هر چند که در متن الکبیر اشارهای به این که این روششناسی از آن آریستوگزنوس باشد، نمییابیم اما به هر حال فارابی مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر مکتب او قرار گرفته یا اینکه خود با حرکت از مبادی اندیشهی ارسطو به این نقطه رسیده باشد، این موضوعی است که نتون نیز به آن اشارهای کوتاه میکند (Netton 1999: 5). باری، هر کدام که باشد او چونان آریستوگزنوس در همین چند سطر در مورد شخصی سخن میگوید که موسیقیشناس است و ما این اشاره را پیش از این هم دیدهایم (Gibson 2005: 1).
علاوه بر این شباهتها فارابی هم قاعدهی تحدید موضوع را به کار میبندد و کار را از تعاریف اولیه میآغازد و بهصراحت بر بنیاد جزء به کل اندیشهی موسیقیشناختیاش تاکید میکند که با گرایشی که پیش از این نشان دادیم به روش تجربی داشته، همسازتر نیز هست:
از جمله چیزهایی که دراین علم یاری توانند کرد تحدیدات و رسوم [تعریفات] و دلایل و فیالجمله هر طریق صیرورت از اواخر به اوایل و دیگر آنچه در کتاب برهان آمده است (فارابی ۱۳۷۵: ۳۰-۳۱).
همانطور که پیش از این هم گفته شد از چند و چون دسترسی فارابی به رسالات یونانی (۱۹) مرتبط با موسیقی اطلاعات زیادی در دست نیست (۲۰). قدر مسلم این است که او در هیچ کجای کتاب الکبیر به صراحت نامی از آریستوگزنوس نمیبرد. فارابی به مناسبتهای مختلف به نام برخی حکیمان یونانی که تالیفی در موسیقی داشتهاند از جمله «بطلمیوس» و «تامسطیوس» (۲۱) اشاره میکند، از سوی دیگر نام «فیثاغورث» را چندین بار بر سبیل نقد نظراتاش میآورد.
اگر همین روش بررسی جزء به جزء را ادامه دهیم خواهیم دید که علاوه بر توافق در مبادی روششناختی در موضوع مورد بررسی علم موسیقی، در «صناعت نظری موسیقی» نیز با آریستوگزنوس شباهت تام مییابیم:
اینک سخن آغاز میکنیم و ابتدا معنای صناعت موسیقی را بیان میکنیم. معنی لفظ موسیقی الحان است. لحن گاه بر گروه (جماعت) نغمههای مختلف… (فارابی ۱۳۷۵: ۱۱)
اهمیت این تقسیم فارابی زمانی روشن میشود که به یادآوریم آریستوگزنوس نخستین کس از فیلسوفان دنیای قدیم بود که دانش موسیقی (البته از دیدگاه او نغمهشناسی) را دانشی جداگانه و مختص بهخود دانست. البته شباهتها به همین محدود نمیماند:
اما آنچه در لحن مشابه حروف در شعر است نغمه خوانده میشود. مراد ما از نغمه صوتی است که در حدت و ثقل (زیری و بمی) اختلاف دارند [و چون آنها را میشنویم] (۲۲) میپنداریم که صوتی ممتد است. (فارابی ۱۳۷۵: ۳۲)
پی نوشت
۱۹- برخی از پژوهشگران این احتمال را که فارابی خود با زبان یونانی آشنا بوده را از نظر دور نداشتهاند. قدر مسلم او با زبان سریانی آشنا بوده و محتمل است که از طریق ترجمهی آثار یونانیان به این زبان به رسالات آنها دسترسی داشته است (Farmer 1930).
۲۰- بی شک در دورهی مورد بحث ترجمههایی از آثار نظریهپردازان یونانی موجود بوده؛ از جمله عناصر هماهنگی که در قرن ۹ میلادی به عربی ترجمه شده بود. فارمر از ترجمهای با عنوان «الریموس» یاد میکند و حدس میزند که احتمالا باید مغلوط «الرئوس» و ترجمهی «اصول» باشد (Farmer 1930: 328). همچنین به «کتاب الایقاع» اشاره میکند که به نظر ترجمهی «عناصر ضرباهنگ» است. وی همچنین از رسالهی جدلی وی در مورد نظرات اقلیدس یاد میکند و از رسالههایی با عنوان «النغم» و «القانون» نام میبرد که از یک سو روشن نیست آیا ترجمهای از «عناصر هماهنگی» آریستوگزنوس است که در چند کتاب پخش گشته یا رسالهی دیگری از وی که امروزه ناشناخته است و از سوی دیگر رابطهاش با «کتاب النغم» و «کتاب الایقاع» اثر «الخلیل بن احمد» (محقق متقدم بر فارابی) بر ما روشن نیست. یادآوری میشود که تنها رسالهای که تحت عنوان کانونیس میتوان از آن یاد کرد احتمالا «سکیتو کانونیس» بوده و متعلق به اقلیدس است نه آریستوگزنوس. افزون بر این بر ما روشن نیست که فارابی به نقل قولهای نسبتا مشروح «آریستیدیس کوینتیلیانوس» از آثار وی دسترسی داشته است یا نه.
۲۱- Themistos از شارحان کتابهای ارسطو بهویژه «ارگانون» (Sorabji 1990).
۲۲- افزوده، از ترجمهی آذرتاش آذرنوش است.
۲۳- Octave ملایمترین فاصله بعد از همصدا.
دوفصلنامه پژوهشی مهرگانی شماره ۲
درود بر شما.
واقعا تعداد چنین سایتهای خوبی در میان رسانه های پارسی کم است.
براتون آرزوی موفقیت دارم. امیدوارم در مسیری که گام نهاده اید به آنچه مدنظرتان است برسید.