راز بسیاری از پیچیدگیهای متن، یعنی منطق تحلیلیاش، که در نگاه اول برای خوانندهی فارسیزبان نامانوس جلوه میکند در همین تفاوتهای باریکبینانه نهفته است. کتاب پر است از تعمیمهای بسیار دشوار -که خود کتاب مجموع آنها را «روش جامع» نامیده-، نگرههای بسیار کلیشده و تلاشهای بیپایان برای فراهمکردن گستردهترین نگاهها به مقولات سنتی و مدرن که بخش بزرگی از تیرگی و ابهام آنها به منطق نگرش علمی مولفان بازمیگردد (۱۵). شگفت نیست زیرا ما وارد یک حوزهی زبانی (نه به مفهوم زبان روسی بلکه به مفهوم یک سپهر اندیشه) با منطق خاص شدهایم، پس مدتی طول میکشد تا این منطق جدید را بیاموزیم.
با اینهمه، آن سودمندی آشنایی با نمونههای ناشناخته که بهراستی سودمندی پیشپا افتادهای برای چنین متن دانشورانهی گستردهای است و این ایراد که بیشتر ایرادی مربوط به رابطهی یک کتاب تک با جامعهی موسیقی ایران و درنتیجه ایرادی همزمان مربوط به ناآشنایی ما و نوع انتخاب مترجم است، بازتابدهندهی همهی مسایل کتاب نیست بلکه حاصل اولین سطح برخورد با یک متن ممتاز است؛ متنی که برای تدریس در سطحی از تحصیلات طراحی شده که در ایران اصلا وجود ندارد (۱۶). در کتاب گواههایی هست که نشان میدهد این متن باید حتما درس داده شود؛ خواه برای مقاصد تحلیلی و موسیقیشناسانه و خواه برای مقاصد آهنگسازانه (اگرچه کمتر مناسب این دومی است). بدون کمک معلم آشنا به موضوع -که بیاندازه کمیاب است- و با خواندن تنها، بهرهی بزرگی از ژرفاندیشیهای کتاب دور از دسترسی میماند. درنتیجه تازه هنگامی که این سدها برداشته شود، میتوان دربارهی اصل کتاب وارد گفتگو شد و ارزش آن اندیشهورزیها را بهروشنی دید.
بدین ترتیب خوانندهی فارسیزبان، در شرایطی که یک کتاب سطح عالی بدون پیشزمینههای لازم منتشر شده، باید دستکم از پیش آشنایی بسیار خوبی با موسیقی آوانگارد داشته باشد تا شاید بتواند کموبیش از طریق مقایسه با دانستههای خودش کشف کند که آن حجم انبوه اطلاعات سازمانیافته در قالبهای خاص چگونه «کمپوزیسیون معاصر» را در یک شکل کلی ترسیم و به مخاطبش ارایه میکند. جز این تنها راه آن است که منتظر بمانیم تا یکی دو کتاب به عنوان سطوح پاییندست از موسیقیشناسی روسی ترجمه شود (یا اگر میسر است به زبانهای دیگر بخوانیم) و شالودهی لازم برای خواندن آن و رساندن بهرهی نهایی به خواننده را فراهم کند.
اشکال یادشده از آن رو پدید میآید که نگاه جامعهی علمی ما به ترجمه و مفهوم مکتب علمی-آموزشی اغلب آشفته است و موجب میشود براساس تلاشهای فردی و جدا از هم، ترجمههایی تکافتاده صورت گیرد و تصویری گسسته از یک کهکشان فکری نظاممند منسجم را بازنمایی کند. درست همانگونه که در جریان ترجمهی کتابهای هارمونی، انواع مکتبها و … آموزشی کنده از زمینهها در ایران ترجمه شدند و یک درهمصدایی ترمشناختی و … را شکل دادند، اینجا هم ممکن است تنها گرهی بر گرههای گذشته افزوده شود. این گرهی است که در قلمرو نظریهی موسیقی روس شاید بهدست خود مترجم، مسعود ابراهیمی، گشوده گردد.
پی نوشت
۱۵- در مواردی بهسادگی میتوان پیچیدگیای را که این مکتب فکری برای تحلیل بعضی مفاهیم به اندیشهی خویش تحمیل کرده است، بیهوده و در حد تصنع و تکلف در نظر گرفت و راههای روشنتر و سادهتری برای توصیف و تبیین همان مسایل یافت.
۱۶- تا آنجا که میدانیم حتا در دورههای کارشناسی ارشد، که فعلا عالیترین سطح تحصیلات در رشتهی موسیقی در کشور هستند، درسهایی تا این حد پیشرفته برای موسیقی آوانگارد ارایه نمیشود.
گزارش موسیقی
۱ نظر