفیس موسیقی او به کوشش سید محمد تقی بینش و داریوش صفوت چاپ شده است. شاعر بزرگ، عبدالرحمان جامی نیز رساله ای مهم در علم موسیقی دارد که به کوشش هوشنگ مرشد زاده و حسینعلی ملّاح چاپ شده است و مجموع این مطالب، نشان می دهد که موسیقی و به ویژه علوم نظری آن در آن روزگار چه نقش و پایگاه مهمی را داشته است.

    *دوره صفویه و زندیه:
    پس از حمله مغول و پدید آمدن آشفتگی های متعدد اجتماعی در ایران، مباحث نظری موسیقی دیگر به درخشش و کمال دورۀ گذشته مطرح نشد و در دوره صفویه، با وضعیت مبهمی که موسیقی از دیدگاه حکومت داشت، چراغ آن نیز رو به خاموشی رفت. تنها دو رساله” انیس الارواح” و “بهجت الروح” از آن دوره قابل ذکر است. به ویژه رویکرد الهی و جنبه آسمانی موسیقی در رساله بهجت الروح قابل توجه می تواند باشد، در این دوران توجه خاصی به رشد موسیقی نشد، موسیقی در جنبه عملی به دست افرادی از طبقات مختلف افتاد و کار تازه ای در زمینه نظری پدید نیامد.

    *عصر قاجار:
    سلسله قاجار با صد و سی و چند سال عمر خود از دیرپاترین سلسله ها در تاریخ ایران بعد از صفویه به شمار می رود. در این دوران، تحولی مهم رخ داد و آن تغییر نظام موسیقی ایران از”ادواری” به “دستگاهی” بود. جزئیات این تحول و دست اندرکارانشان هیچکدام معلوم نیستند وهنوز اسنادی که عاملین این تحول را به درستی معرفی کنند، پیدا نشده است. بی توجهی شاهان قاجار (تا عصر ناصرالدین شاه) به موسیقی، موقعیت آن را از آنچه که بود نیز ضعیف تر کرد و موسیقیدانان به مرتبه ای پست و نازل در اجتماع رانده شدند. چراغ علم نظری و تحقیقات آن، خاموش شد و جز بازنویسی از روی رسالات کهن، کاری در خور انجام نشد. از عصر سه پادشاه اول قاجاریه، تنها چند نام باقی مانده که بیشتر مربوط به مطربان دربار است. ولی از دوره سلطنت ناصرالدین شاه، دو حرکت مهم در موسیقی پدید آمد و چون از حمایت شخص سلطان بهره مند بود، هر کدام از این جریانها توانستند تأثیر به سزا و فرهنگسازی های ارزنده در موسیقی ایران را پدید بیاورند: اوّل، پیدایی “خاندان هنر” بود که از عصر میرزا تقی خان امیرکبیر آغاز شد: خاندان “شاه ولی” فراهانی از اراک به تهران آمدند و با کار تمام وقت تعلیم و نوازندگی تار و سه تار، ردیف موسیقی ایران را تدوین کردند و اشاعه دادند و فرزندان این خانواده از بنیانگذاران موسیقی کلاسیک ایران (ردیف دستگاهها) شدند، دوّم، تأسیس شعبه موزیک نظام در دارالفنون به سرپرستی یک ژنرال موسیقیدان از فرانسه به نام آلفرد لومر که نسلی از جوانان آن روز را با متدهای علمی موسیقی غرب در حدی که ایران آن دوره اجازه می داد، تربیت کرد و بدین ترتیب، با زمینه موسیقی نظامی، رشد و آموزش موسیقی کلاسیک غرب نیز در ایران مهیا شد. در دوره ناصرالدین شاه، اوّلین کتاب چاپی موسیقی (سال ۱۲۵۹ ش) در تهران به دست افراد علاقمند رسید، از سوی دیگر نوازندگان بزرگی از قبیل میرزا حسینقلی، میرزا عبدالله، سماع حضور و … مورد حمایت و تشویق قرار گرفتند. آثاری ارزنده خلق شد و موسیقی در بُعد عملی آن رونق فراوان گرفت، ردیف موسیقی ایران به دست خاندان فراهانی تدوین شد و در تهران، شیراز، اصفهان، قزوین و تبریز هنرمندانی ارزنده پیدا شدند.
    *عصر مشروطیت تا سقوط قاجار:
    با ترور ناصر الدینشاه، حمایت از موسیقیدانان کاهش یافت و هنرمندان بزرگ در شرایط دشواری توانستند تا جایی که امکان داشت، چراغ موسیقی را روشن نگهدارند. امّا با انقلاب مشروطیت، تحولی رخ داد که موسیقیدانان نیز در آن بهره فراوان داشتند: آزادی های اجتماعی، باعث شد که هنرمندان از گوشه منازل بیرون بیایند و به مردم معرفی شوند. “کنسرت” در ایران، در همین دوره پدیدار شد. درویش خان، نوازنده بزرگ تار و سه تار، اولین بنیان ها در “آهنگسازی” را گذاشت. تصنیف های ملی و میهنی با ابوالقاسم عارف قزوینی (شاعر وخواننده) تولد یافت. سید حسین طاهرزاده، روشی نو و متعالی در آوازخوانی پدید آورد و تحصیل کردگان مدرسه موزیک دارالفنون به اجرای نغمه های ایرانی با سازها و ارکستر فرنگی، تمایل نشان دادند. صنعت ضبط صفحه به ایران رسید و ده ها صفحه نفیس از ساز و آواز هنرمندان ضبط شد. مردم به موسیقی رغبت زیادی پیدا کردند و فرزندان خود را نزد اساتید بزرگ، به تعلیم این هنر گماشتند. فرم های تثبیت شده موسیقی ایرانی مثل پیش درآمد، چهار مضراب و تصنیف در این دوره رشد فزاینده ای کردند.

    *عصر پهلوی اول:
    با تغییر سلسله از قاجار به پهلوی، دگرگونی های عمیق در وضع اجتماعی و فرهنگی مردم پدید آمد. رضا شاه یک نظامی فاقد سواد بود و در پیشرفت کشور از دو وسیله استفاده می کرد: توسل به زور و نیز توجه غرب به عنوان الگوی بی چون و چرای توسعه. در دوره سلطنت او به میراث موسیقی ملی توجهی نشد و در عوض، فرم های موسیقی نظامی مثل مارش و سرود در دبستانها و دبیرستانها و دانشسراها تدریس و اجرا می شدند. در سال ۱۳۱۷ طی بخشنامه ای، دستور برقراری نظام آموزشی موسیقی ایران بر اساس گام ها و قواعد موسیقی غربی صادر شد و هنرستان عالی موسیقی، دوازده استاد از چک اسلواکی را استخدام کرد تا در تهران به تدریس موسیقی کلاسیک غرب بپردازند. با این حال، به کوشش موسیقیدانان ملّی گرا و ترقی خواه، حرکت های بسیار مثبت و تأثیرگذاری در زمینه تحول موسیقی ملی و حراست از میراث سنتی انجام شد. مقدم بر همه آنها، علینقی وزیری تار نواز چیره دست و آهنگساز نابغه بود که بعد از پنجسال در فرانسه و آلمان در بازگشت به تهران، مدرسه عالی موسیقی را تأسیس کرد و عده ای از بهترین موسیقیدانان نسل بعد، در این مدرسه تربیت شدند. از جمله ابوالحسن صبا، روح الله خالقی و جواد معروفی. استاد علینقی وزیری، فرم ها م فضاهای جدیدی به میراث موسیقی ایرانی اضافه کرد و آن را حیاتی تازه بخشید. اضافه بر این، رفتار و کردار شایسته او نیز احترامی تازه برای موسیقیدانان فراهم کرد که تا پیش از آن نظیرش نبود. موسیقیدانان سنتی و پرورش یافتگان اساتید قدیم (از قبیل میرزا حسینقلی، میرزا عبدالله، سماع حضور و …) نیز به میراث سنتی خود حال و هوایی تازه دادند، آثار فراوانی ساختند و ضبط کردند که از آن جمله هنرمندان باید نام برد از ابوالحسن صبا، علی اکبر و عبدالحسین شهنازی، مرتضی نی داوود، حبیب سماعی، مرتضی و رضا محجوبی، حسین تهرانی، ادیب خوانساری، تاج اصفهانی، حسین یاحقی، ارسلان درگاهی، قمرالملوک وزیری، رضا قلی ظلی، موسی معروفی، جواد بدیع زاده، روح انگیز و بسیاری هنرمندان دیگر که نام و آثارشان همیشه پابرجاست.

    *عصر پهلوی دوم:
    از دوره ۳۷ ساله سلطنت پهلوی دوم (محمدرضا شاه)، چهارده سال اول آن در گرفتاری های ناشی از جنگ جهانی دوم، تغییر سریع دولت ها و کابینه هایشان، فقر عمومی و مسائل سالهای نهضت ملی شدن نفت گذشت و از طرف دولت، به موسیقی توجه چندانی نشد. با این حال، موسیقیدان ها راه خود را ادامه دادند و با همه دشواری های موجود آثاری آفریدند که بسیاری از آنها ماندگار شدند. علینقی وزیری بعد از یک دوره خانه نشینی دوباره فعالیت را از سر گرفت. تأسیس رادیو و شبکه فرستنده به اشاعه موسیقی در ایران کمک زیادی کرد و موسیقیدانان نزد توده مردم شناخته شدند. ارکستر سمفونیک تهران به رهبری پرویز محمود تجدید سازمان شد و موسیقی کلاسیک غربی در تهران مورد توجه قرار گرفت. تعداد سازندگان تصنیف ها و ترانه های ملّی، رو به افزایش گذاشت و آثاری شنیدنی به وجود آمد. اولین نشانه های موسیقی پاپ ایرانی نیز در همین سالها به وجود آمد.
    امّا در ۲۳ سال آخر سلطنت پهلوی دوم، دولت های وقت، به دلایلی، به موسیقی توجه کردند و حرکت های تأثیرگذاری در این زمینه پدید آمد. رادیو تهران تجدید سازمان شد و برنامه “گلها” که مهم ترین برنامه رسانه ای در تاریخ موسیقی معاصر ایران است، با تشکیلاتی منظم به راه افتاد. هنرستانهای موسیقی در آموزش و نشر موسیقی کلاسیک ایرانی و موسیقی کلاسیک غربی فعال شدند. ارکسترهای مختلف در رادیو به وجود آمد و ساختن موسیقی فیلم های ایرانی تبدیل به شغلی دوم برای موسیقیدانان شد. افتتاح انجمن های موسیقی و بالاخره تالار رودکی (در سال ۱۳۴۶) قدم مهمی بود برای انتشار هر چه بیشتر موسیقی در کشور. تأسیس مرکز حفظ و اشاعه موسیقی (سال ۱۳۴۷) و تأسیس اولین گروه دانشگاهی برای موسیقی در دانشکده هنرهای زیبا (۱۳۴۴) از اقداماتی بود که در این دوره انجام شد. متأسفانه، بی مسئولیتی برخی از مسئولین دولتی و طماعی های بخش خصوصی در امر تولید و انتشار انواع پست و مبتذل ترانه و موسیقی، باعث شد که موج آلودگی و فساد، به موسیقی و برخی موسیقیدانها برسد و موقعیت ارجمند ذاتی آن را خدشه دار کند به طوری که افراد خانواده های متدیّن و آبرومند، مانع شوند از این که نزدیکانشان به این هنر بپردازند. کوشش های بسیاری از هنرمندان که از این وضع نابسامان و فسادانگیز رنج می بردند نیز به جایی نمی رسید و ابتذال در موسیقی کشور به رسانه ها نیز رسیده و بخش های مهم آن را تصرّف کرده بود. به طوری که نارضایتی اکثر موسیقیدانان خوشنام را ایجاد کرده بود. با این حال، به همت همین هنرمندان، آثار بسیاری در حوزه های موسیقی سنتی، موسیقی ملی، موسیقی سمفونیک، موسیقی فیلم و حتی موسیقی پاپ سنگین ساخته و ضبط شد که الگوی اجرایی هنرمندان در سالهای پس از انقلاب اسلامی (۱۳۵۷) قرار گرفت .

    دوره سی ساله انقلاب، دفاع مقدس و پس از آن (۱۳۸۹ـ۱۳۵۷)

    گفته شد که بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی، پیروزی آن در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و تعیین حکومت اسلامی با رفراندوم جمعی از سوی مردم با بیش از ۹۸ درصد آراء، تغییراتی کلی و عمیق در تمام سطوح فرهنگی کشور رخ داد: به خاطر جنبه هایی از ابتذال که در سطح اجتماع رواج داشت و تخریبی بودن آن برای همه مردم مشخص بود، موسیقی تعطیل و فعالیت دست اندرکاران آن ممنوع اعلام شد. اکثر افرادی که موسیقی های مبتذل را به قصد سودجویی، تخریب اعتقادات اخلاقی مردم و رواج بی بندوباری تولید و منتشر می کردند، به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کردند و در آنجا فعالیت خود را ادامه دادند. برخی نیز از کار دست کشیدند. سیاست دولت بر اساس رهنمودهای رهبر انقلاب و امام امت (ره) ،در زمینه موسیقی بر این جهت قرار گرفت که نشانه های ابتذال رژیم گذشته پاک شود، و در حفظ و اشاعه موسیقی های غیر مخرّب و عاری از نشانه های موسیقی قبل از انقلاب، اهتمام لازم را به خرج دهد. اولویت داشت در زمینه موسیقی، همان موسیقی معروف به سنتی بود که هم ریشگی و پیوند عمیق تری (نسبت به سایر موسیقی ها) با فرهنگ و اعتقادات مردم داشت. همچنین موسیقی های اصیل و دست نخورده نواحی گوناگون ایران که یکی دو دهه بعد از آن با عنوان موسیقی های مقامی نامیده می شدند. موسیقیدانانی چون محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان، حسین علیزاده، فریدون شهبازیان، کامبیز روشن روان، پرویز مشکاتیان، احمدعلی راغب، شهرام ناظری، کامکارها، گلریز و حمید شاهنگیان، پیشروان و سردمداران تولید موسیقی در سالهای بعد از انقلاب بودند. بعدها موسیقیدانان جوانتری همچون حسام الدین سراج و مهرداد کاظمی (که هر دو از خوانندگان جوان بودند) فعالیت خود را در این زمینه آغاز و آثاری به جا نهادند. در کنار موسیقی های سنتی و مقامی، بخش سمفونیک نیز به کار خود ادامه می داد و سرودهای باارزشی توسط موسیقیدانانی چون حسن ریاحی، علی رحیمیان، ابراهیم نظری، نادر مرتضی پور و … برای مناسبت های مختلف انقلاب و جنگ تحمیلی ساخته شد.

    با برپایی جشنواره های موسیقی فجر از سال ۱۳۶۶ زمینه هایی برای عرضه آثار آهنگسازان، نوازندگان وخوانندگان و سرپرستان گروه ها در سطح وسیع کشوری ایجاد گردید. هیأت های منتخب در جشنواره با حضور برجسته ترین موسیقیدانان وقت، هر ساله آثار موسیقی را ارزیابی کرده و رتبه بندی و شایسته اخذ جایزه می نماید.

    تنها دپارتمان دانشگاهی موسیقی کشور، گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران (تأسیس: ۱۳۴۴) که از سال ۱۳۵۸ به دلیل انقلاب فرهنگی تعطیل شده بود، در سال ۱۳۶۷ بازگشایی شد و استادان برجسته ای در آن به تدریس پرداختند. برخی از فارغ التحصیلان دوره اول تحصیلی آن از سالهای ۱۳۶۹ـ ۱۳۷۰ هم اکنون در آن گروه، رتبه استادی دارند. متعاقب آن، گروه موسیقی در دیگر دانشکده ها نیز گشوده شد: دانشگاه آزاد اسلامی، دانشکده صداوسیما، دانشگاه هنر و دانشگاه سوره. دانش آموختگان بسیاری که در سالهای گذشته از این مراکز بیرون آمدند، هر کدام در عرصه آهنگسازی، تحقیق و پژوهش، تدریس، نوازندگی، خوانندگی و … در صحنه های ایران و جهان درخشش داشته اند.

    واحد موسیقی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز در مدت سی و دو سال فعالیت، موفق به سفارش و تولید و پخش هزاران قطعه موسیقی، در انواع سنتی، ملی، محلی و سمفونیک شده که بسیاری از آنها جزو آثار ماندگار هستند و به مناسبت های مختلف پخش شده اند. صدها آهنگساز، نوازنده، شاعر، تنظیم کننده و رهبری ارکستر و ناظران ضبط در این نهاد معظم ملّی به کار مشغول هستند و خوراک شنیداری میلیونها نفر از مردم ایران را در چارچوب بنیان های محکم اعتقادی و فرهنگی، تأمین می کنند. در این بین، شبکه های مختلف رادیویی در صدای جمهوری اسلامی ایران نقشی مؤثر و فعّال در شناساندن موسیقی های اصیل و باارزش بر قشرهای گوناگون مردم داشته اند. تهیه و پخش صدها برنامه رادیویی در شبکه های تهران و شهرستانها و آشنا شدن میلیونها نفر از مردم علاقمند به موسیقی و موسیقیدانان ارزشمند کشور، در کارنامه شبکه های مختلف کشور درج است.

    نهادهای دولتی نیز با هدایت و سیاستگذاری های خاص خود هر کدام سهمی مؤثر در تحکیم بنیان اصیل موسیقی در کشور داشته و دارند. مرکز سرود و آهنگهای انقلابی ( که در سالهای اخیر نام خود را به مرکز موسیقی ایران و نیز دفتر شعر و موسیقی تغییر داد) وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، با تعیین معیارهای ممیزی آثار، برگزاری جشنواره فجر و دیگر برنامه های فرهنگی و هنری، از مهم ترین ارکان هنر موسیقی در کشور بوده است. مرکز موسیقی حوزه هنری وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی نیز به عنوان یگانه نهاد دولتی تولید کننده آثار موسیقایی نمونه آفرین و الگوساز با محوریت هنر دینی و فاخر (در قالب حامل های نوشتاری و شنیداری و دیداری) و برگزارکننده بزرگترین نشستهای تخصصی و جشنواره های مخصوص موسیقی نواحی در سراسر کشور (هفت اورنگ، آیینه و آواز، حماسی و …) و انتشار طولانی مدت تنها نشریه دولتی در زمینه موسیقی (مقام موسیقایی)، وظیفه خود را به فرهنگ و موسیقی میهن اسلامی ایفا نموده است. دو نهاد دیگر: انجمن موسیقی ایران و خانه موسیقی (که ظاهراً غیروابسته به دولت هستند) نیز با برپایی جشنواره ها، حمایت از آثار منتخب و سامانمند کردن اطلاعات مربوط به موسیقیدانان و تلاش برای امکانات رفاهی آنها از قبیل بیمه و …، در بیست سال گذشته فعال بوده اند. ” خانه صبا ” که اولین موزه موسیقی در ایران بود (تأسیس ۱۳۵۳)، در سال ۱۳۶۳ بازگشایی و در ۱۳۸۸ دوباره تعمیر و بازسازی شد و موزه بزرگ موسیقی کشور نیز در شمال تهران در سال ۱۳۸۶ افتتاح و مورد بهره برداری قرار گرفت. گذشته از بازسازی سه تالار موسیقی رودکی و وحدت و اندیشه، تالارهای دیگری نیز ساخته شدند. بخش موسیقی در فرهنگسراهای مختلف تأسیس و تقویت شدند و هر کدام از این فرهنگسراها غیر از برپایی کلاسهای آموزش موسیقی صحیح و مجاز، در ساختن تالارهای کوچک و بزرگ، برگزاری کنسرت و سخنرانی و همایش های موسیقی، سعی در تأمین نیازهای فرهنگی منطقه زیر پوشش خود داشتند.

    از زمانهای دور تاکنون، موسیقی در کشور با مبانی اعتقادی و اصول فقهی، ارتباطی دو سویه داشته است. فقه شیعه، در آرایی گوناگون و بسیار متنوع، مواضع مختلفی درباره حرمت و حلیت هنر موسیقی داشته که در سالهای گذشته مورد تحقیق همه جانبه چندین نفر از متخصصین قرار گرفته و مجموعه آنها در چهار جلد قطور منتشر شده است. طلبه های جوانی که غیر از تخصص خود در حوزه های نظری موسیقی نیز مطالعات عمیق دارند، مشغول بررسی هرچه بیشتر در این زمینه هستند و آثار تألیفی باارزشی برجا گذاشته اند. در مجموع می توان گفت که جریان کلان موسیقی، در میهن اسلامی، مسیری بسیار متضاد با مسیری را می پیماید که در سالهای قبل از انقلاب داشت. توجه به جریانهای علمی و تحقیقی، هر روز بیش از پیش می گردد. انواع مبتذل و مخرب موسیقی، شناخته شده و مسئولین با سختگیری بسیاری از اشاعه آنها جلوگیری می کنند. توجه مردم و خانواده ها به موسیقی های بااررش و فرهنگی، افزونتر شده و هنر موسیقی در افقی روشن به انتظار آینده ای درخشان است .

    بخش خصوصی نیز در سی و دو سال گذشته با صرف سرمانه کلان و اعتقاد وافر به گسترش فرهنگ اصیل موسیقی کشور، کارنامه پر باری را به جا گذاشته است. به طوری که حجم آثار صوتی (در قالب نوارکاست و سی.دی) و کتاب ها و مجلات منتشر شده، چند ده برابر حجم آن انتشارات در سالهای قبل از انقلاب است. در سالهای بعد از انقلاب بهترین آثار موسیقی از هنرمندان گذشته و حال، در استودیوها و در صحنه ها ضبط شدند و به بازار آمدند. عناوین و تیراژ کتاب های مختلف درباره موسیقی اعم از نُت نویسی ها و یا تحقیقات گوناگون، کارنامه ای کلان است. از سال ۱۳۷۷ سایت های بسیاری در زمینه موسیقی به راه افتاده که هر کدام در بخش خاصی از موسیقی کار می کنند و اخبار و مقالات تحقیقی را به خانه های مردم ایران می فرستند. نشریاتی چون هنر موسیقی، گزارش موسیقی، مقام موسیقایی، ماهور، آهنگ و … نیز هر کدام وظیفه ای رسانه ای در حوزه موسیقی کشور را به عهده دارند. در حوزه هایی مثل موسیقی کودک نیز آثار تألیفی و تحقیقی فراوانی تولید شدند . دانشجویان زیادی به کشورهای همسایه ایران برای تحصیلات عالی موسیقی سفر کردند و دوره های تخصصی را گذراندند و برخی از آنها از نامداران موسیقی کشور به ویژه در زمینه موسیقی فیلم های سینمایی و تلویزیونی هستند.

    گردآوری مرکز موسیقی حوزه هنری

بیشتر بحث شده است