آیا هر ماده برای جنبش، نیاز به نیرویی برتر و خارج از خود دارد، یا تلنگری از بیرون دارد؟ و آیا این تلنگر و نیروی بیگانه از طبیعت و ماده خاستگاهش مو سیقی است و مخاطب باید با موسیقی دریفی ایران از سکون به در آید؟ تمامی فعالیت پراتیک و علمی بشر ثابت می کند که هم ماده و هم کل جهان هستی، تنها با تحرک و تغییر و تکامل است که هستی دارد. شاید موسیقی ایران نگران گسست فرایند هستی است ، یا بیمناک آن است که مبادله ی میان موجود زنده و محیط پیرامون او متوقف بماند؟
جوان امروز به چه چیز می اندیشد؟ چه کسی است؟ تکرار این همه یکنواختی او را به کجا می کشاند؟
آیا استفاده از دیگر بحرهای عروضی و غیر معمول و بکارگیری اشعار ( عاشقانه) تکرار مکرر تصانیف و قطعات ضربی به جای آواز با متر و وزن آزاد می تواند تغییر های اساسی در موسیقی ایران ایجاد کند؟ موضوعا ت مطرح روز چیست؟ چرا شجریان به خاطر بدست آوردن مخاطبینی بیشتر توقع و سلیقه ی خود را از موسیقی پایین می آورد؟
چرا از آرمانهای گذشته خود دور شده است؟ پاسخ به این دو پرسش که شجریان چگونه توانسته است به جایگاه فعلی دست یابد و چرا نتوانسته است از آن فرا تر برود، راهگشای حل بسی معضل هاست و در فرایند همین پرسش و پاسخ هاست که روی آوردن به شعر های تغزلی، گزیدن دو ضربی های ترکیبی و نیز گرایش به آهنگسازی همه به زیر سوال می روند.
شجریان زمانی می تواند تکامل فرد و جامعه ی خاص و عام را به عنوان یک روند طبیعی و تاریخی مشخص کند که از دگرگونی های سریع زمانی و مکانی هم غافل نماند. البته گاه ممکن است که فرد در مسیر تکامل با جامعه درگیر شود و گاه ممکن است به این واقعیت که فرد جزیی از جامعه است خللی وارد کند و هم از این روست که می تواند به عنوان یک نیروی ضروری در تحول و حرکت جامعه مشکل آفرین نیز باشد.
متاسفانه این چهره جهانی و به نظر من اسطوره ای در تاریخ آواز، گاه صرفا به موضوعات مطرح روز – در افق محدود- می پردازد که بعضا از نگاه اجتماعی فاقد اهمیت اند ( به عنوان نمونه می توان به تصنیف آخر کاست آسمان عشق اشاره کرد). باید به تاکید گفت که تعمیم های هنری با طرح ویژگی های دورانی خاص منافات دارند. ( می توان به هر هنرمندی که اثری مکتوب از خود برجای می گذارد، به دلیل این که در زمان ارایه و اجرای اثر بخش های سانسور شده و مخفی را نیز ارایه می کند به عنوان یک تاریخ نگار نگریست.
منظور از بخشهای سانسور شده آن چیزی نیست که “دریدا” در فرهنگ شفاهی به آن معتقد است. اگر جسارت نباشد در جواب دریدا خواهم گفت که بخش های ویرایشی اثر مکتوب را نمی توان به حساب سانسور گذاشت).
چون موسیقی ایران رشد تکاملی نداشته و دقیقا گذشته ها را حتی با کاستی های آن تکرار کرده است، موسقیدان ایران نیز نگاه و شخصیت فردی خود را تاریخی نکرده است.
شجریان نیز در چنین فضایی به استقلال نرسیده و دقیقا، چه به لحاظ زیبا شناختی و چه از دید فرم و محتوا با برداشت های طاهر زاده، ظلی، اقبال السلطان، ادیب و … گره خورده است. در واقع شجریان نیز به نحوی به سنت آوازی نگاه می کند، انگار اگر صد سال پیش نیز متولد می شد، تفاوتی نمی کرد. زیرا او نیز با نگاه امروز به سنت دیروز نمی نگرد.
مجله بایا اردیبهشت ۱۳۷۸
۱ نظر