مقدمه
شاگردان مستقیم و غیرمسقیم محمدتقی مسعودیه قومموسیقیشناس، آهنگساز و پژوهشگر برجسته و تأثیرگذار موسیقی ایران، به دو شکل از او یاد گرفتند و بهرهمند شدند. نخست، از دانش و علم او در کلاسها و کتابهایش و دوم از منش و سلوک او با عمل به توصیهی مشهور لقمان حکیم. «انزوای محترمانهی […] محمدتقی مسعودیه […] به ما آموخت که شیوهی بنیادیتر و تندروانهتری در پیش بگیریم. روش متین و گام به گام پیشکسوتان ما نتیجهی اندکی داده بود. […] ما از شیوهی متین پیشینیانمان فاصله گرفتیم و در دفاع از شیوهی کار خود فریاد زدیم و حتا پرخاش کردیم، چرا که دیگر برای حرکت گام بهگام دیر شده بود.» (فصلنامهی ماهور، ش ۴۰، ص ۱۱) بله! منش متین مسعودیه همین بود.
کار عاشقانه و مسئولانه را این میدانست که سرش همیشه فقط و فقط به کار خودش باشد و بس.
دنبال رسانه نمیرفت. از نوشتن عنوان دکتر و چاپ عکساش گریزان بود. خود را تنها محمدتقی مسعودیه معرفی میکرد و تأکید داشت در کتابهایش نیز همین باشد. موسیقی ایران نیز به شیوهی معهودش به این اخلاق پاسخ داد. پس از فوت او در بهمنماه سال ۷۷، خواهر او قدسیه مسعودیه با اعلان یک فراخوان قصد کرد تا جهت تهیهی یادنامهای، مقالات و یادداشتهایی گرد آورد.
اما فراخوان پاسخی نگرفت.
قدسیه مسعودیه از زمان فوت برادرش تا حال تنها کسی بوده که تلاشهای فراوانی در نشر آثار منتشر نشده و بازنشر دیگر آثار او به عمل آورده است. همچنین یکی از کتابهای ارزشمند برادرش با عنوان «فهرست نسخ خطی موسیقی ایرانی» را نیز از فرانسه به فارسی ترجمه و منتشر نموده. اما متأسفانه، جامعهی هنری و به ویژه نهادهای دولتی همکاری شایستهای در این خصوص با او نداشتهاند. او در زمان حیات محمدتقی مسعودیه نیز در چند پروژه همکاریهایی با برادرش داشتهاست.
***
نام خانوادگی «مسعودیه» از کجا آمده؟
پدر من که از مبارزان مشروطهخواه بود، تولیت آستان قدس را داشتند و از آنجا به ایشان لقب مسعودالتولیه داده شده بود. نوشتهای هم داشتند در مورد اعطای این لقب. بعدها پدرم، فامیلی مسعودیه را انتخاب میکنند.
درمورد تحصیلات خودتان برایمان بگویید.
تمام دورهی تحصیلم را در شهر مشهد بودم و در دبیرستان «فروغ» تحصیل کردم. در رشته زبان فرانسه سال ۱۳۳۲ از دانشکده ادبیات که منزل دکتر فاضل را به این منظور گرفته بودند، فارغالتحصیل شدم. آن زمان فوقلیسانس نبود و مستقیم دکترا میگرفتند که در ایران وجود نداشت و باید به فرانسه میرفتیم و برای من مشکل بود. به همین دلیل دیگر ادامه تحصیل ندادم.
از همکلاسیهایتان افراد خاصی را در ذهن دارید که نام ببرید؟
(خنده) باید فکر کنم… در دوره دبیرستان مرحوم خانم مهین صدیقیان دوستم بودند که موفق به اخذ دکترای ادبیات فارسی شدند و صاحب تألیفاتی هستند. همچنین دوستم خانم قمر آریان که دو سال دبیرستان از من بالاتر بودند. ایشان همسر دکتر زرینکوب بودند. آلزایمر گرفتند و دو سه سال پیش متأسفانه فوت شدند.
۱ نظر