آموختن دستگاهها از شناسایی نامها آغاز میشود. گوینده نامها را یک به یک میگوید و سپس مانند قبل، با پرسشهایی به بچهها کمک میکند یادگیری خود را بیازمایند. جالب این است که نامهای نادرست دستگاهها همگی نامهایی است که در کاربردهای دیگر درست است؛ مانند: ابوموسی، هما و …
در شیار ۸ اشارات کوتاهی به فرم در موسیقی دیده میشود.
در اینجا گوینده که در معرفی سازها گویا به عمد تمبک را فراموش کرده بود آن را معرفی میکند و از آن کمک میگیرد تا به شنوندگان تفاوت میان ضربی و غیر ضربی را بفهماند.
همچنین از آهنگ مشهور «مبارک باد» استفاده میکند تا همهی مطالب گفته شده را ترکیب کند و بعد از بچهها بخواهد، سعی کنند چهارگاه را از میان دیگر دستگاهها تشخیص دهند.
در پایان هم داستانی به نام «آقا خرسه شکمو و بز تارزن» برای علامت گذاری و شناسایی دستگاه چهارگاه تعریف میکند. در این داستان هم مانند گذشته با ظرافت بر مسائل کلیدی موسیقی ایرانی تاکید کرده و سعی میکند بدون مستقیم شعار دادن، بعضی از آنها را در ناخودآگاه شنونده ثبت کند.
برای مثال: زمانی که خرس میخواهد شروع به خواندن کند تاکید میکند که «چون شعر بلد نبوده یه شعر بی معنی رو میخونه» در اینجا اشارهی کوچکی به اهمیت سواد خواننده که منظور از آن شناخت شعر است میشود و کیست که اهمیت این موضوع را نزد خوانندگان موسیقی دستگاهی نداند.
یا اینکه در تعریفاش «بزه چون میخواسته تنها باشه تارشو ورداشته بوده و اومده بوده اینور تپه تا یه خورده خلوت کنه و یه کمی به آسمون نگاه کنه شایدم یه تکه تاری برای خودش بزنه»؛ این تصویر بیشباهت با عادتهای نوازندگان ایرانی نیست.
در ضمن همین داستان ترتیب منطقی دستگاه هم رعایت شده و نام گوشهها (درآمد و …) گفته میشود تا بچهها با آنها آشنا شده و دستکم یادشان باشد که دستگاه با درآمد شروع میشود. برای توضیح دادن اوج هم از یکی از اتفاقات داستان بهره میگیرد و بز را وا میدارد با زیرکی تمام خواننده را به اوج چهارگاه بکشاند تا چوپان صدای بلندش را بشنود و برای کمک بشتابد…
سیدی «موسیقی دستگاهی ایران برای کودکان ۱» که از اسماش بر میآید بخشی از یک مجموعهی دنبالهدار باشد، تاکید زیادی بر مسائل انسانی و پایهای موسیقی دارد. مسائلی که گاه بزرگسالان هم از نزدیک شدن به آنها خودداری میکنند.
ارزش آن هم درست در همین جهتگیری نهفته است، یعنی آموزش مبتنی بر شناخت پایههای فرهنگی بدون آنکه انتظار بازده (نوازندگی و خوانندگی و نمایش داده شدن) در بین باشد. هنوز زود است این مجموعه را روشی برای آموزش شناخت موسیقی دستگاهی به کودکان به حساب آورد (بهویژه که سیدیهای دیگرش هم هنوز منتشر نشده است) اما امید میرود که در ادامه بتواند به چنین روشی تبدیل شود(۴).
پا نوشت:
۴- تمامی مسائلی که به آنها اشاره شد تفسیرهایی است که حاصل درک آدمهای بزرگسال و آشنا به موسیقی ایرانی است. در این مرحله به سختی میتوان ادعا کرد که بچهها (با پیش زمینههای فرهنگی متفاوت) هم لزوما همین چیزها را از این روش دریافت میکنند. فقط باید آزمود و امیداوار بود که همینطور خواهد شد. و اگر نشد شجاعانه پذیرفت و اصلاح کرد.
فرهنگ و آهنگ شماره ۱۸
با تشکر