گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

درآمدی بر موسیقی درمانی (۱)

الحان موسیقی، در یک ترکیب و فرم زیبا و با هارمونی و رنگ آمیزی مناسب، سریعتر ازهرچیز دیگری میتواند درعاطفه و ذهن افراد تأثیر بگذارد و احساسات و عواطف خاصی را در آنها برانگیزاند که منشأ تحرّک و فعالیت و تداعی و اندیشه ها میگردد. اگر نغمه های موسیقی بطور مستقیم مانند واژه های شعری نتواند فکر خاصی، گزارش واقعه و یا محتوای پیامی را درذهن شنونده القاء نماید، اما به نوعی قویتر از هر هنری صور خیال و فعالیّت بیرونی را تحریک میکند.


موسیقی بطور مستقیم با عاطفه احساسات شنونده سر و کاردارد از اینرو الحان آن در کاربردهای وسیع و تنّوع فردی اجتماعی مورد بهره برداری قرار میگیرد. چه در مراکز آموزشی و تربیتی و چه در کلینیک های روان درمانی ویا در مراکز صنعتی برای کارایی بهتر و بیشتر و حتی در پرورش و رشد گیاهی و حیوانی و…

از این روست که موسیقیدان در تقابل با مسائل روانشناسی و موقعیتهای اجتماعی رابطه پیدا میکند و طبیعی است در چنین حیطه و کاربرد گسترده ای آشنایی آهنگساز و نوازنده با مفاهیم روانشناسی ضرورت میابد. زبان موسیقی که همواره یکی از وسائل ابلاغ و ارضاء نیازهای معنوی و روحی بشر بوده است. به تدریج با نیاز و پیچیدگی های روابط اجتماعی و زبان و شیوه های دقیق، تنّوع پیدا کرده است و همانند شعردر سیر تحوّل خود سبکها و روشهای بیانی متعددی یافته است . سبکها و بیان هایی که تا حدودی پا سخگوی نیازهای اجتماعی و علمی دوره خود بوده است.

همانطور که در مسیر تحوّل شعر سبکهایی بصورت شعر نو و سپید بخاطر پیچیدگی های زندگی اجتماعی وگستردگی مفاهیم مربوط به آن پدید آمد، که چشم انداز صور خیالی و قوهْ تداعی شاعر را در آزادی بیشتر عروض و قافیه برای بیان نیازهای متنوّع و نوین مردم جامعه باز گذارد،همینطور در مسیر تحوّلات دانش موسیقی، قواعد و تکینک های برتری در آهنگسازی ارکستراسیون و هامورنی پدید آمد که طبیعتاً سبکهای متعدد را نیز با خود بهمراه آورد (امری طبیعی است که مفاهیم ونیازهای نو زبان جدید و نوینی نیز احتیاج دارد.)

هنرمندان برحسب مفاهیم های مغزی متفاوت و رشد و تربیتی که یافته اند از فرایند های ذهنی و ظرفیت های خیالی نسبتاً متفاوتی برخورد دارند. حواس درونی انسان مانند تفکّر ، تخیّل ، حافظه ، ادراک و عواطف غیر از تاْثیر پذیری از شرایط محیط، از یک ساخت زیستی و سرشتی که عامل ژنتیک پایه گذار آن است تأثیر پذیرفته است ،که این عوامل محیطی و سرشتی «شخصیت» فرد را شکل میدهد. از مدتها پیش همواره این مسئله مطرح بوده است که: «آیا هنرمند دارای شخصیت مخصوصی است‌؟» اگر هست چه تیپ شخصیتی؟ این موضوع درهنرمندان بخاطر اشتراک ذهنی و احساسی آنها، تا حدود زیادی از پراکندگی انواع تیپهای شخصیتی در آنان می کاهد. پاولف روانشناس روسی معتقد بود که سیستم علامت دهندهْ واقعیت در هنرمندان نمایان تر است.

یعنی محرکها را واضح تر و شدیدتر درک و احساس میکنند و بر عکس روند مهار درآنها ضعیف تر عمل میکند، او برای هنرمند شخصیت ‌«هیستری» را مطرح میسازد که دارای دو جنبه گیرندگی و تأثیر شدید و دوم برانگیختگی فوق العاده در هیجانات و احساسات را داراست. فروید معتقد بود که شخصیت هنرمند استعداد خاصی در استفاده از مکانیسم برتر سازی «والایش» دارد که بوسیله آن آرزوها و آمالی که در زندگی واقعی او به ناکامی منجر شده و یا واپس زده است را درمسیر فعالیت های هنری و خلاقیت برترمیسازد و سود دوجانبه ای بدست می آورد. یکی مقبولیت اجتماعی و دیگری دوری از فشار انگیزها و هیجانات آزرده خود اوست. آدلر نظری شبیه به نظر فروید دارد و معتقد است که انگیزه ها و اندیشه های هنری در هنرمند ناشی از واکنشهای جبرانی درقبال احساس کهتری است.

البته این نظرات کامل نیست اما آنچه که مسلم است نوع شخصیت هنرمند زمینه گرایش به سبک خاص در هنر را مساعد تر میکند. صفات شخصیت در هنرمند چه منفی و چه مثبت چه منبعث از شرایط رشد دوران زندگی و ناشی از قابلیتهای سرشتی و ارثی در هر صورت در تحرّک عاطفی و زمینه بخشی ذهن هنرمند مؤثر است. هنرمند میتواند از خصایص وصفات متعدد مثل درونگرایی و برونگرایی ‌ـ متکی به نفس یا وابستگی، خوش بینی یا بد بینی، گرم و صمیمی یا سرد و بی هیجان، کناره گیر و درویگزین یا اجتماعی، مضطرب و نگران یا آرام و متین، سر زندگی و نشاط یا غمگینی و افسرده حالی ، مشکوک و مردد یا صریح و راحت.

بی تفاوتی یا مسئولیت پذیری خود بینی و غرور یا ایثار و فداکاری، دقیق و جزءنگر یا کل نگر، ثابت و پایدار یا موّاج و هیجانی حسّاس و خیال پرداز یا واقع گرا …خصایص شخصیّتی در هنرمند در سبک و شیوه و تمرین و ارائه هنری تأثیر مستقیم دارد. مثلاً آهنگساز یا نوازنده ای که با استفاده از الحان موسیقی و هارمونی اصوات به تقلید و شبیه سازی و حرکات و روابط عناصر طبیعت علاقمند است و تمایل رئالیستی در آثار و آهنگهای خود نشان میدهد. چنین دقتّهای عینی و دیسیپلین های واقع گرایی بی بهره از خصایص شخصیّت او نیست. یا آهنگسازی که به محدودیتهای معیّن کلاسیک تن در نمی دهد و تکنیک را راهی برای ابراز اخبار درونی خود قرار میدهد بدیهی است که اجبارهای احساسی درون او، انتخاب و خلاقیت در شیوه های رمانتیک را آسانتر میسازد.

در تلفیق سبک هنری مسلماً آگاهی علمی نیز مؤثراست. اما شناخت در بعد اجتماعی، خود به هنرمند و آهنگسازی او کمک میکند تا به فضای تخیّلات و جهت عواطف خود در تأثیر بر شنونده دقیق تر باشد و دریابد که با آثار و تصنیف های خود چه احساس و روحیه ای را در شنونده، بر می انگیزاند و در پی خلق و توسعه عواطف و تحریکاتی باشد که مناسب با نیاز عاطفی مردم جامعه خود باشد. خلاصه اینکه آهنگساز مسئول، در تقابل با روحیه اجتماع به آثار خود جهت می دهد.

هوشنگ فراهانی

هوشنگ فراهانی

۱ نظر

  • با عرض سلام و خسته نباشید به تمام دست اندرکاران سایت خوب هارمونی تاک.میخواستم از شما خواهش کنم که از استاد فراهانی مقالات بیشتری روی سایت بزارید.
    با تشکر حمید

بیشتر بحث شده است