عمو جان به دنبال عنصری میگردد که ثابت کند «هنر نزد ایرانیان است و بس» و به بیان خودش موسیقی ما از همه «سَرتر و روکم کُنیتر» است. اما گویا این برادرزادهی عمو جان خیال باج دادن ندارد، میگوید: «اصلا موسیقی خوبیش اینه که توش روکم کنی و اینجور چیزا نداره». برخی ویژگیهای موسیقی هم که دستآویز این نوع برتریجوییها قرار میگیرد معرفی شده مانند: «پیچیده/ساده، قدیمی/جدیدتر» و تکلیف آنها با این جمله که «موسیقی هیچ جا از جای دیگه بهتر نیست» روشن شده است(۲). خلاصه در همین شیار اول لوح فشرده، تصویری انسانی، انسانمدار و فرهنگی و تا حدودی هم آرمانگرایانه از هنر و موسیقی به شنونده ارائه میشود. باید امیدوار بود بچههایی که این لوح را برای شنیدن انتخاب میکنند (یا برایشان انتخاب میشود) بتوانند با این مفاهیم ارتباط برقرار و آنها را درونی کنند.
تازه این جا است که نام ازموسیقی و کشور ایران به میان میآید «موسیقی کشور ما ایران عزیز هم، هم زیباست هم قدیمی هم کمی پیچیده یعنی بچههای باهوش من میتونن یادش بگیرن…» در اینجا هم از غول ساختن و ترساندن شنونده جلوگیری شده، چرا که در غیر این صورت بچهها از همان اول از مواجه شدن با چیزی آنقدر دشوار و پیچیده میترسند و قصد اصلی ناکام میماند.
برای اینکه بچهها بتوانند احساس کنند که موسیقی کشورشان برای آنها آشناتر است، نمونههایی از موسیقی ژاپن، چین و هند و در آخر ایران پخش میشود (۳) و گوینده باز هم دست به کار میشود تا یادآوری کند که موسیقی هر کشور برای مردماش آشناتر و دوست داشتنیتر است.
همچنین او فراموش نمیکند که در جملههای بعدی زیباییو لذت گوش کردن به موسیقی و شناخت فرهنگ دیگر کشورها را به بچهها گوشزد کند. در این دو شیار اول تمام سعی گوینده بر این است که فضایی عاری از تعصب در ذهن بچهها به وجود بیاورد و شنونده را به اینجا برساند که: اگر نمیتوان همهی موسیقیها را یکجا فراگرفت اما در عوض مسائل پایهای وجود دارد که در همهی موسیقیها هست. نکتهی قابل توجه در انتخاب نمونههای شیار ۲ این است که تمام نمونهها آسیایی است. شاید گوینده از این طریق سعی دارد احساس نزدیکی بیشتر ایران را با هم قارهها در ذهن بچهها شکل دهد.
مسائلی که به عنوان اشتراک انواع موسیقی مطرح میشود؛ کوک کردن، بلندی صدا «محکم و آرام»، بم و زیر، تند و کند، پیوسته یا مقطع بودن و کوتاه یا طولانی است. همهی این مسائل با مثالهایی از صدای تار ایمان وزیری نشان داده میشود. در آغاز شیار ۴ و پس از معرفی این ویژگیهای اولیه است که گوینده پیشنهاد میکند بچهها برای اینکه متوجه شوند که چیزهایی را واقعا یاد گرفتهاند تمرینهایی را در کتابچهی خود حل کنند.
این تمرینها در کتابچهی سیدی چاپ شده و بچهها میتوانند آنها در همان جا جواب بدهند. نکتهی جالب در انتخاب مثالها و چیدمان این مطالب این است که وزیری سعی کرده با کنار هم آوردن برخی از چیزهای مشابه به بچهها پیام بدهد که آنها یکی نیستند؛ برای مثال: مقطع و پیوسته بودن یا صداهای کوتاه و طولانی، چیزی که خیلی اوقات بزرگترها هم به سادگی با هم اشتباه میگیرند.
سپس در شیار ۵ سازهای ایرانی معرفی میشود. وزیری در این قسمت نمونههایی از آثار استادان بزرگ موسیقی ایرانی را گنجانده و سعی میکند تا آنجا که بدون تصویر ممکن است، شنوندگاناش را با نحوهی نواختن هر یک از سازها آشنا کند.
در کتابچهی همراه سیدی هم تصویر سازها و نوازندگان آنها چاپ شده است. در پایان همین شیار، تمرینهایی برای شناخت صدای سازها آمده که از شنونده میخواهد با شنیدن صدا تشخیص دهد کدام ساز است. البته در این تمرین صداهایی که خیلی شبیه است در کنار هم نیامده تا بچهها راحتتر بتوانند آن را بشناسند.
بعد از این در شیار ۶ و شیارهای بعدی وزیری دست بهکار میشود تا به مهمترین مقولهی موجود در موسیقی ایرانی یعنی دستگاه بپردازد. این موضوعی است که تعریفاش برای بزرگسالان نیز دشوار است. او سعی میکند بدون نام بردن مفهوم گوشه و مفهوم مدال دستگاه را به بچهها توضیح بدهد و با تشبیه دستگاه به رنگها از دشواری فهم مطلب میکاهد.
مثال میزند که «کلاه ممکن است سبز یا … باشد پس یک آهنگ هم ممکن است در یکی از دستگاهها باشد». نام دستگاه را میآورد و در همین میان فراموش نمیکند به نحو ظریفی بگوید «آوازها هم مانند دستگاهاند و اصلا ما آنها را هم دستگاه فرض میکنیم». اما به قول خودش دستگاهها را فقط می توان بعد از مدتی به دقت به موسیقی گوش دادن (یعنی حسابی موسیقی گوش دادن) شناخت.
پا نوشت:
۲- شاید گوینده قصد داشته نوعی دموکراسی موسیقایی را در ذهن بچهها جا بیاندازد.
۳- هر چند هنوز هم در این مورد شک وجود دارد که بچهها صدای کمانچهی اصغر بهاری را آشناتر از موسیقی هند و … بیابند.
۱ نظر