جمله «بطلمیوس» و «تامسطیوس» (۲۱) اشاره میکند، از سوی دیگر نام «فیثاغورث» را چندین بار بر سبیل نقد نظراتاش میآورد. اگر همین روش بررسی جزء به جزء را ادامه دهیم خواهیم دید که علاوه بر توافق در مبادی روششناختی در موضوع مورد بررسی علم موسیقی، در «صناعت نظری موسیقی» نیز با آریستوگزنوس شباهت تام مییابیم:
اینک سخن آغاز میکنیم و ابتدا معنای صناعت موسیقی را بیان میکنیم. معنی لفظ موسیقی الحان است. لحن گاه بر گروه (جماعت) نغمههای مختلف… (فارابی ۱۳۷۵: ۱۱)
اهمیت این تقسیم فارابی زمانی روشن میشود که به یادآوریم آریستوگزنوس نخستین کس از فیلسوفان دنیای قدیم بود که دانش موسیقی (البته از دیدگاه او نغمهشناسی) را دانشی جداگانه و مختص بهخود دانست. البته شباهتها به همین محدود نمیماند:
اما آنچه در لحن مشابه حروف در شعر است نغمه خوانده میشود. مراد ما از نغمه صوتی است که در حدت و ثقل (زیری و بمی) اختلاف دارند [و چون آنها را میشنویم] (۲۲) میپنداریم که صوتی ممتد است. (فارابی ۱۳۷۵: ۳۲)
کار به جایی میرسد که در بیان اینکه چرا تجربه در این دانش بدین معنی نیست که عالم به صناعت نظری موسیقی (به زبان امروزی همان موسیقیشناس) لازم است که خود موسیقیدان نیز باشد، عینا همان مثال آریستوگزنوس را میآورد؛ حکیمی یونانی را مثال میزند که همنوایی «هنگام» (۲۳) را که به قول فارابی «اتفاق اعظم» است، «حس» نمیکرده است.
نگاهی به فهرست ایدههای آریستوگزنوس روشن میسازد که همچنان که مبادی نظری در الکبیر شاکلهی خود را مییابند شباهتها بیشتر میشود، اما از سه دیدگاه، تفاوت با کار نیای یونانی دانش موسیقیشناسی همچنان باقی میماند؛ نخست اینکه فارابی جایگاهی قابل توجه در کتاباش برای سازشناسی قائل میشود و سازها را از دیدگاه نحوهی تولید صدا گروهبندی میکند، دوم اینکه روششناخت مشابه با آریستوگزنوس را برای بیان محتوایی که در نظر داشته به خدمت گرفته است، و بالاخره سوم اینکه اهداف آموزشیای که گاه در کتاب مدنظر قرار داده با آنچه آریستوگزنوس در ابتدای کتاب اول «نغمهشناسی» در مورد دانشجوی نغمهشناسی (و نغمهشناس) بیان کرده تا حدودی متفاوت است.
به هر حال نباید از نظر دور داشت که تواناییهای موسیقایی که به فارابی نسبت میدهند بسیار فراتر از آنی است که در مورد آریستوگزنوس (۲۴) ذکر شده و شاید از اینرو باشد که او برخی مسایل عملیتر موسیقی را نیز مورد توجه قرار داده است.
نتیجه
بهتحقیق گفتن اینکه فارابی تا چه حد مستقیما تحت تاثیر رسالههای آریستوگزنوس قرار داشته شاید با دانستههای امروزیمان امکانپذیر نباشد (دستکم ارائهی گواهی تاریخی برای اثبات)، اما آنچه که اکنون ممکن است رای دادن بر این است که شباهتهایی در روشها، تعاریف، حدود موضوع مورد بررسی و برخی جزئیات میان رسالات این دو متفکر جهان قدیم موجود است. بخشی را که بیشتر در حوزهی روششناخت میگنجد باید بیشتر به رابطهی هر دوی آنها با ارسطو و اندیشههایش نسبت داد، و بخشی دیگر را به دانشی که بر اثر کار نوآورانهی آریستوگزنوس در دنیای قدیم پراکنده گشت. معرفتی که پس از وی تعداد زیادی از متفکران و رسالاتشان را تحت تاثیر قرار داد. به هر حال به نظر میرسد فارابی بیشتر از دیدگاه روش مدیون یونانیها و بهویژه آریستوگزنوس و از او مهمتر ارسطو است، هر چند اگر نظرات آریستوگزنوس را مستقیما از رسالههایاش درنیافته باشد.
پی نوشت
۲۱- Themistos از شارحان کتابهای ارسطو بهویژه «ارگانون» (Sorabji 1990).
۲۲- افزوده، از ترجمهی آذرتاش آذرنوش است.
۲۳- Octave ملایمترین فاصله بعد از همصدا.
۲۴- بیشتر محققان تنها به آشنایی آریستوگزنوس با موسیقی عملی آن هم از طریق پدرش که موسیقیدان بود، اشاره میکنند و آموزشهای بعدی وی را که به احتمال قوی نظری بوده، در آتن تحت نظر «زنوفیلوس فیثاغورثی» میدانند (Gibson 2005) در حالی که فارابی را اکثرا در نواختن عود متبحر دانسته و اختراع سازهایی را نیز به او نسبت دادهاند. درست است که به احتمال زیاد بخشی از آنچه در مورد او نقل میکنند افسانهپردازیهایی است که بعدا صورت گرفته اما همان اندک هم که باورپذیر است او را موسیقیدانتر از همتای یونانیاش مینماید.
منابع
فارابی، ابونصر محمدبن محمد بن طرخان
۱۳۷۵ کتاب موسیقی کبیر، ترجمهی آذرتاش آذرنوش، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
فارمر، هنری جورج
۱۳۶۶ تاریخ موسیقی خاورزمین، ترجمهی بهزاد باشی، تهران: آگاه.
Anderson,Warren.
۱۹۸۰ ” Musical Developments in the School of Aristotle”, Royal Musical Association Research Chronicle, No. 16, 78-98.
Aristoxenus.
۲۰۰۹ The Harmonics of Aristoxenus, translated by Henry Stewart Macran, Berlin: Kessinger Publishing.
Barker, Andrew
۱۹۷۸ “Music and Perception: A Study in Aristoxenus”, The Journal of Hellenic Studies, Vol. 98, 9-16.
۱۹۸۴ “Aristoxenus’ Theorems and the Foundations of Harmonic Science”, Ancient Philosophy, iv, 23–۶۴.
۱۹۹۱ “Aristoxenus’ Harmonics and Aristotle’s Theory of Science”, Science and Philosophy in Classical Greece, ed. A.C. Bowen, 188–۲۲۶.
David, A. P.
۲۰۰۶ The Dance of the Muses Choral Theory and Ancient Greek Poetics, NY: Oxford University Press.
Fakhry, Majid
۱۹۶۵ “Al-Farabi and the Reconciliation of Plato and Aristotle”, Journal of the History of Ideas, Vol. 26, No. 4, 469-478.
Farmer, Henry George
۱۹۳۰ “Greek Theorists of Music in Arabic Translation”, Isis, Vol. 13, No. 2, 325-333.
Feichtinger, Hans G.
۲۰۰۲ “Propositions in Ancient and Medieval Music” in Mathematics and music: a Diderot Mathematical Forum, Berlin: Springer.
Gibson, Sophie
۲۰۰۵ Aristoxenus of Tarentum and the Birth of Musicology, NY: Taylor & Francis Routledge.
Jaeger, Werner
۱۹۵۲ “Diokles von Karystos und Aristoxenos von Tarent über die Prinzipien” EPMHNEIA: Festschrift Otto Regenbogen Heidelberg, 94–۱۰۳.
Landels, John G.
۱۹۹۹ MUSIC IN ANCIENT GREECE AND ROME, London: Routledge.
Levin, Flora R.
۲۰۰۹ Greek Reflections on the Nature of Music, London: Cambridge University Press.
Litchfield, Malcolm
۱۹۸۸ “Aristoxenus and Empiricism: A Reevaluation Based on His Theories”, Journal of Music Theory, Vol. 32, No. 1, 51-73.
Mathiesen, Thomas J.
۱۹۹۹ Apollo’s Lyre: Greek Music and Music Theory in Antiquity and the Midddle Ages, University of Nebraska Press.
Netton, Ian Richard
۱۹۹۹ Al-Farabi and His School, NY: State University of New York.
Rowell, Lewis
۱۹۷۹ “Aristoxenus on Rhythm”, Journal of Music Theory, Vol. 23, No. 1, 63-79.
Shehadi, Fadlou
۱۹۹۵ Philosophies of music in medieval Islam, NY: Leiden.
Sorabji, Richard
۱۹۹۰ Aristotle Transformed: The Ancient Commentators and Their Influence, NY: Cornell University Press.
Stevens, John and Peter le Huray (eds.)
۱۹۸۹ Greek Musical Writings II, NY: Cambridge University Press.
West, M. L.
۱۹۹۲ Ancient Greek Music, NY: Oxford University Press.
۱ نظر