بااینحال، نباید از یاد برد که ورزنده در کنار استادانی همچون کسایی، شهناز، عبادی، شریف، یاحقی، محمودی خوانساری، تاج اصفهانی و… سنتور نواخته است و به نظر نگارنده، صرفنظر از هرگونه ارزشگذاری، بیتوجهی و عدم بررسی و شناخت شیوۀ سنتورنوازی ورزنده بهمعنای نادیدهگرفتن یکی از پرنفوذترین شیوههای نوازندگی سنتور در حدود سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ است.
مجموعهای که پیشِرو دارید با هدف آشناییِ کلی با شیوۀ سنتورنوازی رضا ورزنده تهیه شده و گزیدهای از آثار او را در دستگاهها و آوازهای مختلف در بر میگیرد. نگارنده در این مجموعه تمامی تلاش خود را بهکار برده تا آوانگاری قطعات تا حد امکان، چه از نظر استخوانبندی و چه از نظر تزئینات و ریزهکاریها، به اجرای واقعی نزدیک باشد. بااینحال، ویژگیهای منحصربهفرد ورزنده آوانگاری آنها را نیز تاحدودی دشوار میسازد که در اینجا به برخی از آنها اشاره خواهم کرد:
نوازندگی ورزنده مانند بسیاری دیگر از نوازندگان آن دوره بیشتر بر پایۀ بداههپردازی قرار دارد و بنابراین در بسیاری موارد اجرای «یک قطعۀ ضربی» ممکن است بهمعنای درهمتنیدن یک مقدمه یا پیشدرآمد سنگین و چندین چهارمضراب یا ضربی کوتاه و بلند باشد. تفکیک این «قطعات» در آوانگاری میتواند به انسجام اثر آسیب جدی برساند و این در حالیست که نگارش پیاپی آنها در قالب یک اثرِ واحد نیز بهنوبۀ خود زمان اجرا را بیش از اندازه طولانی، و بهخاطر سپردن قطعات را دشوارتر میسازد.
از سوی دیگر، بسیاری از بداههپردازیهای ورزنده در همکاری با نوازندگان سایر سازها یا خوانندگان و بهصورت سؤال و جواب شکل گرفتهاند. در اینگونه موارد جداسازی بخشهایی از اجرا که تنها به سنتور ورزنده اختصاص داشتهاند مانند آن است که از گفتوگویی دو یا چندجانبه تنها سخنان یک نفر را مکتوب سازیم!
بسیاری از تکنیکهای مضرابی و همچنین صدادهیِ ویژۀ سنتور ورزنده نیز تا اندازۀ زیادی متأثر از جنس و تعداد سیمها، تعداد خرکهای سنتور و شکل خاص مضرابهای مورد استفادۀ اوست که امروزه کاربرد چندانی ندارند و دسترسی نوازندگان به آنها نیز بهسهولت میسر نیست. در چنین شرایطی طبیعی است که آوانگاری آثار وی براساس شکل و امکانات اجراییِ سنتورهای نُهخرکِ و مضرابهای حلقهدار به سبکِ امروزی نهتنها باعث رنگباختنِ بخش قابلتوجهای از مشخصات و ویژگیهای این شیوه میشود، مشکلات اجراییِ فراوانی را نیز بهسبب تغییر مضرابگذاریها، بهویژه در چهارمضرابها و قطعات تند، به همراه میآورد.
این دشواریها درحالی است که بدون شک آوانگاریْ حتی در بهترین حالت نیز نمیتواند جایگزین اثر واقعی گردد و درک موزیکالیته و احساسِ واقعی هر اثر موسیقی بدون گوشسپردن به نمونۀ صوتی آن هرگز کامل نخواهد بود…
۱ نظر