او آنچه رایس به عنوان مدل مریام نمایش داده را «استخوانهای لختِ این مدل» تعبیر می کند. در اینباره اِلِن کاسکف (۱۳۸۵: ۱۶۵) بیان می کند: «نوعی فُلکلُر درباره سادگی فریبنده [… مدل مریام] رشد کرده که احتمالاً روابط پیچیده ترِ میان انسان، موسیقی و فرهنگ را که شاید مورد نظر مریام بوده از نظر پنهان کرده است». در این راستا او براساس بررسی دقیقترِ توضیحاتِ مریام ساختار و شکل پیچیده تری از مدل مریام را نشان میدهد (نک. همان: ۱۷۰). در واکنش به نظر دیگر رایس، سیگر دلیل رویکردهای متنوع شاگردان مریام در پژوهشهای انسان شناختی موسیقی که منجر به گزارش نتایج مختلف شده را نه محدود بودن آنها، بلکه به خاطر مبتنی بودن «مباحثات و کار»ِ آنها بر آثار اندیشمندانی مانند مارکس، وبر، دورکهایم و زیمل می داند.
اما رایس (۱۳۸۵: ۱۸۷) نظراتِ سیگر و کاسکُف در رابطه با سوءِ برداشت او از مدل مریام را به دلیل این که نیت اصلیِ او «شرح انتقادی»ِ رشتهی اتنوموزیکولوژی و برانگیختن «احساسِ نیاز به دفاع از مریام و اندیشه او» بوده است، قابل قبول نمی داند.
شرح و ارزیابی مدل پیشنهادی رایس
بنا به شرح رایس (۱۳۸۴: ۱۳۷)، صورتِ مدل او دارای دو منبع است: یکی درگیرشدن با مسألهی تبیین ِروندهای شکل دهنده موسیقی و دیگری بازخوانی جمله گیرتز در مورد نظام های نمادین. او گفته گیرتز را پاسخی رضایت بخش برای مسأله فوق می یابد و از اینرو، اجزای آن را به عنوان سه بخشِ مدلی تازه قرار می دهد، به طوری که این مدل «شامل ملاحظات و اجزای تاریخی، انسان شناختی، و روان زیست شناختی است» (همان: ۱۴۵). مدل رایس یک تفسیر فرهنگ موسیقایی به جهتِ «یافتن نقطه تعادلی بین روندهای تاریخی، اجتماعی و فردی است» (همان: ۱۳۸).
به باور رایس، در برابر رواج زیاد پژوهشهای فرهنگیِ همزمانی، بخش ساخت و ساز تاریخیِ مدل او به دلیل به رسمیت شناختن و به چالش کشیدن شکل های موسیقایی از پیش ساخته شده و نیز ارتقای مطالعه دگرگونی به بالاترین سطح تحلیلی خودْ مولد رویکردهایی به سوی مطالعات درزمانی است (همان: ۱۳۷). بخش دوم مدل رایس، ابقاءِ اجتماعیِ موسیقی، «مقوله ای کلیدی» در اتنوموزیکولوژیِ پس از انسان شناسیِ موسیقی مریام بوده است و در فهرستی از مقولات متعدد مورد بحث گذاشته و مستند شده است (رایس ۱۳۸۴: ۱۳۸؛ کرافُرد ۱۳۸۵: ۱۸۴).
بخش سوم مدل رایس، توجه به آفرینش و تجربه فردی، دورافتاده ترین و ضعیفترین عرصه در اتنوموزیکولوژیِ معاصرِ رایس است که به عقیدهی او ترس از رهیافتهای انسانگرایانه و تاریخی موجّد آن شده است. در واکنش به این وضعیت، به نظر رایس «شناختِ گستردگی و اهمیت فردگرایی» در هر جامعه لازمه مدلی متعادل است و او مقوله هایی که در این بخش می توانند مورد بحث قرار گیرند را معرفی می کند (رایس ۱۳۸۴: ۱۳۸-۱۳۹).
مدلِ سه بخشی رایس دارای چهار سطح تفسیریِ سلسلهوار است. به باور رایس، مجموعهی این چهار سطحِ تفسیرْ دشواریها و مشکلاتِ تفسیری مورد اشارهی او در مدل مریام را حل کرده و علاوه بر آن، مزایای دیگری را نیز شامل میشود؛ از جملهی این ویژگیها «غنای تفسیری»، «پویایی» و «حرکت از توصیف به تفسیر» عنوان و تشریح شدهاند (همان: ۱۴۰). رایس سطوح مدل مریام را، بدون در نظر گرفتن توضیحاتِ ربط یافتن آنها به یکدیگر، از آن مدل وام گرفته و در پایینترین سطح تفسیر از چهار مرحلهی اخیرالذکر، درون بخشهای مدل خود گنجانده است (همان: ۱۴۱).
با مدِّ نظر قرار دادن سطوح تفسیر مدلِ رایس، وسعت و ویژگیهای مطالعه میتواند، بنا به انتخاب، در بردارندهی پایینترین تا بالاترین سطح تفسیر باشد؛ یعنی از سطح توصیف و تحلیل فرمال ساختارهای صدا، رفتارها و بینشها تا سطح مطالعات تطبیقی میان فرهنگها، یا تا بالاترین سطح تفسیر، یعنی مطالعهی تطبیقی موسیقی با دیگر رفتارهای انسانی و رشتههای همجنسِ موسیقی گسترش یابد.
با مقایسه میان سه بخشِ مدل و رهیافت های مورد توجه در تحقیقات آن سالها، رایس مدلش را مدلی پذیرنده معرفی می کند که «جوِّ نظری» و «کار عملی»ِ رشته اتنوموزیکولوژی را بازتاب می دهد (همان: ۱۳۹). به نظر رایس، مدل او سرمشق یک «موسیقی شناسی وحدت یافته» است. این مدل با «پر رنگ کردن وجه های مشترک» در برابر اختلافات، از «موسیقی شناسی تقسیم شده» دور شده است و با این رویکرد به اتنوموزیکولوگها در جهت سهم داشتن در «دانش ما از نوع بشر» فرصت بهتری فراهم میکند (رایس ۱۳۸۴: ۱۴۵-۱۴۶؛ کرافُرد ۱۳۸۵: ۱۸۵).
مراجع
رایس، تیموتی
۱۳۸۴ «مُدلی جدید برای قوم موسیقی شناسی»، فصلنامه موسیقی ماهور، ترجمه ناتالی چوبینه، بهار، شماره ۲۷: ۱۳۱-۱۵۲.
رایس، تیموتی
۱۳۸۵ «پاسخ تیم رایس»، فصلنامه موسیقی ماهور، ترجمه ناتالی چوبینه، پاییز، شماره ۳۳: ۱۸۷-۱۸۹.
سیگر، آنتونی
۱۳۸۵ «آیا لازم است قوم موسیقی شناسی را دوباره مدل سازی کنیم؟»، فصلنامه موسیقی ماهور، ترجمه ناتالی چوبینه، پاییز، شماره ۳۳: ۱۵۹-۱۶۳.
کاسکُف، اِلِن
۱۳۸۵ «پاسخ به رایس»، فصلنامه موسیقی ماهور، ترجمه ناتالی چوبینه، پاییز، شماره ۳۳: ۱۶۵-۱۷۱.
کرافُرد، ریچارد
۱۳۸۵ «پاسخ به تیم رایس»، فصلنامه موسیقی ماهور، ترجمه ناتالی چوبینه، پاییز، شماره ۳۳: ۱۸۳-۱۸۵.
هاروود، دین
۱۳۸۵ «آیا لازم است قوم موسیقی شناسی را دوباره مدل سازی کنیم؟»، فصلنامه موسیقی ماهور، ترجمه ناتالی چوبینه، پاییز، شماره ۳۳: ۱۷۳-۱۸۱.
۱ نظر