در گفتگو با محمد حسینی باغسنگانی یادی از کتاب در حال انتشار او با نام «چراغداران فکر و فرهنگ ایران» کردیم؛ نویسنده این کتاب بخشی از آن را که مربوط به کلنل علینقی وزیری است در اختیار سایت قرار داده که علاقمندان با مطالعه آن، آشنایی نسبی با نوع نوشتار این مجموعه پیدا کنند. بخشی از مجموعه «چراغداران فکر و فرهنگ ایران» را می خوانیم:
درست بعد از انتشار آگهی افتتاح «مدرسهٔ عالی موسیقی»، در سال ۱۳۰۲ دشمنان و مخالفان کلنل علینقی خان وزیری سر از تخم بیرون می آورند.
– آنها که از منابر قم و نجف فتوی می دهند که موسیقی حرام است و نوازندگانی چون درویش خان را وا می دارند تا سازش را زیر عبا حمل و نقل کند تا بنان الدوله که معلم موسیقی به خانه می آورد تا فرزندان مجبور نباشند در کوچه و بازار ساز حمل کنند تا روح الله خالقی که از ترس پدرش جرات ندارد بگوید به موسیقی علاقه دارد.
– آنها که موسیو «آلفرد ژان باتیست لومر» رئیس کل موزیک نظامی ایران را پدر موسیقی ایرانی می دانند و جز هارمونی مورد نظر او به نظریه جدیدی نیاز ندارند. مارش میلیترهای قدرتمند و بانفوذ. سرتیپ غلامرضا مینباشیان سالار معزز، شاگرد مخلص ریمسکی کورساکوف و خاندان و شاگردانش.
– فارغ التحصیلان دارالفنونی که به کشورهایی چون آلمان و فرانسه، بلژیک و اتریش، بورسیه شده بودند و حالا کم کم دارند به تهران بر می گردند و در اروپا به جای تفکر به سرزمین و فرهنگ خودشان چیزهایی آموخته اند که با ذات فرهنگ ایرانی همخوان نیست. نوازندگانی با سازهایی عجیب و غریب برای ایران این سال ها. شوپنیست های تازه نفسی چون ستوان یکم غلامحسین مین باشیان و مریدانش. کنسرواتوار اندیشان موفقی چون پرویز پهلوی محمود، چشم در چشم کلنل و شاگردانش و حتی عبدالحسین نوشین و صادق هدایت و نیمایوشیج، کارمندان مجله ای که غلامحسین مین باشیان آنها را سخت کنترل می کند.
– آنها که دلسوزانه و سخت، سر در سنتهای اصیل ایران آن سالها دارند و اوایل کار سخت کوشانه در برابر کلنل می ایستند. عارف قزوینی و تشکیلات قدرتمند وحید دستگردی نیز بر این آتش باد می رسانند.
– و نیز مخالفان آینده کلنل، در سراسر دنیا، در زمان انتشار این آگهی یا در حالت جنینی هستند، یا تازه متولد می شوند و یا در آینده ای نزدیک متولد خواهند شد. محققان و مستشرقانی که سالها بعد، از آمریکا، فرانسه و انگلستان به ایران می آیند و اندک اندک به هیمنه زهرآلود و خطرناک قدرت روزافزون کلنل پی می برند. به بلوچستان می روند و نوازندگی ساز قیچک را یاد می گیرند و در ایران بزرگداشت صفیالدین ارموی و عبدالقادر مراغی برگزار می کنند.
گاه کند و گاه تند، تمام این حلقه ها، بی برو و برگرد، چشم دیدن کلنل علینقی خان وزیری را ندارند. اما کلنل مرد وادادن نیست. ذاتاً نظامی است. خوب بلد است قیمت افراد تصمیم گیرنده را برآورد و پرداخت کند. از شخص نخست وزیر، رضا شاه میرپنج گرفته تا سردار معظم خراسانی، عبدالحسین تیمورتاش دربار رضا شاه کبیر. هم دربار او را تایید می کند و هم مردم کم کم، به آرزوهای بزرگ وزیری پی می برند.
نیت های قلبی وزیری، با انتشار این آگهی در تهران آن سالها آتشی می افروزد که استعدادهای شگفت اما خاموش گوشه ها و پستوها را چون مورچگانی خیس که بوی قند به مشامشان خورده به خیابان نادری و کوچه آقا قاسم شیروانی می کشاند، جایی که طبق روایت روح الله خالقی، «علینقی خان، در اتاقی، پشت میز نشسته است و شخصاً، نام داوطلبان را ثبت می کند؛ بعد دو تومان می گیرد و کتابی را به هنرجو می دهد. دستور تار، تصنیف کلنل علینقی خان وزیری، دیپلمه مدرسه عالی موزیک در پاریس، چاپخانه کاویانی برلن.»
زبیابود منتظر ادامه این مقاله ی پربار ومحققانه هستیم