یک نوزاد لبریز است از شادی
این داستان در حدود چهارده یا این پانزده سال قبل در یک فصل بهاری در شهر اودا (Ueda) در حوزه شینشو (Shinshu) اتفاق افتاد. شرکت کنندگان پرورش استعدادها، در یک محیط مطبوع در خانه یکی از آشنایان به دور هم جمع شدند. بچه های خانم شیمادا و خانم کیوچی با ویولن های کوچکشان وارد شدند.
شخصی پیشنهاد داد، کمی موسیقی اجرا کنیم و طبق عادت بچه ها شروع کردند قطعات مختلف را اونیسون برای ما اجرا کردند! روبروی من خانم کیوچی (Kiuchi) با نوزادش که در بغل گرفته بود، نشسته بود و در جواب من که پرسیده بودم نوزادتان چند وقتش است، گفت که پا گذاشته است به پنج ماه.
آتسومی (Atsumi) خواهر شش ساله هیرومی (Hiromi) در آن زمانها هر روز کنسرتوی لا مینور ویوالدی را تمرین می کرد و هر روز هم علاوه بر آن، صفحه آنرا گوش می کرد.
بدین ترتیب هر روز هیرومی از بدو تولد، بطور مداوم این موسیقی را می شنید. من می خواستم بدانم که چه اثری در یک کودک پنج ماهه مشاهده می شود و بعد توضیح دادم که من مایلم که مقداری ساز بزنم و بپا خاستم و با ویولن ام در لحظه ای که همه در اطراف من در سکوت بسر می بردند، شروع کردم به اجرای منوئتی از باخ. در هنگام اجرا من چشمانم را از صورت هیرومی برنمی داشتم.
صدای ساز واقعا برای کودک اطمینان بخش بود، در چشمانش درخشش عجیبی دیده می شد، در هنگام شنیدن قطعه برای اولین بار سراپا گوش بود.
کمی بعد منوئت را تغییر دادم به کنسرتو لا مینور ویوالدی، (همان قطعه ای را که هیرومی (Hiromi) هر روز در خانه نواخته بود و شنیده شده بود) هنوز به ندرت چند نت از اثر را شروع به نواختن نکرده بودم که اتفاق عجیبی افتاد؛ هیرومی (Hiromi) از لحظه ای به لحظه دیگر تغییر می کرد، او لبخند می زد، چشمانش می درخشید و همینطور چرخ می زد و صورت خوشحال خود را به طرف مادر می چرخاند که در آغوشش جا گرفته بود!
بین این موزیک من، بدون شک دلش می خواست بگوید و به سرعت صورتش را دوباره بطرف من چرخاند و بدن کوچک پر حرکت اش را قشنگ توی تاکت به اینطرف و آن طرف حرکت می داد. این نوزاد پنج ماهه می خواست بدون شک به مادرش چیزی بگوید. بزودی صورتش را دوباره بطرف من چرخاند و بدن کوچک و پر حرکتش را به هر طرفی می چرخاند.
این کودک پنج ماهه نشان داد که ملودی لا بمل کنسرتو ویوالدی را شناخته است. با چنین شرایط و وضعیتی یک شیرخواره بدون اراده از شرایط اطرافش با شور و اشتیاق و توجه کامل از اطراف خود، چیزهائی را که می بیند و می شنود کسب می کند.
می شود همان وضع را هم برای بذر و دانه گفت که قبلا مقایسه کردیم و شرایط رشدش را توضیح دادیم. این چیزی هست که شخصیت کودک شیرخواره را شکل و فرم می دهد، این چیزی است که در مشاهداتم بسیار اهمیت دارد. از طرف دیگر یک واقعه ترسناک وجود دارد، اینکه فقط کلمات و موزیک نیست که از محیط و اطراف می گیرند بلکه هر چیز دیگر را هم می گیرند!
چهار سال بعد در شهر ماتسوموتو (Matsumoto) یک کنسرت بزرگ تشکیل شد. بر روی صحنه صد و پنجاه کودک با ویلن های کوچکشان ایستاده بودند و کنسرتو لا بمل ویوالدی را به اجرا در آوردند.
پرسیدم، این دختر چهار پنج ساله کیست که در وسط ردیف اول ایستاده؟ این بچه با قلب و روح، خودش را به دست ساز سپرده بود و رفتار و آداب صحنه اش عالی و ممتاز بود و بطور غیر قابل وصفی سرا پا خوشبخت غرق در موسیقی بود. این کودک هیرومی از شهر یوادا بود! اوه بله همان بچه است، حقیقتا من برگشتم به گذشته به آن بچه شیرخواره پنج ماهه که در تعلیم و پرورش طبیعیش به چه شادی ها که دست نیافته و حالا استعدادش چه خوب پرورش یافته بود!
سلام.عالی بود.کسی میتونه به ایمیل من نت ویولن کلاسیک بفرسته؟ایمیل منviolen_hj1990@yahoo