برخورد با اتنوموزیکولوژی:
اگر یک نماینده ی اصلاح طلب مجلس بخواهد اصلاحیه ای بر سیاست های فرهنگیِ کشوری ارائه دهد، و یا یک جامعه شناس بخواهد پژوهشی در قلمرو موسیقی عامه پسند انجام دهد، نظرات آدرنو می تواند بهترین یاری رسان آنان باشد اما: یک اتنوموزیکولوگ چگونه می تواند آدرنویی و فرانکفورتی باشد!؟
چگونه میتواند اظهار نظرهای یک جامعه شناس را درباره ی مرتضی پاشایی ارزیابی کند؟ و چگونه می تواند به عنوان یک اتنوموزیکولوگ درباره ی موسیقیِ K-pop که اساس شکل گیری آن صنعت ضبط است، پژوهش کند؟
سخنرانی دکتر اباذری درمورد خواننده ای مانند مرتضی پاشایی در دانشگاه تهران و پایان نامه ی دکتر میشائیل فور به عنوان یک اتنوموزیکولوگ در دانشگاه هیلدسهایم آلمان ( K-pop)، این موضوع را روشن می کند، که نقد دیدگاه های اتنوموزیکولوژی به نظرات تئودور آدرنو چگونه می تواند باشد؟
در این نوشته من سعی کرده ام خطوط قرمزی که در اتنوموزیکولوژی فرا گرفته ام را بر مقاله ی آدرنو ترسیم کنم. هر چند که آدرنو را از بزرگترین نویسندگان فلسفی- انتقادی بعد از کارل مارکس می دانند اما به عقیده ی من برخی از نقطه نظرات آدرنو درباره ی موسیقی (و به طور خاص موسیقی عامه پسند) قابل تامل و تجدید نظر است، علیرغم اینکه بسیاری از عقیده های او هم کاملا راهگشا و صحیح است. به هر حال نکته ای که در نوشتار پیش رو حائز اهمیت است نگاه به نوشته های تئودور آدرنو با عینک اتنوموزیکولوژی است و ممکن است که یک روانشناس یا جامعه شناس صحت آن را تایید نکند. پس، از خواننده انتظار می رود که با چگونگی برخورد اتنوموزیکولوژی با پدیده ها و هدف اتنوموزیکولوژی تا حدودی آشنا باشد.
به طور کلی نقدهای رایج بر آرای آدرنو موارد زیر را شامل میشود که در متن به آنها خواهیم پرداخت:
آرمان گرایی ـ مطلق گرایی و نخبه گرایی او
تکامل گرایی او در بحث هارمونی
دیدگاه های متاثر از فروید در روانکاوی شنونده های موسیقی عامه پسند
تفاوت در سنت موسیقی کلاسیک و سنت موسیقی جَز و تمایز نداشتن شنونده ی آنها از دیدگاه آدرنو
و مقایسه های تطبیقی او میان موسیقی “جدی” و عامه پسند یا در مورد موسیقی و سینما و همچنین به کارگیری واژه هایی که گاه بسیار زننده به نظر می رسد (مانند توحش، آت و آشغال، بدوی، کاریکاتور سازی و…).
متن و حاشیه:
از نظر آدرنو سِرشت بنیادینِ موسیقیِ عامه پسند در استاندارد سازی است، هم در محتوای موسیقیایی و هم در شیوه های تولید صنعتی آن. آنچه در ابتدا مطرح است استاندارد سازی عناصر موسیقایی است.
متن: نمونه ای که در متن اصلی زیر شماره ی [۳] آمده است:
“بنیاد های هارمونیکِ هر آوازِ روز ـ به ویژه آغاز و پایان هر بخش ـ می باید عینا منطبق بر شِما یا سرمشق ضربِ استاندارد باشد.این شِما یا سرمشق، تاکیدی است بر بَدوی ترین و واپس مانده ترین واقعیات هارمونیک، بی آنکه توجهی به رویدادها و نو آوری های هارمونیک در حد فاصلِ گذشته تا حال داشته باشد. دشواری و پیچیده نمایی هیچ دردی را از این موسیقی دوا نمی کند(آدرنو ۸۴:۱۳۸۱).
حاشیه: از نوشته های آدرنو درباره ی مسائل ساختاری موسیقی، در می یابیم که نگاه آدرنو به هارمونی یک نگاه کاملا تکاملی و در عین حال مطلق گرا است. زیرا او تغییر و نو آوری در موسیقی را لزوما هارمونیک می داند. به گفته ی بابک احمدی “یکی از مهمترین نقدها که به آدرنو وارد است، مطلق گرایی اوست، مثلا موسیقی و تکامل آن را فقط هارمونیک می داند در حالی که تکامل موسیقی در قرن بیستم به کمک استراوینسکی یک تکامل استوار بر ریتم است؛درست همان اندازه که شوئنبرگ با هارمونی در این قرن نو آوری نمود”(جاودانی ۳۲:۱۳۸۹). اما آدرنو موسیقی قرن بیستم را فقط موسیقی آتونال می شناخت و بس.
۱ نظر