“فردی سازی دروغین” عنوان بعدی است. در این قسمت آدرنو بیان میکند که به شکل نامحسوسی به شنونده ی موسیقی عامه پسند حقِ انتخاب داده می شود در حالی که این حق انتخاب مصنوعی است و فقط دایره ی محدودیت شنونده کمی بزرگتر شده است (مانند افزایش تعداد گروه ها توسط صنعت فرهنگ سازی در آژانس های تبلیغاتی و یا تمجید از نت های مضطرب و فالشِ موسیقی جَز!). در دیدگاه آدرنو این بخش در اصل نوعی معتبر سازی دروغینِ موسیقیِ عامه پسند است.
مفهوم “اوقات فراغتِ” شنونده، موضوع چالش برانگیزی است که با نظرات تند و تیز آدرنو همراه است. چارچوب ذهنیِ شنونده ی موسیقی عامه پسند از دید آدرنو، حواس پرت و بی مبالات و گیج و پریشان است! این ذهن آشفته مورد سوء استفاده ی تولیدکنندگان قرار می گیرد: توده ها این آت و اشغال ها را می خواهند!
لذت رخوت انگیز و به دور از ژرف اندیشی و تمرکزِ کارگران کارخانه، پناه بردن از دشواری های روزمره ی آنها به موسیقی تخدیر کننده و نکاتی دیگر از این دست، همگی مورد سرزنش آدرنو هستند. اوقات فراغت مردم همچون ابزاری کارآمد توسط صنعت فرهنگ سازی مورد سوء استفاده قرار می گیرد.
به عنوان پایانِ مقاله آدرنو نتیجه می گیرد، که توده بیشتر جذب فرآیند های اجتماعیِ موسیقی شده تا خودِ موسیقی و نام آن را “ساروج اجتماعی” می گذارد یعنی: خود مختاری موسیقی از میان می رود و گونه ای کارکردِ اجتماعی ـ روانشناختی جای آن را می گیرد. معنایی که شنوندگان برای یک پدیده می سازند و معنای نهانی و ذاتی آن برایشان دریافتنی نیست.
سازگاری با موسیقی عامه پسند به دو گونه انجام می شود: “پیروی ریتمیک” و “واکنش عاطفی”.
مخاطب ریتمیک: این موسیقی بیشتر در میان نوجوانان و جوانان یافت می شود که در اصطلاح به آنها نسل رادیو هم می گویند. هر تجربه ی موسیقایی از این گونه مبتنی است بر واحدِ زمانی ثابت و زیربنایی موسیقی ـ یعنی ضربِ آن. موزیکال بودن برای اینان یعنی امکان اینکه بتوان یک الگوی ریتمیک را بدون اینکه انحراف های فردی مزاحمتی ایجاد کنند، دنبال کرد و حتی سنکوپ های قطعه را با واحد های اصلی ضرب و وزن قطعه سازگار ساخت.
در برابر این گونه ی پیرو ریتمیک، گونه ی شنود عاطفی قرار می گیرد. سپس آدرنو این گروه را با تماشاگران یک فیلم سینمایی مقایسه می کند. شنونده ی تیپِ عاطفی به هر چیزی که رنگ و بویی از رمانتیسم متاخر داشته باشد و نیز کالاهای موسیقایی که از پیش برای برآوردن نیازهای شنودِ موسیقیِ عاطفی ایجاد شده باشد، گوش می سپارد. این دسته از شنوندگان موسیقی را برای آه و زاری گوش می دهند. بیان نومیدی و دلزدگی است که آنها را در خود فرو می بلعد، نه ندا و نشانه ای از خوشبختی و بهروزی.
موسیقی عاطفی تصویر مادری است که می گوید: فرزند دلبندم، بیا و در آغوش مادرت گریه کن. موسیقی ای که به شنوندگان خود این اجازه را میدهد که به تیره روزی خود اعتراف کند.
خلاصه ی مقاله ی آدرنو در نوشتار فوق برگرفته از ترجه ی آقای علیرضا سید احمدیان بود که در فصلنامه ی ماهور انتشار یافته است (احمدیان۸۱:۱۳۸۱).
Theodor W. Adorno (whit George Simpson), “On Popular Music” , Studies in Philsophy and Social Scieces, vol. 11: 1-48
۱ نظر