تردید دارم که آن دسته از آفریقایی ها که خود را اتنوموزیکولوژیست می نامند عمیقاً با عواقب چنین امری آشنایی داشته باشند. در ادامه دلایل نامناسب بودن اتنوموزیکولوژی را برای مطالعات موسیقی در آفریقا بیان می کنم.
۱- هنوز در آفریقا اتنوموزیکولوژی نداریم. درست است که پژوهشگرانی آفریقایی داریم که در اتنوموزیکولوژی از اروپا و آمریکا مدرک گرفته اند و فعالیت های آن ها ظاهراً در حیطه اتنوموزیکولوژی قرار می گیرد اما چنین پژوهشگرانی در اقلیت هستند. تا جایی که من می دانم، در آفریقا هیچ انجمنی برای اتنوموزیکولوژی وجود ندارد. به عنوان مثال، در نیجریه انجمن موزیکولوژی نیجریه وجود دارد اما برای اتنوموزیکولوژی انجمنی وجود ندارد.
۲- با توجه به اینکه اتنوموزیکولوژی در آفریقا وجود ندارد، این پرسش مطرح است که آیا به اتنوموزیکولوژی نیاز داریم؟
۳- پژوهشگران آفریقایی به مطالعه موسیقی آفریقا علاقه مندند در حالیکه اتنوموزیکولوژی مطالعه «دیگری» است. البته ادعا میشود که این وضعیت تغییر کرده است اما در واقع اینطور نیست.
۴- پژوهشگران آمریکایی و اروپایی به ندرت پژوهشگران آفریقایی را به رسمیت می شناسند و به ندرت از کارهای آنها به عنوان مرجع استفاده می کنند. اگر به ادبیات متوسط درباره موسیقی آفریقا که توسط آمریکایی ها و اروپایی ها نوشته شده است دقت کنیم، میبینیم که مرجع ها به طرز شگفت انگیزی آمریکایی و اروپایی هستند انگار که دانش موسیقی آفریقا از آمریکا و اروپا سرچشمه می گیرد که البته این صحت ندارد. دانش موسیقی آفریقا در آفریقا است (همانطور که دانش موسیقی اروپا در اروپا و دانش موسیقی آمریکا در آمریکا وجود دارد) و این ایده که پژوهشگران آمریکایی و اروپایی بیشتر از پژوهشگران آفریقای درباره موسیقی آفریقایی اطلاعات دارند کاملاً غیر قابل قبول است.
۵- همچنین رابطه «سر-تن» که بر اساس آن اروپایی ها و آمریکایی ها برای خود متصور شده اند بدین ترتیب که آنها «سر» هستند و بقیه دنیا «تن» نیز غیر قابل پذیرش است. آنها بر این باورند که نظریه پردازی کار سر است و نقش تن تنها فرستادن اطلاعات به سر است. به عبارت دیگر، به زعم آمریکایی ها و اروپایی ها، دانشمندان دیگر کشورهای جهان علیرغم درجه علمیشان هیچ گاه نمی توانند از حد آگاه کننده بالاتر روند.
۶- پیشرفت/توسعه آتی سنت های موسیقیایی آفریقا (چه باستانی و چه مدرن) تا حد زیادی به خلاقیت پایدار بستگی دارد. بنابراین مطالعاتی که خلاقیت را رواج می دهند از اهمیت بالایی برخوردارند. فلسفه کنونی اتنوموزیکولوژی بر موسیقی به عنوان فرهنگ، موسیقی در فرهنگ، موسیقی در جامعه و دیگر موضوعات پیرامون موسیقی تأکید می ورزد و نه بر خود موسیقی. تئوری موسیقی (که عنصر کلیدی ساخت موسیقی است) اصلا مورد توجه اتنوموزیکولوژیست ها نیست یا توجه کمی به آن پرداخته می شود. حتی شجاعانه می گویم که، با قضاوت رویکردهای کنونی اتنوموزیکولوژیست ها، تئوری موسیقی در تناقض با فلسفه اتنوموزیکولوژی است. رشته ای موسیقایی که از هسته اصلی ساخت موسیقی (که همان خلاقیت است) اجتناب می ورزد به درد آفریقایی ها نمی خورد.
۱ نظر